«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

جناب «عنوان بصری» که این تنبّه در پایان عمر و توفیق دستیابی به چشمه‌ی زلال و آب حیات طیّبه‌ی امامت و ولایت، و لطائف و ظرائفی که در این حادثه به چشم می‌خورد، لحظه به لحظه‌ی آن درس است.

مرور جلسات قبل

عنوان بصری تهدید را به فرصت تبدیل کرد، و از اینکه امام صادق علیه السلام او را نپذیرفتند و موانعی را بر سرِ راهِ او ارائه کردند خسته نشد، «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»[۲]، ولی متوجّه شد که خودِ او فی نفسه شایستگی ندارد، باید این را طلب کند، از این رو هم از نماز کمک گرفت و هم از مضجعِ شریفِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، به مضجع شریفِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رجوع کرد، آنجا استغاثه کرد، نماز خواند.

وجودِ گرگیِ برادران حضرت یوسف علیه السلام

این هم رهنمودِ قرآن کریم است، هم در جریانِ برادران یوسف نبی و یوسف ولی، این‌ها بدترین جرائم را مرتکب شده بودند، دزدِ یوسف بودند، چهل سال دلِ پیغمبری را منکسر داشتند و سبب شدند که پیغمبری از فراقِ پیغمبرِ دیگری پیر شد، ولی خدای متعال آن‌ها را متنبّه کرد، بعد از آنکه بر سرِ سفره‌ی کَرَمِ حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام متنعّم شدند و بجای ظلم‌ها و قساوت‌های خودشان از حضرت یوسف علیه السلام بزرگواری و کریم‌الصفح بودن و سخاوت و احسان دیدند، با محبّتِ خدای متعال بیدار شدند، «اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ»، خدا نکند که خدای متعال کسی را با چوبِ خودش بیدار کند، ان شاء الله با کَرَمِ خودش، با فضلِ خودش، با مهربانیِ خودش ما را هم بیدار کند، ولی یک نگاهی به پشتِ سرِ خود کردند و این پرونده‌ی قطور را دیدند، این جنایتِ سنگین، این‌ها قصدِ قتلِ حضرت یوسف علیه السلام را داشتند، مانع پیش آمد، وگرنه این‌ها روحیه‌ی قتل داشتند، و حضرت یعقوب علیه السلام هم این‌ها را گرگ دیده بودند، و «حسد» بشر را گرگ می‌کند، ملکوتِ این‌ها آدم نبود، گرگ بودند، و این گرگ‌ها گرگِ عادی نبودند، گرگ‌های بیابان به انبیاء علیهم السلام و فرزندان انبیاء متعرّض نمی‌شوند، و این‌ها بدتر از گرگِ بیابان بودند که مصمم شدند که حضرت یوسف علیه السلام را بکشند، گرگی به مراتب درّنده‌تر از گرگِ بیابان بودند.

ای خدا! ای مهربان! ای باگذشت! عفوِ خدای متعال حد ندارد، این نکته هم هست، «إِنْ تُبْدُوا شَیْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»[۳]، آنچه در ضمائرِ ما هست ما را محاسبه می‌کند، درست است که مرحوم شیخ بحث کرده‌اند که آیا نیّتِ گناه، تجرّی اگر به تحققِ خارجی نرسد گناه هست یا نه؟ و بالاخره می‌گویند که تجرّی معصیت نیست؛ ولی این مسئله اتّفاقی نیست، بعضی از بزرگان آن واقعیت که «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ»، نیّتِ خیر بهتر از کارِ خیر است، نیّتِ شرّ هم بدتر از کارِ شرّ است، لذا انسانِ غیرِ غافل تنها به عملِ خود حساس نیست، باید به اندیشه قبل از انگیزه حساس بود، فکر است که عمل و انگیزه از او ناشی می‌شود، اگر درون و سریره و فکر و دلِ انسان پاک نشود، یک روز و دو روز موفق می‌شود، ولی شیطان با لحظه‌ای از غفلت کارِ خود را می‌کند و انسان را بدبخت می‌کند.

