بسم الله الرحمن الرحیم

حمد زبانی، کلید درک محبت خدا

حدیثی از وجود نازنین امام صادق علیه السلام هست که فرمود: «شُکْرُ کُلِ‏ نِعْمَهٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا[۱] نعمت اگر چه نعمت بسیار بزرگی باشد، شکرش به این است که بگوئیم الحمدلله؛ این الحمدلله خیلی عنوان عجیبی است. یعنی ذکر زبانی و گفتن الحمدلله می تواند کلیدی باشد که انسان قلبش و جانش محبت خدا را درک نماید. بفهمد که این نعمت، جلوه محبت خداست، خدا به من عنایت کرده است، نگاه کرده است، پذیرایی کرده است، تحویلم گرفته است. الحمدلله وقتی کلید شد، دل خودش را سر سفره دید، مهمان دید، مشمول محبت خدا دید، قهرا جوارح هم در مسیر عکس العمل، در برابر عمل قرار میگیرد و طاعت الهی در ارکان او پیش می آید.

 

کیفر شکر نکردن نعمت

از امام صادق علیه السلام سماعه نقل می کند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْعَمَ عَلَى قَوْمٍ‏ بِالْمَوَاهِبِ‏ فَلَمْ یَشْکُرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ وَبَالًا وَ ابْتَلَى قَوْماً بِالْمَصَائِبِ فَصَبَرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ نِعْمَه»[۲]

خداوند موهبت های خودش را به عنوان نعمت در اختیار قومی قرار داد، ولی متاسفانه «فَلَمْ یَشْکُرُوا» آن قوم نفهمیدند که خدا به ایشان نعمت داده است، غافل بودند، توجه نکردند، نعمت را نعمت ندیدند؛ «فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ وَبَالًا» این امر سبب شد آن نعمت دیروز برایشان وبال گردید. این نعمت هایی که می توانست راهشان را برای رسیدن به مقاصد عالیه صاف کند، خود نعمت ها حجاب شد، مانع شد و تبدیل به وزر و وبالشان گردید.

یکی از نعمت های الهی قدرت و حکومت است، در پرتو این مدیریت و مسئولیت و امکاناتی که دارند، می توانند خیلی خدمت ها انجام دهند، خیلی گره ها را باز کنند؛ ولی برخی به جای اینکه مسئولیت را نعمت الهی بدانند، به دنبال آنچه که خدا را راضی می کند باشند؛ از موقعیت و نعمتی که در اختیار دارند سوء استفاده می کنند، افزون طلبی می کنند ویژه خواری می کنند؛ این ها وزر و وبال است. طولی هم نمی کشد،  ازشان گرفته می شود. «فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ وَبَالًا»

طلبگی هم به همین شکل است. طلبگی یعنی در فضای امام عصر ارواحنا فداه بودن، طلبگی یعنی حضور، طلبگی یعنی دوری از فضاهای آلوده، طلبگی یعنی بیداری، طلبگی یعنی بندگی، طلبگی یعنی مناعت طبع، عزت نفس، غنای درونی، طلبگی یعنی آقایی در اثر بی نیاز بودن از دیگران، طلبگی یعنی انقطاع الی الله، طلبگی یعنی بالندگی در مسیر تجرد.

علم مجرد است، حتی کسانی که در ابتدا خیلی حضور حق تعالی را درک نمی کنند ولی ممحز در علم اند، به مادیات توجهی ندارند، خود به خود این علم برایشان تجرد می آورد. اگر به عوارض برنخورند، خراب نشوند، خود علم از آن جهت که ذاتا مجرد است، ذاتا از جنود الهی است؛ سبب می شود انسان رنگ آن را بگیرد و تجرد پیدا می کند.

طلبگی هم مانند قدرت و حکومت است؛ اگر از این علم سوء استفاده کردند، این راه را وسیله ای برای آب و نان قرار دادند، با آن تجارت کردند، در معامله ارزان فروختند؛ وبال می شود. «لَمْ‏ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْدا.»[۳] انسان را از خدا دور می کند.

