«جنین شناسان» مراحل شکلگیرى انسان در رحم را به سه مرحله تقسیم مىکنند:

۱ – مرحله توده جنینى (EMBRYONIC MASS)؛ این مرحله از هنگام لقاح و بارورى سلولهاى جنینى نر و ماده (fertilization) آغاز و تا پایان هفته دوم ادامه مىیابد.

۲ – مرحله جنینى (Embryonic period)؛ این دوره از هفته سوم آغاز و تا آخر هفته هشتم امتداد مىیابد. در طول این مدت، تمام دستگاههاى اصلى بدن ساخته مىشوند.

 ۳ – دوره فیتال (Fetal period)؛ از ماه سوم تا مرحله تولد را دوران فیتال و جنین را در این مرحله فتوس (Fetus) مىنامند.

این تقسیمبندى به اعتبار پارهاى از رخدادها در جهت سیر تکاملى جنین است. آنچه مرحلهاى را از مراحل پیشین جدا مىسازد، پارهاى از تحوّلات است که به گونه خاصى طبقهبندى شدهاند. این طبقهبندى لزوماً تابع شیوه واحدى نیست و مىتواند به اعتبارات دیگرى، به مراحل کمتر یا بیشتر تقسیم یابد. آنچه در اینجا مهم است، گزارش صحیح از چگونگى رشد و تحوّل در مراحل جنین است.

ادوار شکلگیرى جنین در قرآن:

برخى از پژوهشگران مانند ـ دکتر محمدعلى البار ـ مراحل پیدایش و تکامل جنین از دیدگاه قرآن را هفت مرحله دانستهاند: ۱ – نطفه، ۲ – علقه، ۳ – مضغه (مخلقه و غیرمخلقه)، ۴ – عظام، ۵ – لحم، ۶ – تسویه، تصویر و تعدیل، ۷ – نفخ روح.

عمده آیاتى که در این رابطه مورد استفاده قرار مىگیرد، عبارت است از:

۱ – «إِنّا خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً»؛[۱] «هر آینه ما انسان را از نطفه آمیخته آفریدیم؛ ما او را مىآزماییم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم».

۲ – «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ. ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ…»؛[۲] «سپس [تداوم] نسل او را از چکیده آبى پست مقرر فرمود؛ آن گاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید».

 ۳ – «خَلَقَ الاْءِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»؛[۳] «انسان را از علق بیافرید».

۴ – «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً…»؛[۴] «او است کسى که شما را از خاکى آفرید؛ سپس از نطفهاى، آن گاه از علقهاى و بعد شما را [به صورت] کودکى مىآورد…».

۵ – «أَ یَحْسَبُ الاْءِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدىً. أَ لَمْ یَکُ نُطْفَهً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى ثُمَّ کانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ فَسَوّى»؛[۵] «آیا انسان مىپندارد که بیهوده رها مىشود؟! مگر او [قبلاً] نطفهاى نبود که در رحم ریخته مىشود؟ پس علقه شد و [خدایش] شکل داد و درست کرد».

۶ – «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَهٍ مُخَلَّقَهٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٍ…»؛[۶] «اى مردم! اگر درباره برانگیخته شدن در شکاید؛ پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریدهایم؛ سپس از نطفه؛ سپس از علقه، آن گاه از مضغه، داراى خلقت کامل و [احیانا] ناقص…».

۷ – «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ طِینٍ. ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَهً فِی قَرارٍ مَکِینٍ. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ…»؛[۷] «آن گاه او را به صورت علقه درآوردیم؛ پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم و آن گاه مضغه را استخوانهایى ساختیم؛ بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم، آنگاه [جنین را در] آفرینشى دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است».

اکنون با توجه به اهمیت ویژه، به بررسى سه مرحله نخست از ادوار هفتگانه فوق و میزان انطباق و سازگارى آنها با دستاورهاى علمى مىپردازیم.

 

۱ – نطفه

نطفه در لغت به معناى «آب اندک» است و استعمال آن در «منى» از همینرو است.[۸] این واژه همچنین درسلول نرینه «اسپرم» و «مادینه» (تخمک) و یا ترکیب آن دو (تخم) نیز استعمال مىشود، چنان که از آیه شریفه «…أَ لَمْ یَکُ نُطْفَهً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى»،[۹] همین معنا قابل استفاده است. در ترجمههاى فارسى قرآن از ابتدا تاکنون معمولا اصل این واژه به کار رفته است و معادل پارسى در برابرش ننهادهاند؛ ولى در ترجمههاى انگلیسى قرآن، به جاى آن واژههاى زیر آمده است:

)Arbery): Life Germ, (Shakir): Droped Sperm, (H.Palmer): Drop of Seed, (Pickthall): Living Sperm Drop.