اهمیّتِ تذکّر دادن

لذا این نیّتِ کشتنِ حضرت یوسف علیه السلام… حال مانع پیش آمد، یک کسی شفیع شد و گفت «لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ»[۴]، این هم به ما نشان می‌دهد که اگر شما با یک قاتل و جانی هم برخوردی داشتید از تذکّر مأیوس نباشید، یک تذکّرِ کوچک مقابلِ یک جنایتِ بزرگ را می‌گیرد، لذا همیشه این آمادگی را داشته باشیم که در هر محیطِ گناهی متذکّر باشیم، مأمورِ خدای متعال باشیم، فرشته باشیم، ما هم نماز باشیم، «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»[۵]، نمازِ مُلکی این است که «اوله التکبیر و آخره التسلیم»، اما نمازِ ملکوتی جزوِ اخیرِ وجودِ ما خواهد بود، عینیّتِ وجودِ ماست، یک روح است، یک مَلَک است، یک حقیقتِ عاقل است، لذا «تَنهی» است، نهی می‌کند، اگر نماز نمازِ قبولی باشد این نماز در درونِ ما متحقق می‌شود، جانِ ما متحلّی  به حلیه‌ی صلاه معراجیّه می‌شود، و ما با این نماز بالا می‌رویم، نه اینکه این پایین بمانیم، وقتی می‌گویند نماز معراج است، این ما هستیم که عروج‌کننده هستیم، ما با او پر می‌کشیم، او پَرِ ماست و با او بالا می‌رویم، و من آنقدر آرزو دارم که خدای متعال نمازِ مرا درست کند، حسرتِ یک نمازِ خوب را داریم، نماز چه نوری از جانبِ خدای متعال است، چه تحفه‌ای است، چه ارمغانی است که بدل و شبیه ندارد، خیرالعمل است.

استغفارِ پیامبر برای بندگان

نیّتِ قتل نشانه‌ی قساوتِ قلب است که او را به اینجا رسانده است که می‌خواهد پیغمبرزاده را، رحمِ خود را، نزدیکترین فرد به خود را بکشد.

این‌ها وقتی عزّتِ حضرت یوسف علیه السلام را دیدند فهمیدند که چه حماقتی بوده است، کسی را که خدای متعال بخواهد او را عزیز کند، مگر حسود می‌تواند مقابلِ عزّتِ او بایستد؟ مگر هیایو واقعیّت را عوض می‌کند؟ حضرت یوسف علیه السلام را خدای متعال عزیز کرده است، به دیگران چه ربطی دارد؟

ولی باز هم در کمونِ آن‌ها یک چیزی بوده است، فطرت بکلّی از بین نرفته بوده است، متنبّه شدند، می‌خواهند توبه کنند اما جنایت جنایتی نیست که بدونِ واسطه‌ی سفیرِ الهی پذیرفته بشود، این است که این‌ها گفتند: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»[۶].

شما طلبه‌های خوبِ ما، و منِ بیچاره‌ی عمرتلف‌کرده هم باید ناامید نباشیم، بخدا قسم مهربانیِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف کمتر از حضرت یعقوب علیه السلام نیست، او با ما خیلی مهربان است، لذا گاهی خطاب کنید: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا»، «یَا حُجَّه الله، یَابنَ الحَسَن، أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ».

قرآن کریم هم این داستان را برای هموار کردنِ صراطِ نجات‌دهنده‌ی امید… یعنی دیگر شما بدتر از این کار که بخواهید پیغمبری را بکشید کاری انجام داده‌اید؟ که می‌گویید از ما گذشته است؟ آن‌ها در حدِ قتلِ یوسف نبی علیه السلام پیش رفتند، ولی بعد از چهل سال از این جنایت دامانِ پیغمبری را گرفتند، «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا»، و عجیب این است که این پیغمبر با شدّتِ علاقه‌ای که به حضرت یوسف علیه السلام داشت و شدّتِ قساوتی که از برادرانِ یوسف هم نسبت به خود و هم نسبت به یوسف حس و لمس کرده بود، این‌ها آنقدر شقی بودند که از گریه‌های حضرت یعقوب علیه السلام در فراق حضرت یوسف علیه السلام خُرده می‌گرفتند و ملامت می‌کردند، اما حال که خدای متعال وجود نازنین حضرت یوسف علیه السلام را آفتابِ عزّت در آسمان مناظرِ عموم قرار داد، فهمیدند تلاشِ مذبوحانه‌ی گُرگ‌صفتانه‌ی آن‌ها خسارتِ محض بوده، حال باید دامانِ حضرت یعقوب نبی صلوات الله علیه را بگیرند، «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا».

