sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (1)

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ الرِّضَاهُ وَ رَأَفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

توجّه انسان به ظاهر و باطن خود

«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ *  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ».[۲]sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (2) 

در این آیه‌ی مبارکه پروردگار عزیز به مدّعیان ایمان هشدار می‌دهد که مواظب شعارهای خود، اظهارات خود باشید، نکند ادّعا دارید ولی حقیقت ندارد. نکند تظاهر می‌کنید و خود شما نمی‌دانید، نکند باطن شما با ظاهر شما یکی نیست، نکند گفتار شما با رفتار شما هماهنگ نیست، نکند درون شما تاریک است ولی بیرون شما زرق و برق دارد. این یک نکته‌ی اخلاقی است که حواس انسان به خودش باشد، ببیند واقعاً آن‌طور که ادّعا می‌کند هست یا نه، به چیزی که می‌گوید عمل می‌کند یا نمی‌کند.sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (3)

من اوّلین دیداری که با مرحوم آیت الله شیخ علی سعادت پرور داشتم -اوّل پهلوانی بود بعد سعادت پرور شد- از ایشان خواستیم که موعظه‌ای داشته باشید. ایشان آیات سوره‌ی صف را برای ما خواند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»،[۳] مؤمنین چرا می‌گویید چیزی را که عمل نمی‌کنید؟ این مذمّت است، خدای متعال به کسانی که قول می‌دهند، ادعا می‌کنند، شعار می‌دهند، تظاهر می‌کنند، امّا عمل نمی‌کنند می‌گوید چرا این کار را انجام می‌دهید؟ ذیل آیه یک تهدیدی است که تهدیدی بالاتر از این ما سراغ نداریم، فرمود: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ». مَقت در برابر رضا است، انسان کسی را دوست دارد از او راضی است، کسی را دوست ندارد نسبت به او نفرت دارد، خشم دارد، وقتی می‌بیند غضب می‌کند. مَقت مقابل رضا، یعنی خدا دوست ندارد، خدا ناراضی است، خدا مَقت و غضب دارد به کسانی که باطن آن‌ها خراب و ظاهر آن‌ها خوب است.sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (4) 

انسان بد باطن، انسان بد عمل که خوب صحبت می‌کند امّا بد عمل می‌کند، ظاهر او خوب است امّا دل او خراب است، در مورد چنین کسی فرمود: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ». بزرگ است از جهت غضب و مقت در پیش خدا این‌که چیزی را بگویید و به آن عمل نکنید. در این آیه‌ی شریفه خدای متعال حکایت می‌کند: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا»، اعراب گفتند ما ایمان آوردیم؛ خدای متعال به پیغمبر خود می‌فرماید: «قُلْ»، به این‌ها بگو شما «آمَنَّا» نگویید، نگویید ما ایمان آوردیم، بگویید ما تسلیم شدیم، «قُولُوا أَسْلَمْنا».

در فضای انقلابی، در فضای جبهه‌ای، در فضای دینی، یک افرادی می‌خواهند با آن گروه مماشات کنند. با این‌که باطن آن‌ها این‌طور نیست ولی در ظاهر می‌گویند ما با شما هستیم، ملاحظات دارند، برای این‌که از منافع آن جامعه استفاده کنند همرنگی نشان می‌دهند، امّا واقعیّت آن‌ها این‌طور نیست. «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ». اگر دنبال ایمان می‌گردید ایمان امر باطنی است، اگر در خلوت‌ها گناه نکردی معلوم می‌شود ایمان داری، اگر حرام خور نبودی توانایی داشتی ولی پول حرام را قبول نکردی معلوم می‌شود که مؤمن هستی. اگر جوان هستی در وادی شهوت، مسائل جنسی، برای تو حرام پیش آمد و خود را نگه داشتی معلوم می‌شود که ایمان تو ایمان است.sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (5) 

ایمان عامل ایجاد امنیت

در سرّ خود، در خلوت خود، در باطن خود، چه عالمی با خدا داری؟ با گناه چطور برخورد می‌کنی؟ اگر ایمان در دل انسان نفوذ کرده باشد، با جان انسان عجین شده باشد، ایمان دفع گناه می‌‌کند، برای انسان امنیت باطنی می‌آورد. گناه ناامنی می‌آورد. آیات را ببینید، فرمود: «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ».[۴] کسی که ایمان دارد و یاد خدا می‌کند این ناامنی درونی ندارد، اضطراب ندارد، تشویش ندارد، هیچ‌گاه افسردگی پیدا نمی‌کند، دل شادابِ نور دارد. امّا کسانی که دل آن‌ها از یاد خدا خالی است لقلقه‌ی زبان دارند، فرمود: کسانی که از یاد خدا اعراض می‌کنند «فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً»،[۵] گرفتار زندان درون هستند.sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (6) 