پروردگار متعال در برابرش قومی را به مصائب مبتلا کرد. «فَصَبَرُوا» و این قوم در برابر مصیبت، سختی، شدائد، فشار، طوفان ها و هجمه هایی که علیه شان بود؛ خود را نباختند، دستپاچه نشدند، عجله نکردند، صبر کردند، مقاومت کردند. نتیجه صبر این شد که خدای متعال مصائب و مشکلاتشان را مبدل به نعمت ساخت. آن مشکلات را شیرین کرد، در نتیجه مصائبشان عزت شد، پیشرفت شد، بالندگی شد اما برای کسانی که نعمت داشتند و از نعمت سوء استفاده کردند درست برعکس شد.

” نعمت در اثر ناشکری تبدیل به نقمت می شود و نقمت و مصیبت در اثر صبر نعمت می گردد “

بنابراین نعمت در اثر ناشکری تبدیل به نقمت می شود و نقمت و مصیبت در اثر صبر نعمت می گردد. آدم باید حواسش جمع باشد، فرصت ها را به تهدید تبدیل نکند بلکه تهدید ها را به فرصت تبدیل نماید.

 

برکات شکر کردن نعمات معنوی

از امالی صدوق نقل میکند قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ یَشْکُرْهُ یَزِدْهُ‏ اللَّهُ»‏[۴] هر کسی خدا را شکر کند، خدا نعمتش را زیاد می کند؛ یعنی اگر اهل فکر است، در جبهه فکر، خداوند توسعه اش می دهد. خدای متعال درهای جدیدی از فتوحات فکری، – مثل اشرافاتی که برای صدرالمتالهینرضوان الله تعالی علیه پیش آمد- به رویش می گشاید. صدرالمتالهین تفکر میکردند، بعد درهایی برایش باز می شد. هر چقدر آدم اهل شکر باشد، خدای متعال وجود او را در مسیر نعمت ازدیاد می بخشد.

” اگر اهل محبت و عشق به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  است؛ مثلا اگر اهل شکر باشد، خدا آتش عشقش را تیزتر می کند. اهل فکر باشد، خدا فکرش را توسعه می بخشد. بهتر فکر می کند، جامعتر می بیند. اگر اهل ذکر است، خدا ابوابی از اذکار جدید به روی او می گشاید

اگر اهل محبت و عشق به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  است؛ مثلا اگر اهل شکر باشد، خدا آتش عشقش را تیزتر می کند. اهل فکر باشد، خدا فکرش را توسعه می بخشد. بهتر فکر می کند، جامعتر می بیند. اگر اهل ذکر است، خدا ابوابی از اذکار جدید به روی او می گشاید، در هر بُعدی از ابعاد وجودی انسان قرار داشته باشد خداوند گشایش و وسعتی به آن عنایت می کند. اگر آدمی در هر بُعدی از ابعاد وجودی انسان، متوجه باشد که میزبانش خداست و در محضر حق تعالی مورد پذیرایی و نوازش قرار گرفته است؛ خدا در همان بُعد او را افزون می کند.

 

از ابی بصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: «بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسِیرُ مَعَ بَعْضِ أَصْحَابِهِ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَهِ إِذْ ثَنَى رِجْلَهُ عَنْ دَابَّتِهِ ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً فَأَطَالَ فِی سُجُودِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَعَادَ ثُمَّ رَکِبَ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَیْنَاکَ ثَنَیْتَ رِجْلَکَ عَنْ دَابَّتِکَ ثُمَّ سَجَدْتَ فَأَطَلْتَ السُّجُودَ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی فَأَقْرَأَنِی السَّلَامَ مِنْ رَبِّی وَ بَشَّرَنِی أَنَّهُ لَنْ یُخْزِیَنِی فِی أُمَّتِی فَلَمْ‏ یَکُنْ‏ لِی‏ مَالٌ‏ فَأَتَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا مَمْلُوکٌ فَأُعْتِقَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْکُرَ رَبِّی عَزَّ وَ جَل‏»[۵]

