صلوات، رمز استجابت دعا

یکی از اموری که در استجابت دعا، لازم است نیازمندِ به بارگاه پروردگار متعال به آن توجه کند، صلوات بر محمد و آل محمد است. یکی از نکاتی را که در تأثیر صلوات برای استجابت دعا مرحوم مجلسی اعلی ‌الله‌ مقامه شریف در کتاب شریف مرآت العقول، -که شرحی بر اصول کافی مرحوم کلینی است،- ذکر کرده بودند، در جلسه گذشته خدمت شما تقدیم داشتیم.

نکته سوم؛ این است که دعا، اقتضای استجابت را دارد، لکن به مانع گناه بر می‌خورد؛ و گناه حائل بین عبد و خالق است. دعا محجوب به حجاب معصیت می‌شود. «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ». معلوم می‌شود گناهانی وجود دارد که این گناهان، دیوارهای ضخیمی است که دل انسان را زندانی می‌کند، و دعای انسان از دل زندانی شده بالا نمی‌رود. سقف گناه، مانع است که قلب انسان با عرش ارتباط برقرار کند؛ و یکی از اموری که گناهان را می‌ریزد، صلوات بر محمد و آل محمد است. ان الصلاه علیه و آله یصیر سببا لتکفیر السیئات المانعه عن قبول الدعوات. متن کتاب عدۀ الداعی؛ ص: ۱۶۶ حدیثی هم از خود پیغمبر سلام خدا بر ایشان و آل ایشان باد، نازل شده است، فرمود: «مَن صلی علی مرۀ، لم یبق من ذنوبه ذرۀ». مستدرک وسایل؛ ج، ص۳۳۴٫ هرکسی یک بار بر من صلوات بفرستد، از گناهانش ذره‌ای باقی نمی‌ماند.

***

نکته چهارم؛ این است که عمل بدون ایمان، قبول نیست. دعا هم که از اعظم عبادات است و قبولیش متوقف بر ایمان است. الرابع ان حبهم و ولاءهم و الإقرار بفضلهم من أعظم ارکان الایمان، محبت پیغمبر صلی ‌الله ‌و علیه و ‌آله و ولایت پیغمبر و آل او سلام الله علیهم اجمعین و اقرار به برتری این بزرگواران، از اعظم ارکان ایمان است. اگر ایمان چند رکن داشته باشد، آن رکن محکم که از همه ارکان عظیم تر است، عبارت است از محبت پیغمبر و آل پیغمبر سلام الله علیهم اجمعین، فبالصلاه علیهم و التوسل بهم یکمل الایمان، آدم وقتی تحفه‌ای به پیغمبر و آل او سلام الله علیهم اجمعین تقدیم می‌دارد، به این وسیله ایمان او کامل می‌شود. و لا ریب ان کمال الایمان یوجب مزید القرب من الرحمن. هرچه عقربه ایمان بالا رود و هرچه ایمان انسان به کمال برسد، انسان را به قرب رحمان می‌رساند؛ و انسان که با خدا فاصله نداشته باشد، صدایش به خدا می‌رسد. خدا نزدیک است، ولی گناه ما را دور می‌کند، و مانع می شود خدا صدایمان را بشنود؛ اما وقتی نزدیک شدیم، و طرف [حسابمان] هم خیلی رحم دارد، [آنگاه] دریای رحمتش به جوش می‌آید و طوفانی می‌شود و ریزش می‌کند و انسان به مقصد می‌رسد.