کسی ممکن است در زندان بیرون باشد، مثل حضرت یوسف، امّا آن‌جا را برای خود محیط تبلیغ دید. در زندان برای خود فضای تبلیغی دید. «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ».[۶] آن‌جا حضرت یوسف به زندانی‌ها خدا را معرّفی می‌کند، دعوت به توحید می‌کند. امّا وقتی داخل قصر همسر عزیز مصر درها به روی او بسته شد، بعد گرفتار بانوان مصر شد، آن‌جا یک زندان دیگری بود که از زندان‌های بیرون خطرناک‌تر بود. گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ»‌،[۷] خدایا این زندان بیرونی برای من از آنچه که این زن‌ها من را به آن دعوت می‌کنند بهتر است. یعنی این زندان خارج است، جسم انسان در زندان خارجی گرفتار است، ولی گناه زندان داخلی است روح انسان قبض است، تحت فشار است.

خدا بعضی افراد را در درون خودشان حبس کرده، این‌ها اگر ویلا داشته باشند، خانه‌ی وسیع داشته باشند، قصرهایی بالای کوه ساخته باشند، امّا هیچ وقت نه دل آن‌ها راضی است نه شاداب هستند. همیشه تشویش دارند، همیشه نگرانی دارند، همیشه نیش باطن دارند. اگر کسی سراغ ایمان واقعی را می‌گیرد باید ببیند باطن آرامی دارد یا نه، خود را در حوادث می‌بازد. این‌هایی که در حوادث، در سختی‌ها، در تهدیدها، در تطمیع‌ها، در دعواها، در صحنه‌های جاذبه‌های جنسی دل آن‌ها می‌لرزد، خود را می‌بازند، معلوم می‌شود که «لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ». این مأمور الهی در دل تو مستقر نشده، ایمان مأمور خدا است. مأمور خدا وقتی در دل باشد نمی‌گذارد بدی‌ها در دل وارد شود. ایست بازرسی می‌گذارد و هرگز نامحرم وارد دل نمی‌شود.

«عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏»،[۸] خالق در جان آن‌ها است، این ایمان واقعی است. امّا آنچه مال است، منال است، شهوت است، در دل او نیست. «فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏»، در چشم او هست ولی در دل او نیست. دل او هرگز با شهوات و با پول و با ترس‌هایی که برای او ایجاد می‌کنند نمی‌لرزد. دل محکم، هیچ طوفانی، نه طوفان شهوت، نه طوفان ثروت، نه طوفان زور او را نمی‌لرزاند، محکم است. کسانی که دل آن‌ها محکم است، دل آن‌ها وزین است، معلوم می‌شود قول ثقیلی در آن‌جا وجود دارد. خدای متعال به پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»،[۹] ما یک قول ثقیلی بر تو القاء می‌کنیم. قول ثقیل ایمان است، توحید است. اگر دل انسان آن قول ثقیل را داشت دل وزین می‌شود، مثل کوه وزن پیدا می‌‌کند. اگر چیزی وزین بود باد آن را نمی‌اندازد، نهال ریشه ندارد با یک طوفان می‌افتد امّا درخت‌های کهن چون ریشه دارند با طوفان‌ها نمی‌افتند.

ایستادگی و مقاومت مؤمن در تمام شرایط

«المُؤمِن کَالجَبَلِ الرَّاسِخ»، مؤمن مثل کوه محکم است. لذا در این آشوب‌ها، در این فتنه‌ها، کسانی که ایمان ضعیف دارند فوری تسلیم فتنه می‌شوند و می‌گویند دیگر تمام شد، دیگر انقلاب تمام شد. نه لیاقت دفاع پیدا می‌کنند، نه خود را حفظ می‌کنند، نه کشور خود را حفظ می‌کنند، نه امنیت را حفظ می‌کنند. این‌ها سرگردان می‌شوند. امّا افرادی که ایمان آن‌ها واقعاً ایمان است، شهید را حاضر می‌دانند، شهید را زنده می‌دانند، شهید را نگهبان انقلاب می‌دانند. چنین کسانی خود را تنها نمی‌بینند، خود را نمی‌بازند.

امام فرموده بودند اگر همه کنار بروید من به تنهایی ایستاده‌ام. این تأسّی از جدّ ایشان حضرت امیر المؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام است. فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ»،[۱۰] والله اگر همه‌ی عرب مقابل من باشند من تنها باشم پشت نمی‌کنم، من نمی‌ترسم. ما تا آخر ایستاده‌ایم. ایمان که در قلب باشد هم انسان در خلوت‌ها بیمه است، مصونیّت پیدا می‌کند، گناه او را آلوده نمی‌کند و هم در بیرون محکم است، تسلیم جو نمی‌شود، تسلیم طوفان‌ها نمی‌شود.

