«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

میلاد پربرکت دهمین امام معصوم، دهمین صاحب ولایت مطلقه‌ی کلیه‌ی الهیّه، آیت حق، ابن الرضا، حضرت علی بن ابی الحسن علی بن محمد الهادی روحی فداه و علیه الصلاه و السلام را به محضر امام زمان ارواحنا فداه و به شما مستمعان و بینندگان تبریک عرض می‌کنیم.

نکته‌ای در مورد لقبِ هر امام

هر امامی لقبِ خاصّی دارد، وجود مبارک امام جعفر صادق صلوات الله علیه «صادق» هستند، همه‌ی امامان ما صادق هستند ولی این لقب به ایشان اختصاص پیدا کرده است و این بزرگوار به این لقب شهره هستند، لقب امام هفتم ما «کاظم» است، همه‌ی امامان ما کاظم هستند، همه‌ی این بزرگواران در همه‌ی صفاتِ عالیه «نفر اول» هستند، بدون استثناء، «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» هستند ولی امام هفتم به این لقب شهره هستند. وجود مبارک ولی نعمت ما حضرت علی بن موسی علیه السلام… همه‌ی امامان ما راضی به رضای الهی هستند، نفس مطمئنه هستند، نفس مقدّسشان راضیه و مرضیه است، اما وجود مبارک امام رضا علیه السلام بر حسب عللی به این لقب شهره شده‌اند. نور چشم ایشان حضرت اباجعفر امام محمد بن علی علیه السلام «جواد» هستند، همه‌ی امامان ما «عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ» هستند اما این وجود نازنین بعنوان امام جواد شناخته‌شده‌اند. این امامی که در این فرصت میهمان ایشان هستیم و دو سفره‌ی بسیار پُرنعمت برای دل‌های عاشقان و عارفان از ایشان در اختیار داریم، یکی از آن‌ها زیارت شریفه‌ی جامعه کبیره است و دیگری هم زیارت غدیریه حضرت امام هادی علیه السلام است که حتماً آن را در مفاتیح الجنان ببینید و حتماً قبل از روز غدیر هم یک مروری کنید و ببینید چه گنجی است و امام هادی علیه السلام چه گوهرهای گرانبهایی در این زیارتنامه کَرَم کرده‌اند و مطابقِ روحِ کَرَمِ خودشان این را برای شیعیانِ خودشان باقی گذاشته‌اند، سند است، دلایل محکم و متقن برای ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این سند وجود دارد و از نظر سند و از نظر رجال این حدیثی که مستند به امام هادی علیه السلام است بسیار دقیق است، این زیارتنامه با اسناد معتبر از دو لب مبارک امام هادی علیه السلام برای نسل‌های بعد و امروز و تا ظهور امام زمان ارواحنا فداه سفره‌ی دل است، سفره‌ی عقل است، جبهه است، سلاح دفاع است، بسیار مجهز به دلایل قرآنی و مطالب عرفانی است.

امام هادی علیه الصلاه و السلام که صاحبِ این سرمایه‌ی عظیم و این دو گنجینه‌ی عظیم و این دو چشمه‌ی جوشان و این دو دریای خروشان برای شیعه هستند بعنوانِ امام هادی علیه السلام لقب گرفته‌اند.

بالاترین نعمت «هدایت» است

«هدایت» بالاترین نعمت است، خدای متعال هیچگاه بندگان خود را بدونِ چراغ هدایت قرار نداده است، این عالم عالم ظلمت است، اگر چراغی در دل ما روشن نشود ما در باتلاق‌ها فرو می‌رویم و شیاطین ما را غارت می‌کنند، برای اینکه ما به غارت نرویم، خودمان، حیثیت ما، بهشت ما از چنگ ما ربوده نشود، خدای متعال از روی اول خلقت، جهان را با خلفای خود منوّر کرده است و راه هدایت را برای بندگان خود باز گذاشته است، ما هدایت باطنی داریم، فطرتِ ما راهِ هدایتِ الهی است، عقلِ ما راهِ هدایتِ الهی است، جذبه‌هایی که در وجود ما هست، کشش‌های نیرومندی که محبّت خدای متعال و اولیای خدای متعال را در دلِ ما قرار داده است، این‌ها هدایت‌های حق‌تعالی است و برای اهلِ آن «وَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لَهُ آیَهًٌْ»، هر چیزی که ببینید فلش است، راهنماست، تابلو است و مذکّر است و خدای متعال را به ما متذکّر می‌شود، خدای متعال خدای جهانیان است.

