«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

ایام محنتِ آل الله و تحمّلِ سخت‌ترین مصیبت‌ها و مشقّت‌ها در مسیرِ تبلیغِ خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را به امام زمان ارواحنا فداه تسلیت عرض می‌کنم.

درگذشت این عالم بزرگوار را به همه‌ی صالحین و حوزه‌های خداجو تسلیت عرض می‌کنم.

چند مسئله به مناسبت به محضر شریف شما تقدیم می‌دارم، امید آن دارم که خدای متعال به برکت اخلاص شما سربازان تازه‌نفسِ امام زمان ارواحنا فداه، امیدهای آینده‌ی حوزه‌های علمیه، با دعای خیر شما و حقیقت شما، خدای متعال به گوینده هم اخلاص عنایت کند که این حرف‌ها بازی و سرگرمی نباشد، مرگ نزدیک است و دست ما خالی است، ان شاء الله خدای متعال در همه‌ی کارها به همه‌ی ما قصد قربت الی الله بدهد.

انبیاء علیهم السلام و سفرای الهی ذکرِ دائمی داشتند

انبیاء و سفرای الهی و هادیان سبل علیهم السلام در سه جبهه شاخص بودند و حضورِ دائمی داشتند.

یکی ذکر دائمِ خدا و عبادت به معنی خاص کلمه بود. انبیاء و ائمه علیهم السلام تمام عمر خود را قائم اللیل بودند و در بسیاری از اوقات زندگی‌شام صائم النهار بودند.

در حالات امام سجّاد علیه السلام از خدمتگزار ایشان سؤال کردند، او گفت: همینقدر خلاصه به شما بگویم که من هیچ شبی برای امام زین العابدین سلام الله علیه رختخواب گسترده نشده و هیچ روزی سفره‌ای پهن نگردید.

یعنی امام سجّاد سلام الله علیه هیچ شبی نمی‌خوابیدند و هیچ روزی هم بدونِ روزه نبودند.

«أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا»،[۲] شب‌های مردان خدا، پارسایان، خوشبختانِ عالم اینطور است که «فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»، این‌ها در صف ملائکه قرار گرفته‌اند، «صافّون» پیام دارد، این‌ها از ملک جلو زده‌اند ولی در عبادت با صفوف ملائکه همراه هستند، «یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا»، وقتی هم قرآن ترتیل می‌کنند و به آیات عذاب می‌رسند، گویا صدای شراره‌های آتش جهنّم در بیخ گوششان شنیده می‌شود، و وقتی آیات رحمت را می‌خوانند گویا بهشت را می‌بینند.

آینه‌ی حق‌نما شده‌اند، لذا هم مظاهر غضب خدا را، هم مظاهر رحمت خدا را می‌بینند و در عوالم مختلف به عین الیقین رسیده‌اند.

در حالات حضرات معصومین علیهم السلام، خصوصاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام سجّاد سلام الله علیه هست که هزار رکعت نماز در شبانه‌روز می‌خواندند، و این کار برای ما افسانه است ولی برای کسی که خدا در اثر بندگی به وقت او برکت داده است افسانه نیست.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در هر هفت روز یک ختم قرآن داشتند.

وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام هر سه روز یک ختم قرآن می‌کرده‌اند، و بر حسب نقل می‌فرمودند که زودتر هم می‌شود، ولی قرآن کریم را با تدبّر می‌خوانم.

این کارها واقع شده است، عدّه‌ای افسانه می‌دانند ولی عدّه‌ای به این معانی رسیده‌اند.

مناجات‌های داوود نبی، گریه‌ها و ناله‌های او در روایات و در تاریخ شهره‌ی آسمان و زمین است، و همه‌ی انبیاء علیهم السلام در این جهت بی‌تاب و بی‌قرار بودند، برای نیایش و عبادت و بیداری شب، ناله و ابتحال و تضرّع، این فرهنگ عمومی مردان خدا بوده است.