«وجود نازنین پیغمبر راکب و جمعی از اصحاب در خدمتشان بودند؛ دیدند حضرت پای مبارکشان را از رکاب جدا کرد[۶]، پائین آمد و سجده شکر به جای آورد و سجده را طولانی کرد. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! این کار مورد انتظار نبود، با چه انگیزه ای این کار انجام شد؟ فرمود: جبرئیل برایم خبر آورد، از جانب پروردگار متعال بشارت آورد که خداوند مرا در امتم به خزی و سرافکندگی مبتلا نخواهد کرد.» [۷]

اجمالاً این بشارت مفهوم عاقبت بخیری امت را می رساند، «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ.»[۸] این دین می ماند این دین پیروز می شود. این دین مستقر می شود. این دین موانع را برطرف می کند و بشریت را آزاد می نماید.

بنابراین پیغمبرخدا مژده گرفت که سرافراز خواهد بود، فرمودند: نه مالی دارم به شکرانه اش تصدق بدهم؛ و نه پولی دارم که بنده ای را به شکرانه اش آزاد کنم، ولی لازم دیدم که شکر کنم لذا در همان مسیر در طی طریق، در بیابان پائین آمدند و سجده طولانی انجام دادند. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَه»[۹]

 

بالاترین حالت شکر

شکر انواعی دارد، ولی نزدیکترین حالت عبد به پروردگار متعال سجده است. لذا سر به خاک گذاشتن، پیشانی در آستانه ربوبی او به خاک سائیدن، بالاترین حالت شکر است، حالت تواضع و تذلل است. انسان در هر نعمتی خودش را در آستان محبوب بیاندازد و سر به خاک آستان بساید و آنجا متذکر بشود که خدایا مدیونم، ممنونم، مستغرق در بحار نعمت و عنایت تو هستم و به عنوان شکر ذلیلانه سر به آستان تو گذاشتم. بعد از نماز هم جزء مستحبات است که آدم سر به سجده بگذارد و بگوید: «شکرلله شکرلله شکرلله» بعد گونه راستش را به خاک بگذارد و بگوید «شکرلله» بعد گونه چپش را.

پیشانی و صورت اکرم مواضع بدن اند، از این عضو کریمتر در اعضای بدن نداریم. بنده هنگامی که صورت به خاک می مالد، مفهمومش این است که در پیشگاه خداوند پیشانی و صورت خود را به خاک بمالد، قبل از اینکه این صورت را در قبر بگذارند و کفن را باز کنند و این صورت را بر روی خاک بگذارند.

این حالت حالت خضوع و تواضع بهترین حالت شکرگذاری در پیشگاه پروردگار عالم است. امیدواریم خدای متعال به ما سجده شاکرانه – سجده ای که انگیزه اش احساس محبت زیاد از خالق مهربان باشد و محبت او ما را به زانو در بیاورد تا در پیشگاهش صورت و پیشانی را به خاک بگذاریم- به ما توفیق فرماید.

 

پرسش های طلاب و پاسخ استاد

س: خداوند سبحان در اواخر سوره مبارکه یوسف می فرمایند: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون»[۱۰]، چه کنیم که جزء اکثرون نباشیم.

پاسخ:  پناه می بریم به خدا، خیلی تذکر به جا و سازنده ای است.