اختلاف مترجمان در معادل گزینى، تا حدودى ناشى از استعمال گوناگون و وجوه مختلف معنایى این کلمه است.

 

نطفه امشاج:

«امشاج» جمع مشیج و مشج به معناى آمیخته و مختلط است.[۱۰] در این رابطه با اینکه مقصود آیه از ترکیب نطفه چه مؤلفههایى است، احتمالات گوناگونى وجود دارد که اهم آن عبارت است از:

الف. آمیختگى و لقاح نطفه زن و مرد؛ این نگرش، رایجترین دیدگاه در میان مفسران پس از نزول وحى تا زمان حاضر بوده است. و کسانى مانند طبرى، ابن کثیر، مراغى، طبرسى و… آن را پذیرفتهاند. برخى چون مجاهد در تأیید این معنا آیه شریفه «…إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى…»[۱۱] را گواه گرفتهاند. در مسند احمد بن حنبل نیز آمده است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) درباره چگونگى آفرینش انسان فرمود: «من نطفه الرجل و من نطفه المرأه».[۱۲]

ب. ترکیب نطفه از عناصر و اجزاى گوناگون؛ موریس بوکاى (Maurice Bucaille) در این زمینه مىگوید: مایع منوى از ترشحات مختلفى که از غدد زیر ناشى مىشود تشکیل شده است از:

۱ – بیضهها: ترشّح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئیدها است که سلولهاى درازِ واجد تاژکِ دراز، و غوطه ور در مایعى سرم گونهاند.

۲ – کیسههاى تخمى: این اعضا که مخازن اسپرماتوزوئیدند، نزدیک پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى، بدون عناصر بارورکننده دارند.

۳ – پروستات: مایعى ترشح مىکند که به منى، ظاهر خامهاى و بوى ویژه مىدهد.

۴ – غدد ملحق به مجارى ادرار که عبارتند از: غدد کوپر (Cooper) یا غدد مرى (Mery) مترشّح مایعى سیال، و غدد لیتره (Littre) که مادهاى مخاطى ترشح مىکنند.[۱۳]

وى سپس مىگوید: «… چگونه مىتوان از توافق متن قرآنى با شناخت علمىاى که از این پدیدهها در عصرمان داریم، تحت تأثیر قرار نگرفت».[۱۴]

در رابطه با مقصود از آمیختگى نطفه در قرآن مجید، آیه شریفه «إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى»[۱۵] احتمال اول را تقویت مىکند؛ ولى نافى احتمال دوم نیست. از این رو  برخى از مفسران، مانند صاحب المیزان، گونه خاصى از آنها را ترجیح ندادهاند.[۱۶] در عین حال، با توجه به جمع بودن کلمه «امشاج»، به نظر مىرسد مقصود قرآن، گونههاى مختلفى از آمیختگى است و بر این اساس مىتوان هر دو وجه ذکر شده را با این آیه منطبق دانست. به هر حال دو نکته زیر مسلم است:

۱ – ابداعى بودن اصل اختلاط نطفه در قرآن (بهترین گواه بر این مطلب تاریخ جنینشناسى است که نشان مىدهد تا قرون اخیر مسئله آمیختگى نطفه به هیچ وجه در میان دانشمندان مطرح نبوده است).

۲ – انطباق پذیرى آن با آخرین ره آوردهاى علمى در جنینشناسى.

۲ – علق و علقه

دومین مرحله رشد و تکامل جنین از دیدگاه قرآن، «علقه» است. این واژه پنج مرتبه در قرآن، ذکر شده است.[۱۷] در یک مورد نیز کلمه «علق» آمده است؛ لیکن در مورد اینکه آیا «علق» همان علقه است و هر دو بیانگر یک مرحله از ادوار جنینى مىباشند یا نه، رویکردهاى گوناگونى وجود دارد. از این رو هر یک را جداگانه مورد بررسى قرار خواهیم داد.