خدای متعال در کنار این امور باطنی و کتاب تکوین آفاقی «حجّت‌های خاص» قرار داده است، انبیاء علیهم السلام را برای هدایت بشر فرستاده است، معجزاتی که انبیاء علیهم السلام دارند، کرامت‌هایی که اوصیاء انبیاء علیهم السلام دارند، علمای صالح دارند، امامزاده‌ها دارند، شهدا دارند، هیچ کدام از این‌ها برای پرورشِ بُعدِ حیوانیِ ما نیست، لذا هر حاجتی برآورده نیست و باید یک جهتی داشته باشد که مسیر الهی را برای انسان هموار کند. پیغمبران به هر کسی که معجزه می‌خواست معجزه ارائه نمی‌کردند، در حد اتمام حجّت بود که بشر متوجه بشود این‌ها مجهز به رادار غیب هستند، این‌ها از غیبِ این عالم مایه می‌گیرند، این‌ها کارهایی می‌کنند که دیگران به آن‌ کارها راه ندارند.

این‌ها برای این بود که جذبه در وجود کسانی که باید به خدای متعال برسند پیش بیاید، آن‌هایی هم که جهنّمی می‌شوند روز قیامت عذری نداشته باشند که چرا این دین را عملی نکرده‌اند.

هدایتِ عمومی

هدایتِ عمومی… ما در قرآن کریم یک هدایتِ تکوینی عمومی داریم که فرمود: «الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»،[۲] خدای متعال هرچه آفریده است زیبا آفریده است، آفریده‌ی خدای متعال زیباست، قلمِ صنعِ الهی قلمِ هنر است، قلمِ جمال است، چون جمال است و وجود خدای متعال جمیل است، لذا بجز جمال از او تراوش نمی‌کند، او منبع جمال است، او اصلِ جمال است، لذا آنچه از خدای متعال در عالم امکان صادر و ایجاد شده است، همه قماشِ ذات مقدّس است و ما مطلقاً امر زشتی در عالم امکان و عالم آفرینش نداریم، خدای متعال همه چیز را زیبا ساخته است اما زیباتر از زیبایی این است که این زیباها را رها نکرده است که ضایع و زشت بشوند، «ثُمَّ هَدَى» خدای متعال این‌ها را هدایت کرده است.

دانه‌هایی که کشاورز در دل زمین می‌افشانند، خدای متعال این‌ها را با هدایت تکوینی، از یک طرف کوششِ آن درون است، از یک طرف هم کششِ بیرون است، بالا می‌کشد و به صورت زبانه، سر از خاک بیرون می‌زند، به صورتِ خوشه در می‌آید، دانه‌‌های زیبایی دارد، هم منظرِ کشاورزان و بینندگان را طراوت می‌بخشد و هم خوراکِ بشر و دام و طیور با این زراعت‌ها اشباع می‌شود، یک کارِ خدای متعال ابعادِ مختلفی دارد، همه‌ی این‌ها مشمولِ هدایتِ تکوینیِ حق تعالی هستند.

اینکه اجرام کیهانی در بعضی از آیات مطرح شده است، مانند: «لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»،[۳] خودِ خدای متعال این مدارها را معیّن کرده است و خودِ خدای متعال هر جرمی از اجرام کیهانی را در مدارِ خودش به گردش درآورده است.