 طبق فرمایش پروردگار متعال، اکثر مدعیان ایمان آلوده به شرکند. غبار شرک زندگی ایشان را غبار آلود کرده است، تیره و تار کرده است. وابستگی به غیر خداوند شرک است. در هر بخشی از زندگی که انسان به غیر خدا تکیه زد، برای غیر خدا کار کرد، برای غیر خدا درس خواند؛ تمامی این موارد بشر را به شرک آلوده میکند. توحید خالص انقطاع الی الله است، یعنی انسان هم فکرش، هم قلبش، هم اعضا و جوارحش فقط در اختیار خدا باشد. چنین توحیدی برای افراد کامل است. ما هم باید به خدا پناه ببریم. باید از ترک محرمات و التزام به واجبات شروع کنیم. این خط قرمز ها در اولویت اول است. خدا هم وعده داده است که توحید ما را گسترش می دهد، فزونی می بخشد. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین.»[۱۱]

در اجزاء احکام دین به حمدلله عسر و حرجی وجود ندارد. شریعت سمحه است، سماحت دارد، سهل و آسان است. در اسلام احکام حرجی نداریم. [«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً[۱۲]] شما همین چیزهای ساده ای که در حیطه توانایی تان هست را انجام دهید! همین مواردی که جزئی از زندگی شماست؛ نگاهتان، زبانتان، گوشتان را درست مصروف کنید، درست مورد بهره برداری قرار دهید. از نعمت های الهی بهینه استفاده بکنید.  

خداوند فرمود: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ».[۱۳] خداوند زینت های دنیا، خوراکی های دنیا، ارزاق دنیا را برای شما مباح کرده، خدا که حرام نکرده است؛ ولی به حرامش(دنیا) آلوده نشوید.

اگر انسان تقوا[۱۴] داشت، پروردگار متعال وعده داده معلممان باشد. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ»[۱۵] خدا وعده داده است که راه دین داری را بر ما آسان کند. « وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّه یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً.» خدا به ما وعده داده به ما بصیرت بدهد، همیشه بتوانیم بهترین گزینه را تشخیص بدهیم. «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا.»[۱۶] بنابراین رعایت کردن خط قرمزهای دینی، برکاتی دارد که به تدریج انسان را موحد کامل می کند. ان شاء الله.

 

س: دنبال آخوند بازی نباشیم، یعنی چی؟

پاسخ: اجمالا تکلف، تظاهر به واقعیتی است که آدم فاقد آن می باشد. «أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ.»[۱۷] اینها عوارض و بیماری هایی است که خدای متعال برشمرد. اگر انسان در باطن خود نوری ایمان و حقیقت بندگی را نداشته باشد، ولی خودش را بنده نشان دهد؛ خب این بازی است، گول زدن و فریب دادن خود و دیگران است.

 

س: حاج آقا شهوت خوردن را چگونه کنترل کنیم؟

پاسخ: حلال بخورید، خوب بخورید، بسم الله بگوئید. اگر خوراک انسان مشروع بود، حلال بود، در آغازش بسم الله گفت و قبل از آنی که سیر بشود، دست از غذا برداشت؛ تا زمانی که گرسنه نشد، اشتها پیدا نکرد، غذا نخورد، به دستورات سیر و سلوکی امام صادق علیه السلام به عنوان بصری عمل کرده است. برای طلبه ها هم دستور بسیار سازنده ای هست. فرمودند کسی که اشتهاد ندارد و گرسنه نیست، ولی با این حال غذا می خورد، این شخص احمق می شود، این عمل حماقت آورد. سعی کنیم تا نیازی در خودمان نبینیم، دست به غذا نبریم و وقتی شروع می کنیم با نام خدا شروع کنیم و از حلالش هم استفاده کنیم.

 

س: دارویی برای غضب مرحمت کنید؟

پاسخ: داروی غضب یاد خداست. آدم خدا را حاضر و ناظر ببیند، آنگاه خودش را کنترل می کند.

ذکر خاصی هم دارد؟ ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.» همیشه خوب است. در غضب نیز گفتن این ذکر سبب می شود حول و قوه خودش را سلب کند و خداوند کمک می نماید.