در دنباله‌ی این آیه‌ی کریمه فرمود: «وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّه‏».[۱۱] این از علائم ایمانی است که در قلب داخل شده است. وقتی قلب انسان ایمان ندارد اطاعت او اطاعت صوری است، در چهارچوب مصالح هر جا قانون به نفع او بود عمل می‌کند، هر جا به نفع او نبود عمل نمی‌کند. امّا کسی که عقیده دارد همیشه عامل است، خلوت و جَلوت او این‌طور است.

«وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ». خیلی افراد به قانون عمل می‌کنند به عنوان اطاعت نیست، بلکه به عنوان ترس از عواقب قانون‌شکنی است. از مجازات می‌ترسد، از ملامت مردم می‌ترسد. این اطاعت نیست، اطاعت خدا و رسول این است که اگر تمام دنیا برای انسان آتش باشد از آنچه خدا دستور داده یک قدم فاصله نمی‌گیرد. مثل حضرت ابراهیم؛ آتش نمرود او را از توحید باز نداشت. او را داخل آتش انداختند. مثل یاران پیغمبر؛ بلال را زیر سنگ‌های سنگین قرار دادند، در آفتاب گرم حجاز سنگ‌های بزرگ روی سینه‌ی او گذاشته بودند. ولی زیر سنگ می‌گفت: «أَحَدٌ أحَد». اصلاً تکان نخورد، اصلاً عوض نشد. «إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ»، اطاعت خدا و رسول غیر از این است که انسان در ظاهر خلاف ندارد. خلاف نداشتن، گناه نکردن، به کارهای خوب عمل کردن، دلیل بر طاعت خدا و رسول نیست، این را نیّت انسان مشخّص می‌کند. «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ».

انگیزه‌ی قانون‌مداری، انگیزه‌ی عبادت، انگیزه‌ی کارهای خیر، اگر اطاعت خدا و رسول بود «لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً»، از این کارهایی که انجام داده‌اید، ایثاری که کرده‌اید، مالی که خرج کرده‌اید، چیزی از شما کم نمی‌شود. امّا اگر همین‌ها را انجام دادید منشأ آن ایمان قلبی نبود، منشأ آن هوای نفس بود، این از دست شما رفته است. اگر شما کلّ دارایی خود را به خاطر انتخابات باختید شما در قمار باخته‌اید، چیزی برای شما نمانده است. مال شما از دست رفته، پیش خدا هم چیزی ندارید. امّا اگر به جبهه کمک کردید، به زلزله زده‌ها کمک کردید، به کسی هم نشان نداده‌اید، جلوی جمع نمی‌آورید نشان بدهید، بین خود و خدا حساب دارید. آن‌جایی که رنگ اجتماعی ندارد، رنگ تظاهر ندارد، کار به عنوان اطاعت خدا، به عنوان اطاعت رسول خدا است، «لا یَلِتْکُمْ»، از شما چیزی کم نمی‌شود.

«مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّه»،[۱۲] کسی که خدا را قبول دارد می‌داند معامله‌ی با خدا سراسر سود است. این زیان ظاهری برای او زیان نیست، جای آن را خدا پر می‌کند. «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ»،[۱۳] شما در پیشگاه پروردگار متعال یک عمل خوب انجام بدهید خدا دو برابر برای شما اضافه می‌کند. روایت دارد وقتی این آیه آمد «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ»، قلب پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نور تازه‌ای گرفت. عرضه داشت: «یَا رَبِّ زِدْنِی‏»، خدایا اضافه کن. آیه آمد که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها».

پاداش‌ چند برابری خداوند به اعمال خیر

شما عمل خوب انجام می‌دهید این را سالم به قبر خود منتقل کنید، کارهای خیر خود را، کارهای خوب خود را، اصلاح ذات البین خود را، مقابله‌ی با فساد و شر و ناامنی‌ها. این‌ها حسنه است، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ». عمل کنید نه، عمل خود را به آخرت بیاورید، در این دنیا آن را از بین نبرید، در این دنیا آن را خراب نکنید. خوبی‌های خود را ضایع نکنید، اگر کار خوبی انجام دادید از این کار خوب خود مراقبت کنید سالم به قبر ببرید، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ». کسی کار خوب خود را به عالم برزخ بیاورد. اگر به این‌جا آوردید «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»، خدا آن را ده برابر می‌کند. پیغمبر صلّی الله علیه و آله دید سفره‌ی کرم هر چه بخواهی بیشتر می‌شود، خدا هم دوست دارد ما بخواهیم تا به ما بدهد، «فأَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏».sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (7) 