یا اینکه می‌فرماید: «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ * أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ»،[۴] شما که کشاورزی می‌کنید، آیا شما هرس می‌کنید یا زارع هم هستید؟ این ما هستیم که زارع هستیم، شما هارس هستید، این ما هستیم که این‌ها را هدایت می‌کنیم، این «هدایت» پوششِ عمومی دارد، جهان شمول است، هم ملائکه تحت اشراف هدایت پروردگار متعال هستند، هم آسمان‌های هفتگانه و هم زمین‌های هفتگانه، دریاها، باران، هر چه هست و نیست مخلوقِ خدای متعال است، و هر چه مخلوقِ خدای متعال است، خدای متعال راه را برای آن هموار کرده است و در خط خودش به سوی مقصدی که خدای متعال برای آن مقصد خلق کرده است روان است.

بشر ابعاد مختلفی دارد، بشر تکویناً هدایت تکوینی دارد، اما تشریعاً آزاد است، این خودِ بشر است که باید شرع را انتخاب کند.

اینکه در سوره مبارکه انسان فرمود: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»،[۵] ما آدرس خدای متعال را برای شما دادیم، هم از درونِ خودتان، «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ»،[۶] آفاق در افق نور است، اگر شما اهلِ آن باشید، اگر شما نورانی باشید هیچ ظلمتی در عالم نیست، همه‌ی عالم را با نور خودتان روشن خواهید کرد و نور خواهید دید، «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»، یا این آدرس خدای متعال را، آدرس پیغمبران را، آدرس ائمه علیهم السلام را، آدرس ملائکه را، در قرآن کریم همه‌ی این‌ها را به ما معرّفی کرده است، قرآن کریم کتابی است که هم خدای متعال در آن کتاب دیده می‌شود، مرآت حق است، هم آینه‌ی جهان‌نماست، می‌شود همه‌ی موجودات را در قرآن کریم تماشا کرد، می‌شود بهشت را دید، می‌شود جهنّم را دید.

یکی از بزرگان معاصر، آیت الله حسن زاده آملی می‌گویند که من در قرائت سوره مبارکه واقعه جهنّم را دیدم، و خدای متعال می‌فرماید اهل یقین تضمینی جهنّم را می‌بینند، «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ»،[۷] این مسئله یک مسئله‌ی شعاری نیست، خدای متعال می‌فرماید.

اگر انسان آدرسی را که خدای متعال برای رسیدن بشر به خودِ خدا، برای اتصال بشر به خلفای الهی، برای آشنایی بشر با ملائکه الله، برای رهیابی بشر به بهشت بَرین، برای همه‌ی این‌ها راه زیبا و مستقیم ترسیم و ساخته شده است، راه‌های اتوبانی هم هست، این آدرس‌ها داده شده است، تابلوی ورود ممنوع‌های جهنّم هم برای شما نصب شده است، غیبت و حرام و نگاه بد و غذای ربوی و درآمد اکل باطل حرام است، قرآن کریم این‌ها را برای شما ترسیم کرده است که اشتباه نروید، این راه‌ها راه‌های خطرناکی است، پاهای خودتان را در باتلاق نگذارید، فرو می‌روید و دیگر نمی‌توانید بیرون بیایید، ولی خدای متعال تشریعاً راهنمایی کرده است، اگر کسی نخواست راهِ خدای متعال را برود، خدای متعال بنا ندارد او را مجبور کند، خدای متعال بنا ندارد این شخص را در اینجا خفه کند که دیگر گناه نکند، نه، خدای متعال آزاد گذاشته است، اگر کسی راهِ بهشت را انتخاب کرد، خدای متعال او را کمک می‌کند، اگر خودِ او یک قدم می‌رود خدای متعال او را ده قدم می‌برد، گاهی هم بیشتر می‌برد، اما هر کسی در مسیر جهنّم قدم گذاشت، به مقدارِ قدمِ خودش به جهنّم سرازیر می‌شود، راه جهنّم راهِ لیزی است، راه سقوط است، راهِ سرازیری است، کمااینکه راهِ بهشت سربالایی است، رفتنِ آن سخت است، ولی آدمی که می‌خواهد به بهشت برود درواقع خودِ او نمی‌رود، جذبه‌ی ولایت او را می‌برد، هدایتِ باطنی او را می‌برد.