اهمیّتِ مبارزه با طاغوت در سیره‌ی انبیاء و سفرای الهی علیهم السلام

دوم: مبارزه با طاغوت بوده است.

انبیاء علیهم السلام بدون استثناء انقلابی بودند، ظلم‌ستیز بودند، فسادگریز و فسادستیز بودند، در جبهه‌های مختلف درگیر بودند، هم با طاغوت‌ها، هم با جهّال و مشرکین و بت‌پرست‌ها، هم با منافقین، هم با ملأ و مترفین. پیغمبرها از دست این‌ها امانی نداشتند، چون آن‌ها وجود پیغمبران را، زندگی پیغمبران را، واقع‌بینانه خطری برای خودشان می‌دانستند.

لذا تمام انبیاء علیهم السلام عمرشان را در جبهه‌ی مقابله‌ی با باطل گذرانده‌اند و بسیاری از انبیاء علیهم السلام در این راه به قتل رسیده‌اند.

قرآن کریم در مورد بنی اسرائیل مذمّت می‌کند، «وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ»،[۳] انبیاء را بدونِ اینکه جرمی داشته باشند به قتل رساندند؛ و آیه کریمه «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا»،[۴] چه بسیار پیغمبرانی که رِبّیون و تربیت‌شده‌های دامانِ خودشان، عالمان صالح در کنارشان بودند که این‌ها دائماً در سنگر و در جبهه بودند و قتال می‌کردند، اما مبارزه‌ی دائم، انقلابی بودنِ دائم، در این‌ها نه ایجادِ ضعف و سستی می‌کرد، نه این‌ها را زمینگیر کرد، «وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا»، جنگ خستگی دارد، فرسودگی دارد، ولی کسانی که برای خدا قیام کرده‌اند، هیچ وقت در راه انقلاب الهی و انقلاب توحیدی و انقلاب بر علیه ظالم و بر علیه شرک و بر علیه جهل و بر علیه نفاق و بر علیه فساد، هیچگاه احساس ضعف به آن‌ها دست نمی‌داد، «وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا»، و ادامه‌ی این جنگ‌ها این‌ها را زمینگیر نکرد، این‌ها را از حرکت باز نداشت.

این دومین جبهه‌ای است که سیره و فرهنگ و عادت پیامبران ما، مقرّبین درگاه خدا، عباد صالح این بوده است.

خدمت به خلق جزوِ سیره‌ی انبیاء و سفرای الهی بوده است

جبهه‌ی سوم «جبهه‌ی خدمت به خلق و عائله‌ی خدا» بوده است.

پیغمبران بدون استثناء از یک طرف با خدا وصل بودند، از طرفی با خلق مأنوس بودند، «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه»،[۵] عبادتِ این‌ها، عشقِ این‌ها، مجاهد بودنِ این‌ها، پابرهنه‌ها را از یادِ این‌ها نمی‌برد، این‌ها گرفتارانِ جامعه را هرگز فراموش نمی‌کردند، به همان مقدار که عبادتِ محرابی داشتند، به همان مقدار که عبادتِ سنگری و عبادتِ مرزبانی را داشتند، به همان اندازه عبادتِ خدمت به خلق را داشتند.

آیات شریفه قرآن کریم را ببینید، نود و نه درصد هرجا نماز آمده است، در کنار آن زکات آمده است، «یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ»،[۶] «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»،[۷] خدای متعال نصرت خودش را به پذیرشِ بندگان خدا مشروط کرده است، به استعداد، به قابلیتِ قابل. قابلیتِ قابل هم در جبهه مشخص می‌شود، در جبهه‌ی عبادت، در جبهه‌ی مبارزه و جنگ، و در جبهه‌ی خدمت.

