Madreseh_13941124_Sadighi_ThaqalainSite (5)

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّه‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

صفات خداوند

«کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ».[۲] الله که حقیقت مطلق است و هستی محض است و هیچ نوع نیستی به او راه ندارد و «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»[۳] نشانه‌ی جلال او است. همه‌ی موجودات بدون استثناء قائم به او هستند و او تنها حیّ و قیوم است. مع ذلک بشر از او بی‌خبر است و این هم از قدرت‌ نمایی‌های خود او است.

Madreseh_13941124_Sadighi_ThaqalainSite (3)

صفت خالقیّت خداوند

از عجایب خلقت این است بشر از همه‌ی موجودات و از خدای متعال فیض بیشتر دریافت کرده، «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ»،[۴] این «أَحْسَنِ تَقْویمٍ» غیر از «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»[۵] است. در برابر خالقیّت خدا خالقی نیست تا حسنی داشته باشد، مثل الله اکبر کبیری نیست تا الله اکبر به آن معنا باشد. الله اکبر یعنی خدا بزرگ است، فقط خدا بزرگ است، جز خدا بزرگی وجود ندارد. «أَحْسَنُ الْخالِقینَ» هم همین‌طور است، تنها خدا خالق خوب است. ولی «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ».

عقل و قلب در وجود انسان

در میان موجوداتی که خدای متعال مظهر خود قرار داده هیچ موجودی به اندازه‌ی بشر از خدا امتیاز نگرفته است. با این فکری که خدا به بشر داده بشر قدرت فکر دارد، قدرت اندیشه دارد، می‌تواند به کمک مجهولات معلومات را به دست بیاورد، بشر عقل دارد. حجّت خدا در وجود بشر مستقر است و خدا روز قیامت همه را با عقل احتجاج می‌کند. بشری که دل دارد، هیچ موجودی این را ندارد، ملائکه قلب ندارند، قلب برای انسان است و ظرفیّت دل بالاترین ظرفیّت عالم است. «لَا یَسَعُنِی أَرْضِی وَ لَا سَمَائِی وَ لَکِنْ یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ»،[۶] آسمان خیلی بزرگ است، زمین خیلی پهناور است، اقیانوس‌ها خیلی عظمت دارند، ولی هیچ‌ یک از این‌ها ظرفیّت تجلّی خدا را ندارند. «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ»[۷] از باب نمونه گفته شده، نه آسمان، نه زمین، نه دریاها و نه ملائکه این ظرفیّت را ندارند که خدا خود را آن‌جا با همه‌ی اسماء و صفات خود نشان بدهد، ولی بشر آیینه‌ای است که تمام صفات اولیاء و اسماء حسنی می‌شود در او ارائه شود.

Madreseh_13941124_Sadighi_ThaqalainSite (4)

غفلت انسان

چنین موجودی که آیات بیشتر به او داده شده از همه‌ی موجودات بی‌خبرتر است، این همان «أَسْفَلَ سافِلینَ»[۸] است، «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ». منشأ این بی‌خبری با داشتن این همه آیینه و چراغ و آیه و سایه چه می‌تواند باشد؟ مهم‌ترین گرفتاری بشر گرفتاری حجاب غفلت است، هم خود انسان از خود غافل است، همین‌طور که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[۹] آن طرف هم همین‌طور است، کسی که خود را فراموش کند خدا را فراموش کرده است، کسی که خود را از یاد برده باشد، خدا را از یاد برده است.

فراموش شدن بنده نزد خدا

چون خود خدای متعال از همه‌ی موجودات به همه‌ی موجودات نزدیک‌تر است لذا آن بعد را تصریح فرموده: «کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ».[۱۰] نسیان خدا از نسیان خود انسان مشکل‌تر است، انسان جلوه‌ی او است، اثر او است، قائم به او است، در تار و پود وجود ما وجود او است به ما قوام می‌دهد، بدون او مایی نیستیم. از این جهت فراموشی خدا خیلی عجیب‌تر از فراموشی خود ما است، چطور این حقیقت روشن را… «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»،[۱۱] «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ».[۱۲]

کی گشته‌ای نهفته که پیدا کنم تو را؟                            کی رفته‌ای ز دل که تمنّا کنم تو را؟

او همه جا وجود دارد و ما هیچ‌جا او را نمی‌بینیم، این چه شقاوتی است؟ این چه ظلمتی است؟ این چه ذلّتی است که انسان از اصل خود، جان خود، حقیقت خود، قیّوم خود، قیّوم علی الاطلاق خود غفلت کند و با او نباشد؟ با این‌که او با ما است، «هُوَ مَعَکُمْ»،[۱۳] او با ما است و در تار و پود وجود ما حضور دارد، ولی ما با او نیستیم.