خدا سائل بودن بنده را در بارگاه خود ارزش بنده قرار داده، این برای ما افتخار است، این عزّت ما را اضافه می‌کند. آدم گدای در خانه‌ی خدا باشد خدا نمی‌گذارد این گدای درِ خانه‌ی بنده‌ی خدا باشد. وقتی چشم انسان، امید انسان به رحمت واسعه‌ی خدا باشد خدا نمی‌گذارد او ذلیل پیش این و آن شود، برود منّت این و آن را بکشد. لذا در این آیه‌ی کریمه بر حسب این روایت اوّل خدای متعال وعده‌ی دو برابر داد، پیغمبر صلّی الله علیه و آله دید کرم دارد زیاد می‌شود فرمود: «رَبِّ زِدنی»، خدایا اضافه کن. خدا فرمود: تو مواظب باش عملی که خیر است سالم به آن‌جا بیاوری من آن را ده برابر می‌کنم.sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (8) 

به خدا عرضه داشت: «رَبِّ زِدنی»، خدایا باز هم اضافه کن. خدا فرمود: «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ».[۱۴] فرمود: مثل کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند. انفاق می‌کنند اطلاق دارد، این انفاق انفاق مالی باشد، انفاق آبرویی باشد، انفاق علمی باشد، ولی در راه خدا باشد. شما در راه خدا اگر مالی را صرف کردید، قدمی برداشتید، قلم زدید، ضمانتی انجام دادید. مَثَل کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند مثل دانه‌ای است، حبّه، دانه‌ی گندم حبّه است، دانه‌ی جو حبّه است، دانه‌ی برنج حبّه است. مثل آن مثل حبّه‌ای است، دانه‌ای است که از یک دانه هفت خوشه رویش می‌کند، در هر خوشه هم ۱۰۰ دانه است.

یک دانه چند تا می‌شود؟ ۷۰۰ تا می‌شود. از هر یک دانه هفت خوشه، هفت سنبل درمی‌آید، در هر سنبلی هم ۱۰۰ تا دانه، یک دانه را خدای متعال چند برابر می‌کند؟ ۷۰۰ برابر می‌کند. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ».

فکر نکنید با یک قدم شما خدا ۷۰۰ قدم به شما نزدیک می‌شود، یک قدم شما را خدا ۷۰۰ قدم برکت می‌دهد جهشی شما را بالا می‌برد، نه، قضیّه از این‌ها وسیع‌تر است. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»، خدا همان را هم چند برابر می‌کند. خدا به توان چند بالا می‌برد. در یک آیه فرمود: «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ».[۱۵] ما حساب را برمی‌داریم، بدون حساب به شما می‌دهیم، به مقتضای کرم نه به مقدار درخواست شما، نه به مقدار عمل شما. شما اگر با خدا ندار شدید خدا هم خزائن خود را در اختیار شما قرار می‌دهد می‌گوید هر چه می‌خواهید بردارید. برداشت از ناحیه‌ی شما است، خزینه در اختیار شما است، حساب و کتاب با شما نداریم، شما با ما حساب و کتاب نکردید، شما بندگی به شرط مزد با ما نکردید، ما هم به شرط مزد به شما نمی‌دهیم. اصلاً بهشت ما برای شما است، خزانه‌ی ما برای شما است، به غیر حساب هر چه می‌خواهید برداشت کنید.sadighi-13961011-Masjed-Thaqalain_IR (9)

به شرط این‌که کارهای ما به عنوان اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا باشد، نه این‌که بخواهیم وجاهت اجتماعی کسب کنیم. نمی‌خواهیم به عنوان خیّر مدرسه‌ساز معرّفی شویم، نمی‌خواهیم به عنوان فرد گره‌گشا از ما تعریف کنند، به ما هم ناسزا بگویند ما این کار را انجام می‌دهیم. برای خدا است برای ما فرقی نمی‌کند که تعریف کنند یا ناسزا بگویند. این اطاعت خدا و اطاعت رسول می‌شود. اگر ایمان نبود نفس است، ایمان نبود تظاهر است، «قُولُوا أَسْلَمْنا». امّا ایمان بود امر باطنی است نمی‌خواهیم تظاهر کنیم، خدا از من قبول کند دیگران می‌خواهند قبول بکنند یا نکنند مهم نیست. معامله‌ی با خدا انسان را راضی می‌کند و عمل انسان را نه تنها کم نمی‌کند دو برابر، ده برابر، هزار برابر، خدای متعال بی‌حساب عمل انسان را وسعت می‌دهد. این نتیجه‌ی معامله‌ی با خداوند عزیز است.