این‌هایی که خدای متعال قطعاً ناصرشان هست و این‌ها منصور هستند، چه کسانی هستند؟ «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ»،[۸] همّتِ همیشگی و حساسیتِ دائمِ منصورین حق تعالی این است که هر وقت متمکن می‌شوند از این تمکّن و اقتدارشان به مقداری که قدرت دارند، «أَقَامُوا الصَّلَاهَ»، اولین حساسیتشان احیای دل‌ها با یاد خدای متعال است، دل با ذکر خدا حیات پیدا می‌کند، حیات قلوب به ذکر الهی و عبادت است.

یکی از عرفا کتاب دو جلدی به نام «قوت القلوب» نوشته است، انصافاً هر دو جلد خواندنی است، مطالب خیلی خوبی دارد. قوت قلب «عبادت» است، غذای روح «مناجات» است، سیراب کردنِ جان به نماز شب است، نماز شب، زیارت عاشورا، زیارت جامعه… این سه مسئله مورد تأکید امام زمان ارواحنا فداه است.

قرب نوافل و قرب فرائض که در حدیث قدسی آمده است، برای سالکین الی الله به برنامه تبدیل شده است و برنامه مرحله‌ی اجرایی پیدا کرده است، هم با قربِ نوافل به جایی رسیده‌اند که خدا چشم و گوش آن‌ها شده است و آن‌ها با قرب فرائض عین الله شده‌اند، اذن الله شده‌اند، یدالله شده‌اند. هر دو خیلی مهم است، اینکه خدا چشم انسان بشود یا انسان عین الله بشود. قرب فرائض انسان را در این مسیر پیش می‌برد که امام زمان ارواحنا فداه «اذن الله الواعیه» هستند، «عین الله الناظره» هستند، «یدالله المبسوطه» هستند، «لسان الله» هستند، و کسانی هم که قربِ نوافل دارند به مرحله‌ی فناء می‌رسند و بجز حق نمی‌بینند.

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند…

این‌ها بجز حق نمی‌بینند، بجز حق نمی‌شنوند، با باطل خداحافظی کرده‌اند، در دریای حق غرق شده‌اند، این‌ها دل‌ها را آباد کرده‌اند، جان‌ها را نورانی کرده‌اند، فضای روح را جان بخشیده‌اند، روح مرده نیست، روح است، جان است، خودشان «جان» شده‌اند.

بلافاصله می‌فرماید: «وَآتَوُا الزَّکَاهَ»، این‌ها می‌گشتند تا فقیر و گرفتار پیدا کنند تا به داد او برسند، نمی‌نشستند که آن‌ها بیایند و منّت بکشند.

سیره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، امام زین العابدین علیه السلام این بوده است که شب‌ها راه می‌افتادند، قبلاً خانواده‌هایی که محتاج بودند را شناسایی کرده بودند، شبانه راه می‌افتادند و بر اساس آدرسی که در اختیار داشتند بر درِ خانه‌ی این‌ها می‌رفتند، هم شب می‌رفتند که مردم این‌ها را تحقیر نکنند که این‌ها فقیر یا صدقه‌خور هستند، و هم خودِ آن‌ها شرمنده نشوند، در تاریکی بود، با وجود تاریکی نقاب داشتند.

آن قضیه‌ی مشهورِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و بازماندگانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از دفنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دل شب در نجف، وقتی در مسیر برمی‌گشتند، با ناله‌ی خرابه‌نشینی مواجه شدند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه رفتند تا ببینند این گرفتار چه کسی است.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه احوال‌پرسی کردند، آن شخص گفت: من غریب و بی‌کس هستم ولی انیس شبانه‌ای داشتم که شب‌ها می‌آمد و برای ما قوت و غذا می‌آورد و با ما انس می‌گرفت، اما الآن چند شب است که دیگر خبری از او نیست.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خصوصیات آن شخص را پرسیدند و آن شخص عرض کرد: نقاب می‌پوشید تا من چهره‌ی او را نبینم، وقتی ویژگی‌ها را گفت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: دیگر منتظر او نباش، او پدرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود.