***

نکته پنجم؛ الخامس ان المقصود من ایجاد الثقلین هو رسول اللّه و أهل بیته علیهم السلام، مقصود از ایجاد جن و انس، مقصد از خلقت و آفرینش پروردگار متعال، این است که تجلّی وجود نازنین پیغمبر و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین اوست. و بواسطتهم تفیض الرحمات و هم القابلون لجمیع الفیوض القدسیه، به وساطت آنها فیض رحمت خداوند جریان پیدا می‌کند و آنها پذیرش می‌کنند، قابلیت وجود آنهاست که رحمت حق را در وجود خودشان متمرکز می‌کنند؛ و جمیع فیوضات قدسیه از دایره قبول آنها عبور می‌کند و به ما می‌رسد. فإذا افیض علیهم فبتطفلهم یفیض على سائر الموجودات، اگر درختان میوه‌ای در باغی، نظر باغبان را جلب می‌کنند و برای آن چاه آب می‌آورد، مسیر آب را صاف می‌کند، به طفیل(به صدقه سر) این درختهایی که در اینجا با زحمت باغبان آبیاری می‌شوند، علفهایی هم در اطراف آن درختان قرار دارند آبیاری می شوند. در واقع به برکت این درخت‌ها، چند موجود دیگر هم در اطراف این درختان از فیض آب بهره‌مند می‌شوند، و از آنها هم عطش رفع می‌شود. به طفیل فیضی که بر پیغمبر و امامان ما سلام الله علیهم اجمعین می‌رسد، سایر موجودات دیگر از طفیل وجود آنها، رحمت حق را به خودشان می‌گیرند، فإذا اراد الداعی استجلاب رحمه من اللّه یصلی علیهم، وقتی اهل دعا، نیازمند، گرفتار، بیچاره، بخواهد از هر دری راهی به سوی دوست پیدا بکند، و رضایت حق تعالی را جلب کند، هیچ راهی بهتر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست. «

و لا یرد هذا الدعاء؛ دعایی که محفوف به صلوات است، مردود نمی‌شود، چرا؟ «لأن المبدأ فیاض» زیرا که مبدأ متعال، فیاض است؛ فیاض صیغه مبالغه است، فیض او بی حد است، فیض او بیکران است، دریای فیضش پر موج است. «و المحل قابل»، وجود نازنین پیغمبر و اهل بیت او سلام الله علیهم اجمعین، محل ریزش رحمت خدا هستند و هیچ عائقی ندارند، قابل، قابل است، [قابلیت تام است.] فیض حق بر همه ریزش می‌کند، فاعل هیچ وقت نقص ندارد، نقص همیشه در قابل است؛ و چون در قابلیت وجود پیغمبر و ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین هیچ نقصی وجود ندارد، و فیض در وجود این بزرگواران موج می‌زند، [در نتیجه محل و مکان ریزش رحمت الهی شده اند.]

و ببرکتهم یفیض على الداعی بل على جمیع الخلق. به برکت این طوفانِ رحمتی که در دریای وجود پیغمبر و ائمه سلام الله علیهم اجمعین ایجاد می‌شود، کسانی که دل به آنها بدهد و به آنها صلوات بفرستد، از فیضی که خدا در وجود آنها قرار داده بهره می‌گیرد؛ بلکه نه تنها اهل دعا، بلکه جمیع خلق از این وجودهای مبارک فیض می‌گیرند.

***

نکته ششم؛ السادس انهم علیهم السلام وسائط بیننا و بین ربّنا فی ایصال الأحکام لعدم ارتباطنا بساحه جبروته، فلا بدّ أن یکون بیننا و بینه سفراء و حجب ذووا جهات قدسیه، و حالات بشریه یکون لهم بالجهات الأولى ارتباط بالجناب الأعلى یأخذون عنه و بالجهات الثانیه مناسبه للخلق یلقون الیهم ما أخذوا من ربهم، فکذلک فی افاضه سائر الفیوض فکل فیض وجود یبتدأ بهم ثمّ ینقسم على سائر الخلق فالصلاه علیهم استجلاب للرحمه من معدنها لتنقسم على سائر البرایا انتهى موضع الحاجه بعد ما لخصناه (مرآه).

خیلی نکات دقیقی است. گرچه مرحوم مجلسی، -سلام خدا بر روح پاک مرحوم مجلسی که از برکات اهل بیت، وجود مجلسی هست،- ظاهراً با فلسفه و معقول خیلی سر و کاری نداشته است، اما پدرش حکیم و عارف بوده است و گاهی مطالب ظریف معرفتی در بیانات ایشان هم به خوبی خودش را نشان می‌دهد.