الف. علق

«علق» به معناى: «درآویختن»، «دل بستن»، «چیز چسبان»، «خون» و جمع علقه به معناى «زالوى خون مکنده»[۱۸]و «آویزگاه»[۱۹]آمده است.

در برخى از ترجمههاى فارسى قرآن، معادلهاى زیر را برابر «علق» نهادهاند:

«خون بسته» (مکارم شیرازى)؛ «آویزک که همان اسپرماتوزوئید است» (فولادوند)؛ «خون بسته شده» (معزى)؛ «لخته خونى» (آیتى) و «یک نطفه زالووش» (بهبودى). در ترجمههاى انگلیسى نیز چنین آمده است:

shakir: Clot, (Yousuf Ali: Clot of congealed Blood, Arbery: Blood Clot H,Palmer: Germ Cell, Pickthall.

صرف نظر از صحّت و سقم هریک از ترجمههاى فوق، جالب توجه این است که بسیارى از برگردانهاى بالا، چنین مىنماید که مترجمان «علق» را همان «علقه»؛ یعنى، مرحله بعد از انعقاد نطفه دانستهاند؛ ولى در ترجمه فارسى بهبودى و انگلیسى پالمر به مرحله اول؛ یعنى «نطفه» نزدیکتر است.

مفسران قرآن در گذشته چندان توجهى به مسئله اتحاد یا اختلاف معنایى این دو نکردهاند و تنها در دهههاى اخیر این مسئله مورد بررسى و کاوش قرار گرفته است. در تفسیر الفرقان آمده است:

«علق»نه علقه، زیرا علقه حالت دوم جنین و برآمده از علق مىباشد، اسم جنس کرمهاى کوچک چسبنده و جمع آن است. پس «علق» همان منى است که بر اثر چسبندگى «به هر چیزى چون لباس، بدن یا جدار رحم مىآویزد. و مجموع آن ـ که حاوى میلیونها نطفه یعنى، اسپرمهاى چسبان است و برخى به بعض دیگر آویخته و تماماً به جدار رحم مىچسبند ـ علق مىباشد…».[۲۰]

شاید بتوان بر جدایى «علق» از «علقه» چنین استشهاد نمود که قرآن در هیچ یک از مواردى که مراحل مختلف جنین را بیان نموده، از واژه «علق» استفاده نکرده و همواره کلمه «علقه» را به کار برده است[۲۱] و در مواردى که درباره  چگونگى تداوم نسل بشر است، تنها به ذکر یک مرحله بسنده مىکند و همواره همان مرحله نخست، یعنى، نطفه را (مبدأ اساسى پیدایش جنین) را یادآورى مىکند و هر بار یکى از وجوه و خصوصیات آن را بر مىشمرد؛ مانند: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»،[۲۲] «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»[۲۳] و «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ…».[۲۴] در این آیات واژههاى «مهین»، «سلاله»، «دافق» و «امشاج» هر یک بیانگر یکى از ویژگىهاى نطفه مىباشند. اکنون احتمال دارد مقصود از «علق»، همان مرحله آغازین تکوین جنین با بیان ویژگى کرم سان و زالووش بودنش باشد؛ لیکن در حدى نیست که بتوان با اطمینان کامل آن را پذیرفته و معناى دیگر را مردود دانست.

ب. علقه

«علقه» به چند معنا آمده است: «زالوى سرخرنگ آبزى»،[۲۵] «انگل خون مکنده آبزى، پاره لخته خون»[۲۶] و «انگل سرخرنگ آبزى که به بدن مىچسبد و از آن خون مىمکد…».[۲۷]

در ترجمههاى فارسى و انگلیسى قرآن، معمولاً علق و علقه یکسان معنا شده است، ولى در ترجمه فارسى بهبودى «علقه» به معناى «به صورت یک کرم به جدار رحم چسبیده»[۲۸] و «به صورت کرم چسبان به جدار رحم»[۲۹] آمده است. مفسران قرآن از دیر زمان غالباً «علقه» را به «خون بسته» معنا کرده کردهاند. در برخى از تفاسیر جدید قرآن مانند تفسیر طنطاوى،[۳۰] المیزان،[۳۱] نمونه[۳۲] و… این معنا یافت مىشود. برخى از مفسران نیز معناى روشنى از آن ارائه نداده و به این بسنده کردهاند که حالت بعدى نطفه است.[۳۳]

 

رابطه با علم:

اکنون این اشکال رخ مىنماید که در رویانشناسى نوین با ابزارهاى سنجش دقیق و چشم مسلح، تمام مراحل پیدایش و تکامل جنین مورد بررسى و کاوش قرار گرفته؛ ولى مشاهده نشده انسان از مرحله خون بسته عبور کند. لذا برخى تصریح کردهاند: «انسان هیچ گاه از مرحله خون بسته نگذشته است».[۳۴]

بنابراین، با توجه به قطعى بودن مسئله فوق از نظر علمى و یگانگى آفریننده هستى و نازل کننده کتاب مبین و احاطه مطلق او به زوایاى هستى «أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»[۳۵] و صدق و راستى تردیدناپذیر آیات الهى و نیز اینکه کلمه علق و علقه داراى معانى گوناگونى هستند، به روشنى درمىیابیم که ترجمه و تفسیر آن به «خون بسته» درست نیست. در مقابل، دو معناى سازگار با ره آوردهاى علمى جدید، در برابر این واژه وجود دارد: «زالو» و «شىء آویزنده و چسبان». برخى معناى دوم را ترجیح داده و کلمه زالو را ـ که با شکل ظاهرى اسپرم مطابقت دارد ـ براى مرحله اول مناسب دیدهاند.

موریس بوکاى مىگوید: «استقرار تخم در رحم به وسیله رشد ترغابههایى (Villosite) که دنباله واقعى تخماند، به وقوع مىپیوندد که همانند ریشهها در خاک مىرویند تا آنچه براى رشد تخم لازم است، از جداره عضو برگیرند. این ترغابهها تخم را به رحم مىآویزند. شناخت آنها از زمانهاى جدید است». وى سپس با اشاره به آیه «خَلَقَ الاْءِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»[۳۶] مىگوید: «چیزى که آویخته مىشود، ترجمه کلمه «علق» است… و این کاملاً پاسخگوى واقعیتى است که امروزه به اثبات رسیده است. این مفهوم در چهار آیه[۳۷] دیگر که تطورات متوالى از قطره منى تا پایان را ذکر مىکند، یادآورى شده است».[۳۸]

البار نیز مىگوید: «… اساساً علقه به هر چیزى که بچسبد و بیاویزد، اطلاق مىگردد… علقه نیز چنین عمل مىکند، زیرا به جدار رحم چسبده و در آن لانه مىگزیند…».[۳۹] بر اساس این معنا کلمه «علقه» معناى وصفى دارد و بیانگر مرحله لانه گزینى نطفه گشنیده مىباشد. «دکتر على البار» مهمترین و بارزترین ویژگى این مرحله تا پایان دوره توده جنینى را پیوند و آویختگى مىداند و کلمه «علق» را دقیقترین توصیف آن مىشمارد.[۴۰]

اکنون این سؤال پدید مىآید: چرا مترجمان و مفسران قرآن ـ به ویژه قدما ـ علقه را به خون بسته تفسیر کردهاند؛ در حالى که این مطلب از نظر علمى مردود است؟ «البار» چنین پاسخ مىدهد: «علقه از هر سو با خون لخته گون احاطه شده است. آن گاه اگر بدانیم که حجم علقه در حال آویختن از ۴۱ میلیمتر تجاوز نمىکند، درمىیابیم که چرا مفسران پیشین تأکید مىورزیدند علقه خون بسته است… آرى، علقه با چشم غیرمسلح دیدنى نبوده، اما از هر سو خون گرداگردش را فراگرفته است. بنابراین تفسیر علقه به خون بسته ناشى از مشاهده با چشم غیر مسلّح است…».[۴۱]

 

۳ – مضغه

«مضغه» مشتق از «مضغ»(جویدن) و به معناى: «پاره گوشت به قدر یک بار جویدن[۴۲] و «لقمه جویده از گوشت و غیر آن» است.[۴۳]

در ترجمههاى فارسى قرآن «مضغه» چنین ترجمه شده است: «چیزى شبیه گوشت جویده شده» (مکارم شیرازى)؛ «مضغه» (فولادوند)؛ «گوشت جویده شده» (معزى)؛ «پاره گوشت» (الهى قمشهاى)؛ «به صورت یک قطعه گوشت جویده» (بهبودى) و «پاره گوشتى» (آیتى). در ترجمههاى انگلیسى نیز آمده است:

A Tissue (Arbery), a lump of Flesh(Shakir), a Foetus lump(Yousuf Ali), an embryonic lump(H.Palmer), a little lump(Pickthall), Shapeless lump of flesh.