در این شرایطی که پیش آمده است خیلی حیف است، انسان خیلی غصّه می‌خورد برای یک عدّه که این کارها چه فایده‌ای برای آن‌ها دارد؟ پشت قضیّه چه کسی است؟ آنچه مسلّم است دشمن یک ملّتی را دارند شاد می‌کنند، دشمنان امام زمان علیه السّلام را شاد می‌کنند، دشمن شهدا را شاد می‌کنند. چه کسی خوشحالی می‌کند؟ آمریکا آقای ترامپ آمده اعلام حمایت کرده، تشویق کرده، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا تشویق کرده، دفتر ریاست جمهوری آمریکا بیانیه داده است. اسرائیل کودک‌کش غاصب جنایتکار از این قضیّه خوشحالی می‌کند. چه کسی ناراحت می‌شود؟ روح شهدا آزرده می‌شود، امام زمان علیه السّلام ناراحت می‌شود، نایب امام زمان ناراحت می‌شود، شهید داده‌ها ناراحت می‌شوند، مؤمنین ناراحت می‌شوند.

چرا این‌طور شد؟ بعضی می‌گویند حقّ آن‌ها است. چه کسی گفته حقّ آن‌ها است؟ اگر دولت ظلم می‌کند، اگر مسائل اقتصادی خراب شده، راه آن این است که بیایند ماشین آتش نشانی را به آتش بکشند بعد هل بدهند روی پراید بیفتد چند نفر را بکشد؟! هرج و مرج حقّ آن‌‌ها است؟ آتش‌سوزی حقّ آن‌ها است؟ ایجاد آشوب، شیشه‌های ادارات را شکستن، به خانه‌های علما هجوم بردن حقّ آن‌ها است؟ من نمی‌دانم چرا بعضی از مسئولین این‌قدر ناآگاه هستند، بعضی از آن‌ها در رأس نظام قرار گرفته‌اند، استحقاق آن را نداشتند به این‌جا رسیده‌اند، چرا این‌طور می‌گویند؟ مگر خدایی نیست؟ مگر قیامتی نیست؟ مگر مملکت قانون ندارد؟ یک کسی گرفتار است حق دارد به دیگری ظلم کند؟ حق دارد به دیگری پرخاش کند؟ حق دارد جامعه را به هم بریزد؟ این‌ها چه حرف‌هایی است؟ چه منظوری دارند؟ چه برنامه‌ای دارند؟

در ۹ دی مردم آمدند از ولایت دفاع کردند، از دین دفاع کردند، از امنیت دفاع کردند، جسارتی که به امام حسین علیه السّلام شده بود برنتابیدند، غیرت حسینی آن‌ها را وادار کرد تا بیایند از امام حسین علیه السّلام دفاع کنند. امّا در مدینه یک مردی نبود به علی علیه السّلام حمله شد، خانه‌ی علی آتش گرفت. تنها کسی که دفاع کرد دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله بود. امّا در حال دفاع چند جا آسیب دید، یکی پشت در بود، در به پهلوی او اصابت کرد. دوم بین در و دیوار.

مرحوم آقای علّامه امینی می‌گوید: وقتی فشار می‌دادند بی‌بی بین در و دیوار بود، اوّل صدایی که از حضرت زهرا سلام الله علیها بلند شد گفت «یَا مَهدی». بعد صدا زد: «أَبَتَاه أَ هَکَذَا یُفعَلُ بِإِبنَتِک»، بابا یک نگاهی کن ببین با دختر تو چه می‌کنند. این‌جا بی‌بی پدر خود را صدا زد، در کربلا هم زینب کنار بدن بی سر حسین علیه السّلام آمد، فرمود: «یَا مُحَمَّدَاه… هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاء».[۱۶]


 [۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیات ۱۴ و ۱۵٫

[۳]– سوره‌ی صف، آیات ۲ و ۳٫

[۴]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۸٫

[۵]– سوره‌ی طه، آیه ۱۲۴٫

[۶]– سوره‌ی یوسف، آیه ۳۹٫

[۷]– همان، آیه ۳۳٫

[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫

[۹]– سوره‌ی مزمل، آیه ۵٫

[۱۰]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۱۸٫

[۱۱]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۴٫

[۱۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۹۴٫

[۱۳]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۷٫

[۱۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۱٫

[۱۵]– سوره‌ی نور، آیه ۳۸٫

[۱۶]– اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ص ۱۳۳٫