مرحوم مجلسی می‌گویند: امر ششم این است که در ایصال احکام، ایشان(اهل بیت) واسطه بین ما و بین رب هستند. خداوند متعال ما را با قوانین شرعی پاک می‌کند و عمل به این احکام شرعی، وسیله قرب ما با خداوند است، یعنی آنچه را خدا واجب کرده است و جزء واجبات الهی شمرده می شود، پله‌هایی است که ما به طریق این پله‌ها بالا می‌رویم و دستمان به دامن رحمت خدا می رسد. در قرآن فرمود: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. فاطر؛ ۱۰سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى‏رود، و کار شایسته به آن رفعت مى‏بخشد. جان پاک به سوی خدا پرواز می‌کند. اما بال و پری که این جان را بالا می‌برد، چیست؟ عمل صالح است. عمل صالح را اگر پیغمبر برای ما بیان نکرده بود، ما عمل صالح که را نمی شناختیم، عمل صالح با احکام شرع تبیین شده و پیغمبر واسطه بوده است تا شرع را از خدا گرفته؛ و سیم‌های ارتباطی را بین دل‌های ما و پروردگار ما، با این دستورات و با این فرمول‌های نورانی برقرار کند. پس همان طوری که در اخذ شریعت و ایصال شریعت به ما و دل‌های ما، نیازمند وساطت آل الله هستیم و نمی توانیم بدون واسطه با خدای متعال ارتباط برقرار کنیم، [به همین شکل لازم است در دعا نیز از وساطت ایشان بهره مند شویم تا به مراد خود دست یابیم.]

[دلیل اینکه نمی توانیم بدون واسطه با خدای متعال ارتباط برقرار کنیم، این است که] قابلیت ما کامل نبوده و حتماً باید این واسطه باشد و الا ما ذوب می‌شدیم. لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَهِ اللَّهِ. حشر؛ ۲۱٫ اگر این قرآن را بر کوهى فرومى‏فرستادیم، یقیناً آن [کوه‏] را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده مى‏دیدى. دل ما طاقت تابش مستقیم وحی خدا را ندارد. عالم ماده، پایین ترین مرحله عالم خلقت است؛ و تابش نور قوی ذوبش می‌کند و هیچ طاقتی برای آن معنا ندارد؛ [در نتیجه قلوب ما و جمیع] موجوداتی که آمیخته به ضعف مادیات هستند، [نمی توانند مستقیماً در معرض تابش نور الهی قرار گیرند، بلکه محتاج وساطت آل الله اند.] این قلب پیغمبر صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم است که فرودگاه حضرت جبرائیل علیه السلام است؛ و ملائکه در آنجا فرود می‌آیند و وحی الهی مستقیماً، گاهی بدون واسطه جبرئیل علیه السلام، بر قلب پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله می‌تابد، چون آن ظرفیت را خدا به پیغمبر داده و احدی این ظرفیت را ندارد. [در نتیجه] همان طوری که در رساندن احکام، -که سیم ارتباطی ما با خداست،- آل الله واسطه هستند، [به همین شکل لازم است در دعا نیز از وساطت ایشان بهره مند شویم.]

بنابراین پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله دو وجه دارد، با یک دست می‌گیرد و با دست دیگرش به ما اعطا می‌کند. متکلمان سابق چنین تعبیراتی داشتند، می‌گفتند: پیغمبران و ائمه دو جنبه دارند، یک جنبه یل الربی دارند، و یک جنبه یل الخلقی دارند[۱]؛ با آن وجه یل لربی اخذ می‌کنند، با این جنبه یل الخلقی عطاء می‌کنند. وجود نازنین پیغمبر خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله با این دو وجه و دو چهره بالایی و پایینی، [نقش ارتباطی خود بین ما و خدا را ایفا می فرمودند.] جنبه بشری پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله مربوط به ماست، خداوند او را دارای بدن لطیف قرار داده است، دارای زبان و دست و پا قرار داده است، که با ما انسان‌ها سنخیتی داشته باشد؛ امّا قلبی که پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله دارد، آن قلب، قلب همیشه بیدار است. فرمود: «تنام عینی و لا ینام قلبی». چشم من خواب می‌رود، اما قلب من هرگز خواب نمی‌رود. هنگام خواب همه مشاعر ما می‌خوابد، ولی پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله مثل ما نیست، بلکه او در خواب هم هشیار است، دستگاه گیرنده‌اش فعال است. از آن جهتی که پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله این سعه ی وجودی را و این ظرفیت را دارد که تابش نور خدا بدون واسطه بر وجود او صورت گیرد، لذا این ارتباط او را از پا در نمی‌آورد.