در تفاسیر آمده است: ««ثُمَّ مِنْ مُضْغَهٍ» و آن پاره گوشت کوچکى است به قدرى که جویده شود و تحوّل یافته علقه مىباشد»[۴۴] «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً»؛ «آن را به پاره گوشتى تبدیل کردیم»[۴۵] برخى نیز مضغه را به خون غلیظ تفسیر کردهاند: «و از علقه به مضغه، و آن پارهاى از خون غلیظ است که نام و شکل ویژهاى ندارد…»[۴۶] و «و از علقه به مضغه، آن گاه که آن نطقه آویزنده بزرگ شود و به لختهاى از خون غلیظ مختلط تبدیل گردد».[۴۷] به نظر مىرسد تفسیر «مضغه» به خون غلیظ، نه از نظر لغوى درست است و نه از دیدگاه علمى. البته آنچه در ترجمه بهبودى و مکارم آمده است، با ره آوردهاى علمى و مشاهدات ابتدایى، بدون استفاده از ابزارهاى علمى پیشرفته، مطابقت دارد.

در بررسىهاى علمى معمولاً این مرحله را با تحوّلاتى که از هفته سوم؛ یعنى، دوره جنینى (Embryonic Period) و پیدایش سومایتها آغاز مىشود، تطبیق دادهاند.

البار مىگوید: «ظهور سومایتها با پیدایش قوسهاى حلقى (Pharyngeal Arches) که در نتیجه شکافهاى ایجاد شده در طبقه خارجى(اکتودرم) و رشد طبقه میانى (مزودرم) پدید آمده، همراه است. در نتیجه این دگرگونىها پنج  جفت از قوسهاى فارینژیل، در ناحیه فوقانى جنین (درست زیرگرده سر) پدید مىآید. بنابراین، مضغه یا پاره گوشتى که دندانها جویده و بیرون انداخته، دقیقترین وصف این مرحله است؛ زیرا قوسهاى حلقى و سومایتها به جنین دقیقاً شکل مضغه را مىبخشد».[۴۸]

به نظر مىرسد در این مرحله قرآن به بیان شکل ظاهرى جنین ـ که به صورت «لقمه جویده» مىباشد ـ بسنده کرده است. البته اگر مضغه به معناى «گوشت جویده شده» باشد؛ خالى از بیان جنس جنین؛ یعنى، اشتمال برموادى گوشت مانند نیست. در عین حال باید توجه داشت که مقصود از گوشت در اینجا، غیر از اجرام عضلانى است که پوشش استخوانها را تشکیل مىدهد و قرآن از آن به «لحم» تعبیر کرده است. با توجه به آنچه گذشت، مىتوان از آموزههاى جنین شناختى قرآن تا مرحله مضغه چنین نتیجه گرفت:

۱ – قرآن براى اولین بار، پرده از آمیختگى نطفه انسان برمىافکند و این مطلب هر چند از نظر رویان شناسان تا قرن نوزدهم میلادى پوشیده مانده بود؛ ولى براى مفسّران قرآن، بخشى از این حقیقت (یعنى ترکیب نطفه از منى مرد و ترشحات رحم زن) روشن و آشکار بوده و در تفاسیر خود از آن سخن گفتهاند.

۲ – قرآن مجید براى نخستین بار از آویزندگى و لانه گزینى تخم سخن به میان آورده است. این حقیقت بر مفسران و مترجمان قرآن مخفى مانده بود تا آنکه در پى دستیابى به میکروسکوپ و انقلاب در دانش رویانشناسى، معناى درستى از مطالب قرآن به دست آمد.

۳ – در مرحله سوم بیان قرآن مجید، عمدتاً با شکل ظاهرى جنین انطباق کامل دارد؛ گرچه خالى از بیان جنس جنین نیز نمىباشد.

 

پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف

 

پی نوشت ها


[۱] – دهر ۷۶، آیه ۲٫

[۲] – سجده ۳۲، آیه ۸٫

[۳] – علق ۹۶، آیه ۲٫

[۴] – مؤمن ۴۰، آیه ۶۷٫

[۵] – قیامت ۵۷، آیه ۳۸٫

[۶] – حج ۲۲، آیه ۵٫

[۷] – مؤمنون ۲۳، آیه ۱۴٫

[۸] – ابن منظور، لسان العرب، النطفه و النطافه: القلیل من الماء…و به سمى المنى نطفه لقلّته.