لذا رفتنِ به بهشت، با اینکه سختی دارد، با اینکه سربالایی است، اما کسانی که مؤمن و متدیّن هستند، علی رغم سربالایی بودن، علی رغم مخالفت با کشش‌های طبیعی، خدای متعال یک یُسری در آن‌ها قرار داده است، این آیات سوره مبارکه واللیل در این مسئله گویاست.

فرمود: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى *فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى»،[۸] برای شما مشکل است، ولی ما شما را تنها نمی‌گذاریم، ما خودمان می‌آییم و شما را کمک می‌کنیم و مشکل برای شما آسان می‌شود، با اینکه می‌خواهید به قلّه بروید و خیلی سختی دارد، اما اگر بیایید ما شما را می‌بریم، ناگهان متوجه می‌شوید که شما را برده‌اند، ما این‌کاره هستیم، دل به ما بدهید، راهِ دل راهِ نزدیکی است، «وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیک قَرِیبُ المَسافَه»،[۹] وقتی انسان می‌خواهد به سوی خدای متعال برود طول ندارد، زود به مقصد نائل می‌شود.

این شریعت است.

امام علی النقی الهادی صلوات الله علیه در دو جبهه «هادی» هستند

امام که آمده است، امام در دو جبهه هادی است، یک مسئله‌ی تشریع است که استمرارِ راهِ همه‌ی انبیاء علیهم السلام است، تمام پیغمبران هادی بودند، یعنی نقشه را در اختیار بشر قرار دادند، راهِ خوب و بد را زیبا ترسیم کردند، جهالت‌ها را به نور علم به معرفت تبدیل کردند، کجی‌ها و راستی‌ها را زیبا برای مردم به صورت یک امرِ قابلِ پند درآوردند، اما همه‌ی انبیاء علیهم السلام «امامت» نداشتند، هدایتِ تکوینی نداشتند، نمی‌توانند در وجود اشخاص تصرّف کنند، آن کسی تصرّف می‌کند که صاحب ولایت است، یعنی هدایت تکوینی، یا به تعبیری که در منطق مطرح بود، در حاشیه‌ی ملاعبدالله داشت که هدایت دو گونه است، یک مورد هدایتِ ارشادِ به سوی مقصود است، یک مورد هم ایصال الی المطلوب است.

«ارشاد» به معنای نشان دادنِ آدرس است، «ایصال» یعنی ماشین بیاوری و ببری، یعنی راه را نشان نمی‌دهد بلکه تو را تنها نمی‌گذارد، می‌آید و با تو همراه می‌شود و تو را به جایی می‌برد که دوست داری و دوست دارد، که این آیه کریمه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»،[۱۰]  یعنی زیباتر از این؟ امیدبخش‌تر از این؟ شما می‌خواهید خدای متعال چطور با ما صحبت کند؟ می‌گوید: تو نمی‌خواهی با من رفیق بشوی، من رفیقی هستم که اگر با من رفیق بشوی، من رفیق نیمه‌راه نیستم و تو را رها نمی‌کنم، شما یک راه می‌دانید، ما راه‌هایی در مقابل شما باز می‌کنیم، درهای خیر و رحمت و نور و معرفت و عشق و محبّت، هر کدام یکی بعد از دیگری برای شما باز می‌شود، شما هیچ وقت پشتِ درِ بسته نمی‌مانید، «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا». بعد خدای متعال اینطور زیبا تعبیر می‌کند که «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»، حتماً قطعاً البته الله با محسنین است.

من رفیقِ تو هستم، این تو هستی که من را نمی‌بینی، من در قبلِ تو مستقر هستم، من در شراشِرِ وجودِ تو حضور دارم، سراغِ چه کسی را می‌گیری؟ تو در ظاهر و باطنِ خودت من را داری، «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