در حالات آقا امام سجّاد علیه السلام دارد بر اینکه امام سجّاد علیه السلام هفتاد خانواده را تحت تکفّل خویش داشتند، در گزارش دیگری صد خانواد تحت تکفّل امام زین العابدین صلوات الله علیه بودند و هیچ کدام از این خانواده‌ها خبر نداشتند که کفیل‌شان امام زین العابدین سلام الله علیه هستند. بعضی از آن‌ها اصلاً از امام سجّاد علیه السلام گله داشتند.

این مطلب را عرض کردم که بدانید انسان می‌تواند با این مثلث «عبادت، مبارزه، خدمت» به قلّه برسد. ما هر کدام از این‌ها را کم بگذاریم از حرکت به سوی خدا کم گذاشته‌ایم و عقب می‌مانیم و به مقصد نمی‌رسیم، خصوصاً در مورد خدمت، خداوند منّان نفی ابد کرده است که تارکین خدمت به خیر برسند، «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ».[۹]

تحوّلِ جهانگیرخان قشقایی

ما چند نفر از صلحای اهل باطن را می‌شناسیم که تحوّل آن‌ها تحوّلِ عادی نبوده است، تصرّفی در وجودشان شده است، یکی از آن‌ها مرحوم جهانگیرخان قشقایی است.

جهانگیرخان قشقایی تا چهل سالگی تار و تنبور می‌زده است، در مجالس لهو و لعب بوده است، اما در چهل سالگی نمی‌دانیم آیا امام زمان ارواحنا فداه بر سرِ راه او قرار گرفتند یا از رجال الغیب خود مأمور کردند، هر چه بود مسیرِ جهانگیرخان قشقایی با چند کلمه گفتگو تغییر کرد. او برای تعمیر سیم‌های قطع شده‌ی تار خود آمده بود، وقتی آن ولیّ خدا گفت: عجب! این همه راه آمدی که سیم تار خودت را وصل کنی، دو روز سیم تار تو قطع شده است… چهل سال است که سیم دل تو قطع است، آیا نمی‌خواهی این سیم را وصل کنی؟ همین یک جمله او را بیچاره کرد… عجب! من اینقدر بدبخت و و بی‌خبر هستم که چهل سال است سیم دلِ من قطع است و با اصل و معبود خودم ارتباط ندارم…

طلبه شد که سیم دل خود را وصل کند… جهانگیرخان شد آن حکیم دوران و عارف کم‌نظیر که مرحوم آقای بروجردی و خیلی‌های دیگر در مکتب ایشان تربیت شدند.

تحوّلِ آشیخ علی زاهد قمی

یکی از این رجالی هم که با تصرّف تغییر پیدا کرده است آیت الحق مرحوم آشیخ علی زاهد قمی است. او هم طلبه بوده است ولی طلبه‌ی اشرافی، طلبه‌ی مرفّه بوده است، طلبه‌ی اسیرِ قیودِ تجمّلاتِ ظاهری بوده است.

مرحوم ملاحسینقلی همدانی به ایشان یک نگاه می‌کند و می‌پرسد: نام تو چیست؟ عرض می‌کند: نام من علی است. آخوند یک نگاهی به گنبد مطهّر مولی الموحدین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌کند و یک نگاهی به این شیخ می‌کند و می‌گوید: صاحب این گنبد مطهّر علی است و تو هم علی؟ تو چه چیزی از او داری که نام خودت را علی گذاشته‌ای؟

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند…

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً… خدایا! یکی آن نگاه‌ها را نصیب ما هم بفرما، نگاهی که مرده را زنده می‌کند…

وقتی آشیخ علی زاهد از آخوند جدا می‌شود، تا اینکه به خانه برسد عمامه و عبا و قبای خود را بخشیده بود، با یک پیراهن و شلوار رفت، از آن به بعد همه‌ی دنیا را طلاق داد و آزاد شد.

غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود             از آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

آشیخ علی زاهد شد، دار و ندار خود را در راه خدا داد و دیگر هم در راه تجمّل پا نگذاشت.

مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند که مرحوم آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف برای عیادت آشیخ علی زاهد رفته بود، یک ساعت و نیم مقابل او زانو زده بود و نشسته بود و فقط او را نگاه می‌کرد.

آدمی که دل از دنیا بکند خدای متعال او را به جاهای خوبی می‌برد و جاهای خوبی به او می‌دهد و او را خوب تحویل می‌گیرد، ولی هر کسی که اسیرِ دنیاست درواقع دنیا هم ندارد، حرمتِ دنیوی هم ندارد…

فراوان هستند…

تحوّلِ حاج فخر تهرانی

حال من به مناسبت این حاج شیخ مسلم اسماعیلی این مطلب را گفتم که در نهایت به حاج فخر تهرانی اعلی الله مقامه الشّریف برسم.

حاج فخر تهرانی جزو اعجوبه‌هاست، ایشان در بورسیه قبول شده بودند و بنا بوده است که برای ادامه‌ی تحصیل به انگلستان بروند، خیلی هم متمول و شیک‌پوش و کراواتی و ادکلن‌زده و اتوکشیده بودند، کسی در خیابان بر سرِ راه او قرار می‌گیرد و به او می‌گوید: تو برنامه‌ریزی کرده‌ای و می‌خواهی بورسیه به انگلستان بروی؟ می‌گوید: بله!

یک تشری می‌آید و یک حرف تندی به او می‌زند و حالِ او تغییر پیدا می‌کند.

آدمی که اصلاً در این خط نبوده است ناگهان شکسته می‌شود و بکلّی… او که در حال سقوط به قعر مادّیت بوده است، با همان حرف تند بال باز می‌کند و به سوی جانان اعتلا پیدا می‌کند.

من حاج فخر تهرانی را مکرر زیارت کرده بودم ولی عارف به مقام ایشان نبودم، لذا انسی نداشتم، سلام و علیک داشتیم، اما مرحوم آیت الله بهاءالدّینی اعلی الله مقامه الشّریف که در این مجلس باید اظهار تأسف کنم که آقازاده‌ی ایشان هم، حاج آقا عبدالله که همه‌کاره‌ی آقای بهاءالدّینی بود، خادم ولی خدا بود، سیّد بسیار مظلومی بود، ایشان هم روز گذشته به خاک سپرده شد و دیگر فرزند ذکوری از ایشان نداریم. حاج آقا حمید بود که اهل معرفت بود و آقای بهاءالدینی بعد از وفات او می‌فرمودند که او به دیدن من می‌آید و دیدار برزخی داریم. حاج آقا عبدالله هم سیّد خیلی پاکیزه و مظلومی بود.

آیت الله بهاءالدّینی، آن صاحب باطن، آن کسی که مانند مرحوم آشیخ جواد انصاری، معلّمِ او خدا بود، آقای بهاءالدّینی استاد نداشتند، استادِ او خود خدا بود، بدون واسطه، «ربی هب لی مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً»، از خودت می‌خواهم، بی‌واسطه می‌خواهم… خدای متعال آقای بهاءالدینی را بدون واسطه نظرکرده کرده بود، اهل باطن بود، اهل تصرّف بود، اهل الله بود.

آیت الله بهاءالدّینی می‌فرمودند که خوشا به حال حاج فخر، امام زمان ارواحنا فداه در عرفات او را با اسم دعا می‌کردند.

حاج فخر تهرانی هم در علم در درجات بالا بود، هم عمامه بر سر خود نگذاشت و بخاطر مادر خود موفق نشد ازدواج کند، ولی یک جاذبه‌ای… مانند جذبه‌ای که مرحوم حاج هادی ابهری نسبت به مجالس امام حسین علیه السلام داشت، که خود به خود کشیده می‌شد و او را می‌بردند، چه بسا برای کارهای خیر دیگر هم همینطور بود…

مرحوم حاج فخر نسبت به گرفتارها چنین راداری در وجود خود داشت. می‌آمد و درِ خانه‌ی دوست خود را می‌زد، یک گونی برنج برمی‌داشت و به محله‌ها می‌رفتند که سابقه‌ی قبلی و آشنایی نداشتند، بر درِ خانه‌ای می‌دادند و می‌آمدند.