اما با وجود امکانی، با وجود ملکی که دارد، به ما انسان‌ها احکام الهی را سریان می‌دهد، بنابراین لابد است که بین ما و خدای ما سفرایی باشند، حجبی باشند، که این پرده جلو آفتاب را می‌گیرد و نمی‌گذارد که بدن ما بسوزد؛ و گاهی اگر عائق نباشد، آفتاب حرارتش وجود بشر را از پا در می‌آورد. وجود نازنین پیغمبر و امامان ما سلام الله علیهم اجمعین، حاجب و پرده‌های بین ما و خدا هستند، ولی حجبشان نوریه است، نه حجب ظلمانیه. اینها حجابهای نور بین ما و خدا هستند، و این سفارت و این حجب، دارای صفات قدسیه‌ای هستند که مربوط به عالم بالا است؛ و دارای حالت بشریه هستند که مربوط به عالم پایین است. به وسیله آن جهات قدسی با جناب اعلی ارتباط دارند، از آنجا می‌گیرند؛ و با جهات ثانی- که جهات مُلکی و بشری است،- مناسبتی با خلق برقرار می کنند، و یلقون الیهم ما أخذوا من ربهم، آنچه را که از خدایشان گرفته‌اند به ما القاء می‌کنند. فکذلک فی افاضه سائر الفیوض.

همان طور که ما نمی‌توانستیم در شریعت، حکم نماز را، روزه را، جهاد را، احسان را، زکات را و سایر اوامر و نواهی الهی را مستقیم از خدا بگیریم و آنها واسطه شدند، در فیضوات تکوینی هم همین طور است. هر فیض و هر خیری که بنا است به ما برسد، به وساطت نازنین حضرت محمد صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله و اهل بیت معصومین او سلام الله علیهم اجمعین، با حکمت الهی واقع می‌شود. خیرها همه در وجود آنهاست و هرکس طالب خیر است، باید به طریقی به اینها وصل شود: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ. نور؛ ۳۶ – در خانه‏هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت‏] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه‏] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مى‏کنند. هنگامی که شعاع دل ما به کانون نور بیت پیغمبر و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین وصل ‌شود، تبدیل به فرودگاهی می گردد که دل می‌تواند از آنجا پرواز کند. تا به آنجا نرفته است، قدرت پرواز ندارد. این هم از الطاف پروردگار متعال بوده است که وجود آنها را با ما وصل کرده است، تا ما را با خودش وصل کند.

***

نکات دیگری هم در این رابطه وجود دارد که انشاالله بعد از دهه محرم، اگر عمری داشتیم عرض می‌کنیم. نکات لطیفی در امر صلوات وجود دارد، صلوات از گنجینه‌های اسرار است، از همه اذکار دینی، دشمنان سوء استفاده کرده‌اند، ولی تاکنون -نه صوفیه و نه دیگران،- قدرت سوء استفاده از صلوات را نداشتند. صلوات اختصاص به شیعه دارد و دشمنان ما یا صلوات ندارند یا صلواتشان ابتر است. پیغمبر خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله فرمود: «لا تصلوا علی الصلاه البتراء»، وقتی به من صلوات می‌فرستید، صلوات ابتر نفرستید. عرضه داشتند: یا رسول الله! صلوات ابتر کدام است؟ فرمود: صلوات ابتر این است که به من صلوات بفرستند، ولی به آل من صلوات نفرستند. این صلوات، صلوات بی‌نتیجه است؛ یعنی درخت بدون میوه است، میوه وجود پیغمبر اکرم صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله، حضرت امیرالمؤمنین است، فاطمه زهراست، امام حسن ما، امام حسین ما و فرزندان آنها سلام الله علیهم اجمعین میوه‌های وجود نازنین شجره نبوت صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله هستند. اگر ما اینها را منها بکنیم، درخت را اخذ کردیم ولی ثمره را نفی کرده‌ایم؛ لذا برای دریافت حاصل وجود پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله، باید صلوات را برای خودمان فرهنگ بکنیم و در خلوت و جلوت، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد سلام الله علیهم اجمعین، انشاءالله به مقاصد خودمان برسیم.