وجود مقدّس حضرات ائمه ما علیهم السلام ولایت تکوینی داشتند، همه قدرتِ تصرّف داشتند، که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا مکرر این قدرت را ارائه فرمودند، حرّ با آن سوابق، حرّ نان‌خورِ دستگاهِ ظلمه بود، حقوق‌بگیرِ آنجا بود، من تعبیرِ دیگر را جسارت می‌دانم، چون حرّی که در عاشورا به وجود آمده است و متولّد شده است غیر از حرّی است که جلوی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را گرفته است، ولی حرّ از کجا یک موجودِ جدیدی شد؟ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آن حرّ سابق را شست و کنار گذاشت و یک حرّ نورانی و پاکیزه‌ای که سنخیت با وجودِ امام دارد، تا آنجایی که امام معصوم برای زیارت او می‌رود و می‌فرماید: «بِأبِی أنتَ وَاُمّی»، این حرّ دیگر حرّ نیست، این رشحاتِ دریای وجودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، این نمی از یَمِ وجودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، این کار با ارشاد و راهنمایی امکان‌پذیر نیست، این هدایت هدایتِ تصرّفی است، در دلِ او تصرّف کرده‌اند.

زهیر هم همینطور بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای این‌ها چند سخنرانی نموده‌اند؟ این‌ها نبود، زهیر با بی‌رغبتی و بی‌میلی به خدمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رسید، لحظاتی در خدمتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، فرصتی نبود، اما وقتی از خیمه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیرون آمد، هر کسی او را دید گفت او تغییر کرده است، این شخص آن شخصی نیست که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیوست.

حدیثی زیبا از امام هادی صلوات الله علیه

امام هادی علیه السلام در این خصوص ویژه هستند، هر کسی گرفتار و زنجیری است و می‌خواهد پر و بالِ او را با یک تصرّفی باز کنند، باید دامان امام هادی علیه السلام را بگیرد و این زیارت جامعه کبیره از آن اکسیرهایی است که حضرت در اختیار ما قرار داده‌اند، و روایاتی که از امام هادی علیه السلام است، همه‌ی آن‌ها زیباست، «الدُّنیا سوقٌ ربح فیها قَوْمٌ و خَسِرَ آخَروُن»،[۱۱] دنیا یک بازاری است، چرا حواسِ شما نیست؟ خدای متعال به شما سرمایه داده است که عمر شماست، این بازار را برمی‌چینند، این سرمایه‌ی شما در حالِ آب شدن است، همه‌ی شما در حالِ خارج شدن از بازار هستید، حضرت عزرائیل می‌آید و شما را از این بازار می‌برد، دیگر راهِ تجارت با خدای متعال برای شما بسته می‌شود، این عمر خودتان را ضایع نکنید، این فرصت‌های خودتان را به خدای متعال بدهید و در اختیار شیطان قرار ندهید، عمر خودتان را صرف گناه نکنید، دنیا بازار است.

یک کسی با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه معامله می‌کند و خود را به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دهد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم قطره‌ی وجود او را در دریای وجود خودش ذوب می‌کنند و او هم قدرت و جلوه‌ی حسینی پیدا می‌کند. یک کسی هم بدبخت است و به ری هم نرسید، مفت باخت، همه‌ی جاه‌طلب‌ها و قدرت‌طلب‌ها و پول‌پرست‌ها باخته‌اند، در آن روز آخری که می‌خواهند بروند می‌گویند: خدایا! ما را برگردان. خون گریه می‌کنند و التماس می‌کنند که ما را برگردان که شاید کار صالحی کنیم.

این هدایتِ امام هادی علیه السلام هدایتِ ویژه است، تلنگر می‌زند و می‌فرماید این سرمایه آب می‌شود، تا زمانی که بازار را برنچیده‌اند و تو را از این بازار بیرون نکرده‌اند کاری برای خودت کن، در حال رفتن به ابدیت هستی، چه چیزی با خودت می‌بری؟

اولین شیعه‌ی ایران و امام هادی صلوات الله علیه

«عبدالرحمن» از اصفهان، اولین شیعه‌ی شهر اصفهان است، یا اولین شیعه‌ی ایران است. همه‌ی ایرانیان اهل سنّت بودند، به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین محبّت داشتند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را وصی بلافصل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌دانستند، تا اینکه زمانِ دیلمیان، مقداری بعد هم علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف با سلطان محمد خدابنده، آن ابتکاری که به خرج دادند و علمای اهل سنّت بودند، همه را متحوّل کردند، شاه ایران شیعه شد، زمینه باز شد، بعد هم مرحوم محقق کَرَکی و علامه مجلسی و شیخ بهایی الحق و الانصاف در زمان صفویه جانفشانی کردند، نور خدا بودند، این مملکت را تا قیامت با اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین متّصل کردند و دل‌ها را مرتبط کردند، انقلاب به پا کردند، تحوّل بوجود آوردند، مگر این تعصّبات می‌گذارد کسی عقیده‌ی خود را عوض کند؟