گاهی می‌رفت، آدم‌هایی تصادف کرده‌اند و کسی نیست که آن‌ها را نجات بدهد، او این‌ها را نجات می‌داد.

بزرگترین توفیق حاج فخر که به اینجا رسید که امام زمان ارواحنا فداه او را با اسم دعا می‌کردند «خدمت به محرومان» بود.

حاج شیخ مسلم اعلی الله مقامه الشّریف وارثِ خدمت به محرومین

حاج فخر یک نهار آبگوشتی هم داشتند که این حاج شیخ مسلم اعلی الله مقامه الشّریف… اینجا هم آمدند ولی باید از آقای مرادی گله کرد که ایشان را در جمع دوستان نیاوردند، وارثِ مرحوم حاج فخر در خدمت به محرومان مرحوم حاج شیخ مسلم بود. ایشان هم رفتند…

من نمی‌دانم که وقتی این درها بسته می‌شود… خدا نکند بلا و عذاب بیاید… ما گرفتار ضایعه فقدان اوتاد یکی بعد از دیگری شده‌ایم…

شما در همینجا آیت الله خوشوقت را داشتید، چه کسی می‌تواند ایشان را بشناسد؟ کسی که از امام زمان ارواحنا فداه وقت ملاقات می‌خواهد، حضرت به او چهل دقیقه وقت ملاقات می‌دهند، او هم چهل دقیقه در محضر امام زمان ارواحنا فداه حضور پیدا می‌کند. کسی که از امام رضا علیه السلام می‌خواهد محرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بشود، بعد از خواسته‌ای او کسی می‌آید و این کار انجام می‌شود و جزو محارم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار می‌گیرد، کسی که صحنه‌ی عاشورا را با همان واقعیت به او نشان می‌دهند، آقای خوشوقت صحنه‌ی شهادت همه‌ی شهدای کربلا را شهود کرده بودند، لذا یک دل سوخته‌ای داشتند…

شما دیگر آقای خوشوقت را ندارید…

آیت الله حائری شیرازی را داشتید، اما دیگر ندارید… این‌ها رفتند.

در تهران حاج آقا مجتبی تهرانی را داشتید، ایشان یک مرتبه برای طلبه‌های این مدرسه آمدند ولی هوای اینجا را داشتند…

بزرگان دیگری در تهران بودند که همه‌شان رفتند…

آشیخ حسن پهلوانی رفت، آقای حق‌شناس رفت، حاج فخر رفت، حالا هم که این حاج شیخ مسلم که ادامه دهنده‌ی راه حاج فخر تهرانی بود هم رفت…

عاشوا سعیدا و ماتوا سعیدا.

این سه جبهه را فراموش نکنید

ان شاء الله در این سه جبهه کم نگذارید، عبادت‌های خودتان را متمرکز و با حال کنید، در مبارزه با منکرات، برای رضای خدا بپا خیزید، هم پیشگیری کنید و هم اگر واقع شد مقابله کنید، روی خوش به گناه نشان ندهید، با مظالم، با فساد، با هرزگی.

نکته‌ی سوم اینکه اهل گره‌گشایی باشید، نسبت به محرومین حساس باشید، نگویید ما خبر نداشتیم، روز قیامت یقه‌ی شما را می‌گیرند که چرا خبر نداشتید…

روضه و توسّل

به مناسبت این محفل سیر صحبت امروز برای من نبود و برای دل‌های پاک شما بود، من بیش از یک روضه‌خوان نیستم…