Madreseh_13941124_Sadighi_ThaqalainSite (1)

حضور همیشگی خداوند

«اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ»،[۱۴] مبادا در خلوت‌ها قرق را بشکنید، بی‌حرمتی کنید، زیرا کسی که حاکم محکمه‌ی شما است او خود شاهد است. «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَهٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ»،[۱۵] خدای متعال هیچ وقت ثالث ثلاثه نیست که مسیحیّین این‌طور ترسیم می‌کنند، خدا ثالث ثلاثه نیست خدا رابع ثلاثه است. هر ثلاثه‌ای در اربع وجود دارد، خدای متعال همیشه با همه هست. با همه بودن او غیر از این است که اهل نجوا با هم هستند، اهل نجوا با هم فاصله دارند، کثرت دارند، این آن نیست، آن این نیست، ولی خدا با همه هست فرق دارد با این‌که ما با هم هستیم. انسان بتواند این را درست بفهمد ذوب می‌شود، طاقت نمی‌آورد، انسان اگر اتّصال خود را به خدا بتواند کشف کند، بیابد که چه نوع ارتباطی با خدا دارد، فنای این دیگر قطعی است، فنا پیدا می‌کند و بقای او دیگر بقای خود او نیست، بقاء بالله است.

اهمّیّت یاد خدا

روی این جهت است که قرآن کریم هم اهل ذکر را می‌ستاید و به آن‌ها وعده‌ی فوق العاده می‌دهد و هم تشویق و فرمان به ذکر می‌دهد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً».[۱۶] وعده‌ی دلنشینی که داده فرموده: «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ».[۱۷] نمی‌گوید «أُذکُرونی أُدخِلُکُم الجَنَّه»، نه، «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ»، شما اگر من را یاد کنید من خود را به شما می‌دهم. «أَذْکُرْکُمْ» یعنی چه؟ یعنی حجاب را برمی‌دارم می‌فهمید من را دارید، کسی که خدا را دارد چه ندارد و کسی که خدا ندارد چه دارد؟ این نمی‌شود مگر این‌که انسان از یک جایی حواس جمعی پیدا کند، انسان یک خلوتی… روی این زمینه سرمایه‌گذاری کند، حواس او به خودش باشد و حواس او به خدای خود باشد. این با ریاضت و تمرین است که اساس آن هم حفظ حرمت او است، چون همه‌ جا در بارگاه او هستیم و همه جا بارگاه او است.

تعلّق همه‌ی عالم به خداوند

«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ».[۱۸] هم آسمان‌ها بارگاه خدا است هم زمین بارگاه خدا است. «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِساطاً»،[۱۹] بساط مَلِک است، در بساط ملک قدم می‌زنیم، در بساط ملک کار می‌کنیم، حرمت این بساط را حفظ کنیم، حرمت این حریم را حفظ کنیم. اگر توجّه ما به این بود که در حریم حق هستیم، در حریم یار هستیم، او را از خود نرنجانیم، او را از خود ناراضی نکنیم، این حالت مراقبه‌ی ترک گناه می‌‌شود. اگر انسان حجاب گناه را بر حجاب‌های موجود اضافه نکند آن وقت قدم‌هایی که در مسیر بندگی برمی‌دارد، عبادت‌هایی که می‌کند، این نور وجود حق تعالی در وجود انسان تجلّی می‌کند. «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»،[۲۰] کسی که خدا در وجود او نور قرار نداده او نور ندارد. جعل الهی هم به این است که این حجاب‌ها برود و انسان بفهمد خدا همه جا هست ما هم هستیم.