این همه مناظراتی که می‌شود، بحمدالله امروزه ماهواره‌های ولایت، این مناظراتی که علمای ما در جاهای مختلف دارند، ما در همه جا پیروز هستیم، ولی چند نفر با این مناظره‌ها مؤمن می‌شوند؟ چند نفر دل به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌دهند و دل از دیگران برمی‌کنند؟ اینطور نیست که هر کسی فهم پیدا کرد و عقلِ او کار کرد، دلِ او هم با عقلِ او همراه باشد، «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُ»،[۱۲] گاهی از نظر علمی یقین دارد ولی درِ دل بسته است و قفل شده است، مگر این شخص می‌تواند با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همراه باشد؟ مگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این شخص را جذب می‌کنند؟ این شخص یکپارچه لجن است و سنخیتی با پاکی ندارد.

این‌ها آمدند و بحمدالله تشیّع را در ایران رونق دادند. اما در آن زمان‌هایی که همه‌ی ایران اهل سنّت بودند، «عبدالرحمن» از اصفهان، اولین کسی است که اعلام تشیع کرده است. از او پرسیدند که چرا بر خلاف موج حرکت کردی؟ چطور شد که عقیده و دین خودت را تغییر دادی؟ گفت: وضعیت اقتصادی کشور بهم خورده بود، تجّار و کشاورزان در اصفهان باید مالیات‌های سنگینی به حکومت می‌دادند و نداشتند، کمر آن‌ها خم شده بود و بدبخت شده بودند، من زبان‌دار بودم، من را بعنوان نماینده به دربار خلیفه عباسی در بغداد فرستادند و درد این‌ها را به خلیفه اعلان کنم، عجز و ناتوانی را از پرداخت مالیات به ایشان بگویم و دستور معافیت بگیرم. رفتم و دیدم که مراجعین زیادی در دو طرفِ درب بارگاه و قصر سلطنتی صف کشیده‌اند، ناگهان دیدم که سر و صدا بلند شد که خلیفه «ابن الرضا» را احضار کرده است و در حالِ آوردنِ او هستند، ما هم سابقه‌ای با «ابن الرضا» نداشتیم. من برگشتم تا ببینم این «ابن الرضا» کیست، دیدم یک سواره‌ای از مأمورین حکومتی در کنارِ ایشان است و در حال آوردنِ ایشان هستند و ایشان هم به کسی نگاه نمی‌کنند و نگاه مبارک ایشان به زین اسب است، من همینکه ایشان را دیدم تکان خوردم، محبت او مانند برق وجود من را گرفت، دل من رفت، شروع کردم به دعا کردن، نگران بودم، دست‌ها دست‌های جلاد بود، گفتم: خدایا! این جوان با این نورانیت و جاذبه در حال رفتن به اینجاست، به محل خطر می‌رود، خدایا! جانِ این جوان را از شرّ این دستگاه حفاظت کن. من در عالم خودم بودم و در حقِ او دعا می‌کردم، هیچ سابقه و صحبتی نداشتم، هیچ کسی وصفِ او را نگفته بود، ولی نمی‌دانم چه شد و این نگاه چه کاری با من کرد، من به کلی عوض شدم. به من رسید، با اینکه نه به کسی نگاه می‌کرد و نه حرفی می‌زد یک نگاهی به من کرد.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند…

آقا با گوشه‌ی چشمشان یک نگاهی به من کردند، فرمودند: «اِسْتَجَابَ اَللَّهُ دُعَاءَکَ ، وَ طَوَّلَ عُمُرَکَ، وَ کَثَّرَ مَالَکَ وَ وُلْدَکَ»،[۱۳] حضرت سه دعا در حق او کردند و فرمودند ان شاء الله خدای متعال دعای تو را مستجاب، عمر تو را طولانی و مال و فرزندان تو را زیاد کند.