حضرت یعقوب صلوات الله علیه هم به فکرِ چاره افتادند، فهمیدند که این پرونده خیلی سنگین است و نمی‌شود این پرونده را همینطوری بست، این بود که به دنبالِ فرصتِ مناسب بود، فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»[۷]، همان زمان هم فرمود که استغفار کرده است و می‌شد استغفار کند، ولی بعضی از گناهان استغفارِ سحر لازم دارد، استغفارِ شب جمعه لازم دارد، تا زمانی یک شب جمعه‌ای نگذرد، تا زمانی که سیمی در دلِ سحر وصل نشود، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[۸]، بر حسب روایت حضرت یعقوب منتظرِ فرصتِ سحر یا منتظرِ حلولِ لیله‌ی مبارکه‌ی جمعه از سحرِ شب جمعه بود، «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ».

در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم همینطور است، خدای متعال برای ما در باز کرده است که خودمان را در بن‌بست نبینیم، درها را به روی خودمان قفل‌شده نبینیم، دربانِ رحمت خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»[۹]، تعبیرِ «وَلَوْ أَنَّهُمْ» هشداردهنده است، دقّت کنید، اگر انسان ظالم شد، مظلومِ این ظالم هم خودِ او بود، خودم انجام دادم، خودکرده را تدبیر نیست، چطور انسان می‌تواند بلایی را که خود بر سرِ خود آورده است جبران کند؟

تیر از کمان چو رفت      نیاید به شَست باز

آبِ ریخته را نمی‌توان جمع کرد، آبروی رفته را نمی‌توان برگرداند، ولی دستی که گذشته و آینده در یَدِ قدرتِ او و در سایه‌ی رحمتِ اوست «خدای متعال» است، خدای متعال به گذشته‌ی ما احاطه دارد، ما که گذشته را از دست دادیم، مگر می‌توانیم دوباره به گذشته برگردیم و کارِ خطایی که کردیم را جبران کنیم؟ جا ماند و گذشت.

منّتِ توبه

لذا توبه منّتِ الهی است، حقِ بنده نیست، بذلِ خدای متعال است، خدای متعال چیزی را که از دستِ ما محال است برای ما انجام می‌دهد، حقِ خدای متعال نیست که توبه‌ی ما را بپذیرد، جرأتِ بر خدای متعال از ناحیه‌ی بنده قابلِ جبران نیست، گناه در محضرِ خدای متعال به هیچ وجه قابلِ جبران نیست، اما این فضلِ خدای متعال است، خودِ خدای متعال دعوت می‌کند، و حاشا که خودِ خدای متعال ما را دعوت کند و ما با دعوتِ او برویم و او در را به روی ما ببندد و بگوید که تو را نمی‌پذیرم.

«عنوان بصری» از این قانون استفاده کرده است، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» یعنی مقدّمات را خوب فهمید، فیضِ خدا تعطیلی ندارد،

تو خود حجابِ خودی              حافظ از میان برخیز

من خودم حجاب بودم که امام مرا نپذیرفت، اگر خودم حجاب هستم خودم نمی‌توانم خودم را بردارم، باید دستِ قدرتِ خدا و دستِ رحمتِ حق که «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»[۱۰]، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا».

آیا نمی‌خواهی به دنبالِ خدای متعال بگردی؟ آیا گمشده‌ی تو او نیست؟ به هر چیزی که رسیدی سرگردانیِ تو رفع نشد، معلوم می‌شود که اشتباه می‌گردی، خودِ او را ببین، غیر از او چیزی نیست که تو را سیر و آرام کند، هر چه هست خودِ خدای متعال است، چرا به دنبالِ خودِ خدای متعال نمی‌گردی؟

و این تعبیرِ گوینده‌ی رحیم و رحمان و ودود و رئوف «لَوَجَدُالله» می‌گوید، یعنی معلوم می‌شود که دیگر جان به لب رسیده بود و عطش پیدا کرده است و حال یافته است، آدرس نزدِ پیغمبر است، او رسیده است و تو را نیز می‌برد، او خیلی با خدای متعال رفیق است و آبرو دارد، نزدِ او بروید تا به شما هم آبرو بدهد، «لَوَجَدُالله»، دستتان را در دستِ خودِ خدای متعال می‌گذارد، «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا».

روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

السلامُ عَلَى السَّیِّدَهِ الْجَلیلَهِ الْجَمیلَهِ، الْمَظْلُومَهِ الْمَقْهُورَهِ، الْمَغْصُوبَهِ حَقُّهَا، الْمَمْنُوعَهِ إِرْثُهَا، الْمَکْسُورَهِ [الْمَکْسُورِ] ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا

دل‌شکسته‌ای در مقامِ رقّتِ به حالِ مادر… می‌گفت دنده‌های پهلوی بی‌بی شکسته بود، از طرفی سینه‌ی ایشان آسیب دیده بود… اگر استخوانِ سینه‌ی کسی شکسته باشد زندگی او مختل می‌شود، چون نمی‌تواند نفس بکشد، درد دارد… اگر استخوانِ دنده‌ی کسی بشکند دیگر نمی‌تواند راه برود…

اما روضه‌ای که سیّدحیدر برای امام زمان روحی فداه خوانده است نشان می‌دهد که مسئله‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، واقعاً لا یوم کیومک یااباعبدالله…

استخوانِ پهلوی مادر شکسته بود اما سیّدحیدر برای امام زمان روحی فداه روضه خواند و حضرت منقل شدند و گریه کردند، و چه بسا بی‌تاب شدند… «حیث الحسین علی الثری خیل العدی طحنت ضلوعه»… «طحن» به معنای آسیاب کردن است… روی این استخوان‌ها آنقدر اسب دواندند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! قلبِ مبارکِ امام زمان روحی فداه را از ما راضی بفرما.

خدایا! قلبِ نازنینِ حضرت حجّت ارواحنا فداه را از ما راضی بدار.

خدایا! پیوسته به ما توفیقِ تحصیلِ رضای او را در علم و عمل و شئونِ زندگی‌مان روزی بفرما.

خدایا! حسرت دیدار امام زمان روحی فداه، زانو زدن در برابرِ ایشان، بوسه زدن به خاکِ قدمِ ایشان، دریافتِ مدالِ مأموریت و خدمت در محضرِ ایشان را بر دلِ ما نگذار.

خدایا! نسلِ جوانِ ما را، جوان‌های حاضر در این محفل را، جوان‌مردهای محافظ و مدافعِ حریم ولایت و دین قرار بده.

خدایا! این جمع و عزیزان مورد نظر را در جبهه‌ی امامت و ولایت، دارای مدال و امتیاز بفرما.

خدایا! عاقبتِ ما را به شهادت مختوم بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم نسل جوان را از این پیچ خطرناک به سلامت و عزّت و آبرو در پیشگاهِ خودت عبور بده.

خدایا! دستِ خیانت، خیانتِ فرهنگی، خیانتِ اقتصادی به این کشور را کوتاه بفرما.

خدایا! خیانت‌کارها را افشاء و رسوا بگردان.

خدایا! توطئه‌های استکبارِ عالَمی، صهیونیزمِ بین‌الملل، تکفیری‌های از خدا بی‌خبر را خنثی بگردان.

خدایا! شرّ دشمنانِ نظام و رهبری را به خودشان برگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم الساعه ما را مورد مغفرت قرار بده.

خدایا! قلمِ عفو بر پرونده‌های ما جاری بفرما.

خدایا! بقیه‌ی عمر ما را بی‌گناه کن.

خدایا! ما را عبدِ صالح قرار بده.

خدایا! گذشتگانِ ما را، شهدای عظیم‌الشّأنِ ما را، علمای سرافراز و نورانیِ ما را، خاصّه امام رضوان الله تعالی علیه، آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه، علامه آیت الله مصباح رضوان الله تعالی علیه را در محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ائمه هدی علیهم السلام از درجاتِ خاصِ مقرّبانِ درگاهت بهره‌‌مند بگردان و ارواحِ طیّبه‌ی آن‌ها را از ما راضی بدار.

خدایا! تو را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم می‌دهیم عموم مریض‌ها، خصوصاً مریض‌های مورد نظر را شفای کامل و عاجل روزی بفرما، و به ما توفیقِ شکرِ سلامتی و امنیت و وجود ولی‌فقیه عادلِ عاملِ حکیمِ شجاعِ دلسوز و نعمتِ تک‌تکِ این عزیز را عنایت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۰ (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ)

[۳] سوره مبارکه احزاب، آیه ۵۴

[۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰ (قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَهِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ)

[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵ (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ)

[۶] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۷

[۷] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۸ (قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)

[۸] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۱۸

[۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا)

[۱۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