جهاد اکبر و مبارزه‌ی درونی

این همان جهاد اکبر است، جهاد اکبر «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا»،[۲۱] جهاد اکبر جهاد با دشمن بیرون نیست، جهاد با حجاب‌های درونی است که انسان مطلقاً از منطقه‌ی ممنوعه برای خود جولانگاه قرار ندهد، به منطقه‌ی ممنوعه وارد نشود. منطقه‌ی ممنوعه منطقه‌ی محرّمات الهی است، چه محرّمات اعتقادی و فکری، چه محرّمات احساسی و گرایشی و اخلاقی و چه محرّمات عملی. انسان دائماً حرمات الهی را پاس بدارد و خود را آلوده به چیزی که او را از خدا دور می‌کند و حجاب او را بیشتر می‌کند نکند که آخر هم گرفتار حجاب جهنّم می‌شود. در جهنّم جهنّمی اصلاً خدا را به یاد نمی‌آورد، آن‌جا دیگر همه محرومیّت محض است. «أَعَاذَنَا الله مِن شُرورِ أَنفُسِنَا».

Madreseh_13941124_Sadighi_ThaqalainSite (2)

مقام و شخصیّت حضرت زینب (سلام الله علیها)

گرچه علی القاعده امروز باید روز ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) باشد، حضرت زینب (سلام الله علیها) دوام حضور داشت، دوام ذکر داشت. دلیل آن هم این است که هیچ جا حواس او پرت نشد، داغ‌هایی سنگین‌تر از کوه بر قلب حضرت زینب (سلام الله علیها) فرود آمد ولی لحظه‌ای او را از خدا غافل نکرد. براساس آنچه که نقل شده و همه‌ی ما شنیده‌ایم این است که در شب یازدهم… سخت‌ترین دوره‌ی حضرت زینب (سلام الله علیها) شب یازدهم بود، خیلی پریشانی بود. شب یازدهم اوّلین شبی است که حسین (علیه السّلام) در جمع نیست. زینب کبری (سلام الله علیها) تمام عمر خود در پرتو نور امام حسین (علیه السّلام) زندگی کرده و قمر شمس حسین بوده است. حالا قمری که شمس او غروب کرده است.

بنا نبود زینب بی حسین بماند، حسین او رفته و زین العابدین او در مخاطره است، سرپرستی می‌کند حفاظت می‌کند، جان عزیز امام زین العابدین (علیه السّلام) را دارد پاسداری می‌کند. این بچّه‌هایی که مأوا ندارند، خیمه‌های آن‌ها سوخته، آواره‌ی بیابان‌ها شده‌اند. به نظر من از همه‌ی این‌ها سخت‌تر این بود که اراذل و اوباش دست برده بودند گوشواره‌ها را می‌بردند، گوش‌ها پاره می‌کردند. «أُنظُر إِلی رُئوسِنَا المَکشوفه»، مثل این‌که دست به چادرها برده بودند. در این شرایط، تشنگی، گرسنگی، کتک، تازیانه، آتش سوزی، داغ. با این مسائل بی‌بی نماز شب می‌خواند، امّا چیزی که دل را آزار می‌دهد، می‌سوزاند، بی‌بی نماز شب را نشسته خواند. گویا مصائب و مصیبت فراغ دیگر طاقت از زانوان حضرت زینب گرفت، امّا آن شب عجب نماز شبی است، «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ».[۲۲]

 


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی مطفّفین، آیه‌ ۱۵٫

[۳]– سوره‌ی صافات، آیه ۱۵۹٫

[۴]– سوره‌ی تین، آیه ۴٫

[۵]– سوره‌ی مؤمنون، آیه ۱۴٫

[۶]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ‏۴، ص ۷٫

[۷]– سوره‌ی حشر، آیه‌ ۲۱٫

[۸]– سوره‌ی تین، آیه ۵٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ۲، ص ۳۲٫

[۱۰]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۹٫

[۱۱]– سوره‌ی نور، آیه ۳۵٫

[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۶۴، ص ۱۴۲٫

[۱۳]– سوره‌ی حدید، آیه ۴٫

[۱۴]– نهج البلاغه، ص ۵۳۲٫

[۱۵]– سوره‌ی مجادله، آیه ۷٫

[۱۶]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۱٫

[۱۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۲٫

[۱۸]– همان، آیه ۲۵۵٫

[۱۹]– سوره‌ی نوح، آیه ۱۹٫

[۲۰]– سوره‌ی نور، آیه ۴۰٫

[۲۱]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۲۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۴۵٫