می‌گوید: حضرت این دعا را کردند و من دیگر من نبودم، دیدم در این آقا ذوب شدم، برگشتم و مسیر زندگی من تغییر کرد و جزو پیروان حضرت امام هادی علیه السلام قرار گرفتم.

تا زمانی که پشتوانه‌ی هدایتِ تشریعی، هدایتِ تعلیمی، هدایتِ فرهنگی تصرف امام وقت نباشد، یقین بدانید که کسی به مقصد نمی‌رسد، «بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ»،[۱۴] «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ َنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ»، این بزرگواران وجه الله هستند، اگر کسی عاشقِ خدای متعال باشد باید خدای متعال را در این آینه ببیند، خدای متعال این بزرگواران را آینه‌ی خود قرار داده است، وگرنه انسانِ کور نه آینه را می‌بیند و نه جمال را. «وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلًا».[۱۵]

در ایام غدیر شاد باشیم

ان شاء الله اگر عمری بود من شب غدیر هم در همین محفل خادم شما خادمانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستم و آن شب مختصری راجع به غدیر صحبت خواهم کرد.

این ایام ایام شادی است، همانگونه که ایام عاشورا ایام غصه و ماتم است، دقیقاً باید به موازات عاشورا برای غدیر همه‌ی دل‌ها را شاد کنیم و خودمان هم شادی نشان بدهیم.

دعا

خدایا! تو را به ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و هادی بودنِ حضرات ائمه علیهم السلام و به امام هادی صلوات الله علیه قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! حسرت دیدار امام زمان ارواحنا فداه را بر دلِ ما مگذار.

خدایا! ما را از جذبه‌های ولایی آن بزرگوار محروم مگردان.

خدایا! تو را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه قسم می‌دهیم مریض‌های ما را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! عاقبت به خیری ما را با عنایت امام هادی علیه السلام به امضای فرزند آن بزرگوار حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف برسان.

خدایا! پرونده‌ی ما را با مهر شهادت، پایان عمر ما را با مهر شهادت مزیّن بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهم این مملکت را از شرّ نفوذی‌ها نجات بده، شرّ آنان را به خودشان برگردان.

خدایا! ریشه‌های آشوب را خشک بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهم خیر و برکت خودت را بر معیشت مردم ما نازل بفرما.

خدایا! این علمدار انقلاب، سکّاندار کشتی نهضت ما، رهبر عزیز ما را با اقتدار و عزّت و کفایت و کرامت و نورانیت و عافیت به سرمنزل مقصود برسان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

نثار ارواح طیبه‌ی شهیدان و امام شهیدان صلوات ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه طه، آیه ۵۰ (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ)

[۳] سوره مبارکه یس، آیه ۴۰

[۴] سوره مبارکه واقعه، آیات ۵۸ و ۵۹

[۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۳

[۶] سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۳ (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)

[۷] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ تا ۷

[۸] سوره مبارکه لیل، آیات ۵ تا ۷

[۹] دعای ابوحمزه ثمالی

[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹

[۱۱] بحارالأنوار، جلد ۷۸ ، صفحه ۳۷۳

[۱۲] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۴ (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ)