این روزها خیلی بر امام زین العابدین سلام الله علیه سخت گذشته است…

ألسَّلامُ عَلَیکَ یَا أوَّلُ مَظلُوم مِن ظُلِم…

ما در زیارتنامه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرضه می‌داریم که تو اول مظلوم هستی، یعنی در مظلومیت نمره‌ی اول هستی، هیچ کسی در مظلومیت به شما نمی‌رسد، و مهم‌ترین راز مظلومیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که ناموس ایشان را مقابل چشمان مبارک ایشان کشتند…

برای یک مرد غیور سخت‌ترین حال این است که دست او بسته باشد و نامحرمان بر سرِ ناموس او ریخته باشند و او را بزنند و نتواند از ناموس خودش دفاع کند…

اما ای کاش مرده بودم و این حرف‌ها را نشنیده بودم…

امام زین العابدین علیه السلام هم امام بودند و غیره الله بودند… چهل منزل در مقابلِ چشمان ایشان عمّه‌های ایشان را می‌زدند… حضرت رباب سلام الله علیها را می‌زدند… حضرت رقیّه سلام الله علیها را می‌زدند… همه را می‌زدند…

اما امام سجّاد سلام الله علیه گرفتارِ غل و زنجیر بودند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، «أَمّن یجیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ و یکشِفُ السّوءَ»[۱۰]، «أَمّن یجیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ و یکشِفُ السّوءَ»، «أَمّن یجیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ و یکشِفُ السّوءَ»، نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم یا الله… … یَا أرحَمَ الرّاحِمین، یَا غیاثَ المُستَغیثیِن…

خدایا! تو را به صبر آل الله، به عبادتشان در شرایط سخت، به نماز شب‌هایشان، به اشک‌های نابشان، به اخلاص و حبّشان قسم می‌دهیم لباس ظهور بر قامت امام زمان ارواحنا فداه بپوشان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم ما را لحظه‌ای به خودمان وامگذار.

خدایا! ما را در تأسی و اقتدای به انبیاء و صلحا، در عبودیت، در مبارزه با آنچه که مکروه خداست، و در خدمت به بندگان خدا و رسیدگی به محرومین، فوق توقعمان موفق بفرما.

خدایا! همه‌ی این جمع را عالمِ ناطقِ مُستَعمِلٍ بِعِلمه قرار بده.

خدایا! تو را به خون زلال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و همه شهدای عالم قسم می‌دهیم پایان عمر ما را با مهر شهادت مزیّن بفرما.

خدایا! ما را در بستر نمیران.

خدایا! ما را بی‌ایمان نمیران.

خدایا! ما را گنهکار نمیران.

خدایا! ما را مشغول الذّمه نمیران.

خدایا! پاکم کن و آنگاه خاکم کن.

خدایا! سایه‌ی پربرکت رهبر نورانی و وارسته و حکیم‌مان را با اقتدار و عزّت، با توان بر گره‌گشایی و رسیدگی به امور محرومین و هدایتِ جبهه‌ی مقاومت و هدایتِ مستضعفانِ جهان در مقابله‌ی با مستکبران، با تأییدات غیبی‌ات مستدام بدار.

خدایا! دولتِ ولایتمدارِ مردمیِ متوکل و متوسّل ما را در ایفای رسالتِ سنگینی که دارد یاری بفرما.

خدایا! نصرتت را بر حکمرانان کشور ما مستمراً نازل بفرما.

صلوات ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳ (أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا، یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ؛ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ، رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ؛ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ، أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ؛ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.)

[۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۵۵ (فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِمْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا)

[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۶ (وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ)

[۵] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷ (رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)

[۶] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵ (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)

[۷] سوره مبارکه حج، آیه ۴۰ (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ)

[۸] سوره مبارکه حج، آیه ۴۱ (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ)

[۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۹۲ (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ)

[۱۰] سوره مبارکه نمل، آیه ۲۷ (أَمّن یجیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ و یکشِفُ السّوءَ و یجعَلُکُم خُلفاءَ الأَرضِ أَءِلهٌ مَع‌اللّهِ قَلیلا مَا ‌تَذکّرون)