***

روضه خوانی

حالا دل‌ها را در آستانه ورود محرم، به نزد کشتی نجاتمان ابا عبدالله حسین علیه السلام ببریم. قافله کربلا در مسیرند و رو به قربانگاه مناء، حضرت سیدالشهداء علیه السلام همه قربانیانش را آماده کرده است تا تقدیم پروردگار متعال کند. روز عاشورا وقت تقدیم قربانی‌ها بود، شب عاشورا هنوز موعد نرسیده بود، لذا حضرت سیدالشهداء علیه السلام وقتی پرده را از چشم ظاهریه آنها برداشت، همه عارف شدند، واصل شدند، اهل کشف و شهود شدند. بهشت خودشان را دیدند، ائمه را دیدند، حضرت حمزه علیه السلام را دیدند. پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله فرمود: این انبیاء و این شهداء، منتظر قدوم شما هستند. همه یاران عاشورایی حضرت، اهل آخرت و اهل بهشت را دیدند. ندیده عاشق شهادت بودند، ولی وقتی دیدند که حضرت امیر علیه السلام، پیغمبر صلی الله ‌و ‌علیه و ‌آله و شهداء منتظر اینها هستند، شب عاشورا بی‌قراری می‌کردند و اصرار داشتند که یا اباعبدالله علیه السلام اجازه بدهید جنگ را شبانه شروع کنیم، ولی حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرمودند: من به خود نامده‌ام اینجا که به خود باز روم.

 آن کسی که ما را اینجا آورده، بناست خودش بگوید کی ما را می برد. صبح که شد، عمر بن سعد (لعنت الله علیه) اولین تیر را شخصاً خودش به سمت خیمه‌های سیدالشهداء علیه السلام پرتاب کرد. امام حسین علیه السلام فرمودند: الآن ان الله عزوجل قد اذن فی قتلکم الیوم و قتلی. خدای عزوجل، امروز به کشته شدن شما و کشته شدن من اذن داده از صبر و شکیبایی کوتاهی مکنید. تا حال مجاز نبودم که به شما بگویم بروید و خونتان را بدهید، ولی الان خدا اعلام کرد خریدارتان هستم. هرکه می‌رفت عاشقانه می‌رفت، برای شهادت می‌رفت، سر از پا نمی‌شناخت؛ و سعادت ایشان این بود که موقع شهادت هر یک که فرا می رسید، سلامی به امام حسین علیه السلام می‌دادند، خداحافظی می‌کردند؛ و سیدالشهداء هم شخصاً به بالین تک تک شهداء حضور پیدا می‌کرد، و خودش سر همه را به دامن می‌گرفت. امام حسین علیه السلام برای بعضی از شهداء، بنا به سر به دامن گرفتن نداشت، صورت به صورت غلام سیاهش گذاشت، غلام نگاهی به صورت امام حسین علیه السلام کرد و باورش نمی‌آمد؛ آنچنان غرور گرفتش که می‌گفت: «مَن مثلی؟»، زیر این آسمان چه کسی مثل من است که امام حسین علیه السلام صورت به صورتش گذاشته باشد؟

اما بمیرم برای سیدالشهداء علیه السلام، کسی نبود سر خودش را به دامن بگیرد؛ چون آنجا کسی سر را به دامن نگرفت، در خرابه شام، دختر سه ساله یک نگاه به سر بابا کرد، گفت: بابا! -زبان حال است- منتظر بودم بیایی من را به دامن بگیری، نمی‌دانستم که مقدرم این است که من سر تو را به دامن بگیرم! سر را به دامن گرفت، معمولاً رسم دختر بچه‌ای که جفا دیده و مدتی بابایش را ندیده، این است که منتظر می شود تا بابایش بیاید و سفره دلش را برای بابایش باز کند. اما یک نگاه کرد، دید که پیشانی شکسته، دید صورت خونی است، دید گویا به لب‌های مقدسش هم چوب خورده است. عرضه داشت بابا، من هیچی نمی‌گویم، تو دردت را به من بگو بابا. «من الذی قـطع وریدک، ابتا» چه کسی رگ گردن تو را برید، ای پدر؟، بابا بگو ببینم چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟ چه کسی تو را به این روز انداخته است؟

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

انشاالله در آستانه محرم دلهایتان را شستشو بدهید و آماده بشوید که انشاالله، عشق امام حسین علیه السلام جذبتان بکند.


 

[۱]  به عبارت دیگر دارای جنبه لاهوتی و جنبه ناسوتی است.