[۱۳] الثاقب فی المناقب ، جلد ۱ ، صفحه ۵۴۹ (عَنْ جَمَاعَهٍ مِنْ أَهْلِ أَصْفَهَانَ ، مِنْهُمُ اَلْعَیَّاشِیُّ مُحَمَّدُ بْنُ اَلنَّضْرِ ، وَ أَبُو جَعْفَرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلَوِیَّهَ قَالُوا: کَانَ بِأَصْفَهَانَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ: عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ ، وَ کَانَ شِیعِیّاً، قِیلَ لَهُ: مَا اَلسَّبَبُ اَلَّذِی أَوْجَبَ عَلَیْکَ اَلْقَوْلَ بِإِمَامَهِ عَلِیٍّ اَلنَّقِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ دُونَ غَیْرِهِ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ؟. قَالَ: شَاهَدْتُ مَا أَوْجَبَ ذَلِکَ عَلَیَّ، وَ ذَلِکَ أَنِّی کُنْتُ رَجُلاً فَقِیراً وَ کَانَ لِی لِسَانٌ وَ جُرْأَهٌ، فَأَخْرَجَنِی أَهْلُ أَصْفَهَانَ سَنَهً مِنَ اَلسِّنِینَ مَعَ قَوْمٍ آخَرِینَ إِلَى بَابِ اَلْمُتَوَکِّلِ مُتَظَلِّمِینَ، فَأَتَیْنَا بَابَ اَلْمُتَوَکِّلِ یَوْماً، إِذْ خَرَجَ اَلْأَمْرُ بِإِحْضَارِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلنَّقِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، بعض [فَقُلْتُ لِبَعْضِ] مَنْ حَضَرَ: مَنْ هَذَا اَلرَّجُلُ اَلَّذِی أَمَرَ بِإِحْضَارِهِ؟ فَقِیلَ: هَذَا رَجُلٌ عَلَوِیٌّ تَقُولُ اَلرَّافِضَهُ بِإِمَامَتِهِ، (ثُمَّ قِیلَ: وَ یُقَدَّرُ أَنَّ اَلْمُتَوَکِّلَ یَحْضُرُهُ لِلْقَتْلِ) . فَقُلْتُ: لاَ أَبْرَحُ مِنْ هَاهُنَا حَتَّى أَنْظُرَ إِلَى هَذَا اَلرَّجُلِ أَیُّ رَجُلٍ هُوَ. قَالَ: فَأَقْبَلَ رَاکِباً، وَ قَدْ قَامَ اَلنَّاسُ یَمْنَهَ اَلطَّرِیقِ وَ یَسْرَتَهَا صَفَّیْنِ، یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ، فَلَمَّا رَأَیْتُهُ وَقَعَ حُبُّهُ فِی قَلْبِی، فَجَعَلْتُ أَدْعُو لَهُ فِی نَفْسِی بِأَنْ یَدْفَعَ اَللَّهُ عَنْهُ شَرَّ اَلْمُتَوَکِّلِ ، فَأَقْبَلَ یَسِیرُ بَیْنَ اَلنَّاسِ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَى عُرْفِ دَابَّتِهِ، لاَ یَنْظُرُ یَمْنَهً وَ لاَ یَسْرَهً، وَ أَنَا دَائِمُ اَلدُّعَاءِ لَهُ. فَلَمَّا صَارَ إِلَیَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَیَّ وَ قَالَ: «قَدِ اِسْتَجَابَ اَللَّهُ دُعَاءَکَ، وَ طَوَّلَ عُمُرَکَ، وَ کَثَّرَ مَالَکَ وَ وُلْدَکَ». فَارْتَعَدْتُ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ أَصْحَابِی یَسْأَلُونِّی وَ هُمْ یَقُولُونَ: مَا شَأْنُکَ؟! فَقُلْتُ: خَیْراً، وَ لَمْ أُخْبِرْهُمْ بِذَلِکَ. فَانْصَرَفْنَا بَعْدَ ذَلِکَ إِلَى أَصْفَهَانَ ، فَفَتَحَ اَللَّهُ عَلَیَّ وُجُوهاً مِنَ اَلْمَالِ حَتَّى اَلْیَوْمَ، أُغْلِقُ بَابِی عَلَى مِائَهِ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ، سِوَى مَالِی خَارِجَ اَلدَّارِ، وَ رُزِقْتُ عَشَرَهً مِنَ اَلْأَوْلاَدِ، وَ قَدْ بَلَغْتُ اَلْآنَ مِنَ اَلْعُمُرِ نَیِّفاً وَ سَبْعِینَ سَنَهً، وَ أَنَا أَقُولُ بِإِمَامَهِ هَذَا اَلَّذِی عَلِمَ مَا فِی قَلْبِی وَ اِسْتَجَابَ اَللَّهُ دُعَاءَهُ فِیَّ.)

[۱۴] زیارت جامعه کبیره

[۱۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۲