[۹] – قیامت ۷۵، آیه ۳۸٫

[۱۰] – مشج بینما: خلط…ج امشاج، تاج العروس، ۶٫

[۱۱] – حجرات ۴۹، آیه ۱۲ .

[۱۲] – به نقل از: خلق الانسان بین الطلب و القرآن، البار، محمدعلى، ص ۱۹۴٫

[۱۳] – بوکاى، موریس، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه دبیر، ذبیح الله، ص ۲۷۰ ۲۷۱٫

[۱۴] – همان، ص ۲۷۳-۲۷۲٫

[۱۵] – حجرات ۴۹، آیه .

[۱۶] – طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ۲۰٫

[۱۷] – آیات ۵ سوره حج، ۶۷ سوره غافر و ۳۸ سوره قیامت.

[۱۸] – ابن منظور، لسان العرب، ۲۶۷-۱۰۲۶۱٫

[۱۹] – الفراهیدى، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، ۲-۱۲۹۶٫

[۲۰] – الصادقى، محمد، الفرقان فى التفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ۳۰-۳۱۳٫

[۲۱] – مانند: آیات ۵ سوره حج، ۱۴ سوره مؤمنون، و ۳۸ سوره قیامت.

[۲۲] – مرسلات ۷۷، آیه ۲۰٫

[۲۳] – سجده ۳۲، آیه ۸٫

[۲۴] – طارق ۸۶، آیه ۶٫

[۲۵] – الفراهیدى، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، ۲-۱۲۶۹٫

[۲۶] – الصحاح:… و العلق الدم الغلیظ،و القطعه منه العلقه. والعلقه دوده من الماء تمص الدم.

[۲۷] – ابن منظور، لسان العرب، ۱۰-۲۶۷٫

[۲۸] – ۵:۲۲ .

[۲۹] – ۶۷:۴۰

[۳۰] – (… ثم من علقه) اى دم جامد غلیظ. الجواهر فى تفسیر القرآن الکریم، الطنطاوى الجوهرى، ۴-۶ .

[۳۱] – الطباطبائى، محمدحسین، المیزان فى التفسیر القرآن، قوله تعالى: «یا ایها الناس…»… و العلقه النطفه من الدم الجامد. ۱۴-۳۴۴ .

[۳۲] – «اى مردم! اگر در رستاخیز تردید دارید به این نکته توجه کنید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس ازنطفه، و بعد از خون بسته شده…» تفسیر نمونه، ۱۴-۱۸، نیز همان، ص ۲۰۷ .

[۳۳] – الشیرازى، ناصر الدین بن سعید عبدالله بن عمر بن محمد، تفسیرالبیضاوى، ثم خلقنا النطقه علقه بان احلنا النطفه البیضاء علقه حمراء: ۲-۱۰۰

[۳۴] – بوکاى، موریس، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه دبیر، ذبیح الله، ص ۲۷۳ .

[۳۵] – ملک ۶۷، آیه ۱۴٫

[۳۶] – علق ۹۶، آیه ۲٫

[۳۷] – ر.ک: آیات ۵ سوره حج، ۱۴ سوره مؤمنون، ۶۷ سوره غافر و ۳۷ و ۳۸ سوره قیامت .

[۳۸] – البار، محمد على، خلق الانسان بین الطب و القرآن، ص ۲۰۳ .

[۳۹] – دیدگاه بوکاى و البار هر دو مبتنى بر وحدت معنایى علق و علقه مىباشد، ولى در صورت تفاوت معنایى آن دو، مسئله راه حل دیگرى مىطلبد.

[۴۰] – همان مدرک، ص ۲۰۴٫

[۴۱] – همان جا.

[۴۲] – المضغه: النطفه التبى تمضع من لحم و غیره، المنجد: ۷۶۵٫

[۴۳] – الصادقى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن، بالقرآن والسنه، ۱۸ و ۱۷ / ۱۸۹٫

[۴۴] – تفسیر البیضاوى، ۲ / ۱۰۰٫

[۴۵] – سید قطب، فى ظلال القرآن، ۵ / ۵۸۱٫

[۴۶] – همان، ۶ / ۱۶٫

[۴۷] – ر.ک: خلق الانسان بین الطب والقرآن، ص ۳۶۹ – ۳۷۰٫

[۴۸] – همان منبع.