 

به خدا اعتقاد و اثبات داریم، اما برای اینکه ایمان به خدا داشته باشیم باید چه کار کنیم؟

ایمان جزء مسائل اختیاریه و عملیه است. باید کسب کنید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ.»[۱۸] با مراجعه به قرآن، تلاوت، مطالعه و تدبر در آیات می تواند ایمانش را زیاد کند.

 

چرا در بعضی از موارد، شیطان قدرت بیشتری در وسوسه کردن دارد؟

شیطان همیشه کارش وسوسه است و خدا هم او را امتحان کرده بلکه کیفر فرموده است. خدا این توانمندی را به او داده تا در تمام عالم جولان بنماید و بندگان خدا را مورد وسوسه قرار دهد. شیطان هم کارش را هیچ وقت تعطیل نمی کند. با ما عناد و دشمنی دارد، قسم هم خورده که این عنادش را عملی بکند. دشمن قسم خورده ماست و عملکردش بستگی به برخورد ما دارد. وضع او، قدرت و توانایی اش ثابت است، این وضع ماست که متغییر است و گاهی او را بیشتر به خودمان مسلط می کنیم، گاهی مقاومت می کنیم و او هم از ما فاصله می گیرد. (۲۵:۱۹)

 

چه کار کنیم که رفاقت هایمان خدایی باشد؛ محبتی که در دل داریم خدایی باشد؟

آدم به حول و قوه خدا تامل بکند، چرا من با این شخص رفیقم؟ باطن خودش را جستجو کند، تفحص کند و ریشه  محبت را پیدا نماید؛ بنگرد بیشتر جنبه های الهی دارد یا نه؟! اگر جنبه های الهی نداشت، خودش را تصحیح کند. اجمالا مراقبه کلید همه معضلات است.


 

[۱] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲،ص ۹۵، باب الشکر

[۲] الأمالی( للصدوق)، ص ۳۰۲؛ تحف العقول، النص، ص ۳۵۹؛ وسائل الشیعه، ج‏۱۶، ص ۳۱۴

[۳] تفسیر القمی، ج‏۲، ص۱۵۰، [سوره العنکبوت(۲۹): الآیات ۳۹ الى ۴۷]

[۴] الأمالی( للصدوق)، ص: ۴۸۸

[۵] الأمالی( للصدوق)، ص: ۵۰۹

[۶]. متن روایت می گوید: « ثنی» دو تا کرد، یعنی پای حضرت با رکاب یکی بود؛ سپس دوتا شد یعنی از رکاب جدا شد.

[۷]. الأمالی (للصدوق) / ترجمه کمره‏اى، متن، ص: ۵۰۹؛ امام صادق (ع) فرمود در این میان که رسول خدا (ص) با برخى اصحابش در یکى از راههاى مدینه میرفت ناگهان پا از رکاب خالى کرد و روى زمین بسجده افتاد و سجده‏اى طولانى کرد و سر برداشت و باز سوار شد اصحابش سبب پرسیدند فرمود جبرئیل نزد من آمد و از پروردگارم بمن سلام رسانید و بمن مژده داد که خدا مرا در امتم رسوا نکند مالى نداشتم بشکرانه آن صدقه دهم و بنده‏اى نداشتم آزاد کنم و خواستم شکر پروردگار عز و جلم را کرده باشم.

[۸] توبه؛ ۳۳

[۹] احزاب؛ ۲۱

[۱۰] یوسف؛ ۱۰۶

[۱۱] عنکبوت؛ ۶۹

[۱۲] طلاق؛ ۷ – خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایى که به او داده تکلیف نمى‏کند خداوند بزودى بعد از سختیها آسانى قرار مى‏دهد!

[۱۳] اعراف؛ ۳۲

[۱۴]. تقوا همان وقایی است که جلوی ارتکاب حرام را می گیرد.

[۱۵] بقره؛ ۲۸۲

[۱۶] انفال؛ ۲۹

[۱۷] حدید؛ ۲۰

[۱۸] انفال؛ ۲