فاطمه زن شایسته‌ای بود و رسول خدا صلّی الله علیه و آله به دیدار او می‌رفت و در خانه‌اش قیلوله می‌کرد.[1] او پس از خدیجه نخستین زنی است که در مکّه با پیغمبر  صلّی الله علیه و آله بیعت کرد.[2] عبدالله بن عبّاس گفت: این آیه در شأن او فرود آمد:

«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى‏ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصينَكَ في‏ مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ».[3]

ای پیامبر؛ چون زنان باایمان نزد تو آیند که [با این شرط] با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچّه‌های حرامزاده‌ای را که پس انداخته‌اند، با بُهتان [و حیله] به شوهر نبندند و در [کار] نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.

فاطمه بنت اسد نخستین زنی است که پیاده و پا برهنه از مکّه به مدینه هجرت کرد.[4] او یازدهمین نفر در مسلمانی است و از اصحاب بدری به شمار می‌رفت.[5] چون مرگ او فرا رسید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله بر او نماز گزارد و دفنش را خود عهده‌دار شد. لباسی برداشت و به او پوشانید و همراه او در قبرش خوابید و در قبر قرآن خواند و از فاطمه به نیکی یاد کرد. چون روی قبر خاک ریختند، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله سؤال کردند که چرا چنین کرد؟ فرمود:

لباسی بر تن او پوشیدم تا لباس بهشت بر تن کند و در قبر همراه او خوابیدم تا فشار قبر را از او کم کنم. او پس از ابوطالب، نیکوکارترین مردم برای من بود.

سمهودی معتقد است:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله پیراهن خودش را درآورد و فرمود که فاطمه را در آن کفن کنند و حضرت در کنار قبرش بر او نماز خواند و نُه تکبیر گفت و لحد را با دست خودش کند و خاک آن را با دست خود بیرون ریخت.

سلفی افزده است:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله از آب دهان خود، در قبر فاطمه بنت اسد ریخت و گریست و گفت: خداوند تو را بهترین پاداش مادری دهد. او بهترین مادر بود و پیغمبر را بزرگ کرد.[6]

مطابق روایت کلینی، رسول خدا صلّی الله علیه و آله جنازه فاطمه را بر دوش خود حمل کرد تا آن را در کنار قبر گذاشت و با دستان خویش برداشت و در لحد نهاد. مدّتی دراز روی زانوهایش در کنار جنازه نشست و با فاطمه درد دل کرد و آنچه را از او می‌پرسیدند، به وی تلقین می‌کرد، حتّی امامت فرزندش علی علیه السّلام.

چون دراین‌باره از حضرت پرسیدند، فرمود: امروز نیکی ابوطالب را از دست دادم. وقتی فاطمه زنده بود، اگر چیزی داشت، ‌مرا بر خود و فرزندانش مقدم می‌داشت…[7]

کلینی می‌گوید:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله به مسلمانان فرمود: اگر دیدید که کاری انجام دادم که قبلاً نکرده بودم، دراین‌باره از من بپرسید که چرا انجام دادی؟[8]

سمهودی عقیده دارد که قبر فاطمه بنت اسد در داخل مسجد جایی که امروز قبر فاطمه نامیده می‌شود؛ کنده شد.[9] چنان‌که شیخ مفید و دیگران تأکید دارند، فاطمه بنت اسد در بقیع دفن شد و امام حسن مجتبی علیه السّلام در کنارش به خاک سپرده شده.[10] امّا ابوالفرج اصفهانی معتقد است که فاطمه را در روحاء مقابل حمام ابوقطیفه دفن کردند.[11] اگر این روایت درست باشد، ما توجیهی برای دفن فاطمه در این منطقه دور نمی‌دانیم. امام حسن مجتبی علیه السّلام وصیّت کرد که او را در کنار جدّه‌اش دفن کنند. می‌دانیم که آن حضرت را امام حسین علیه السّلام در بقیع دفن کرد. این ردّ عقیده ابوالفرج است. چه حسنین علیهما السّلام از همگان به جایگاه قبر جدّه‌شان آگاه‌تر هستند. برخی گفته‌اند: فاطمه بنت اسد پیش از هجرت در مکّه فوت کرد. گفته‌اند: این سخن قابل قبول نیست. در این‌باره به سخن علی علیه السّلام به مادرش استدلال کرده‌اند که فرمود:

شما آوردن آب را از فاطمه دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله کفایت کنید. او کارهای داخل خانه، آرد کردن گندم و خمیر را انجام می‌دهد.[12]

علی علیه السّلام فرمود:

پارچه‌ای ابریشمی برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله هدیه آوردند. حضرت مرا فرمود که بین فاطمه‌ها تقسیم کن تا مقنعه خود کند. من پارچه را چهار قسمت کردم. مقنعه‌ای برای فاطمه دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله، ‌مقنعه‌ای برای فاطمه بنت اسد، مقنعه‌ای برای فاطمه دختر حمزه، اما چهارمی را نام نبرد.

ابن حجر عسقلانی می‌گوید: شاید او فاطمه همسر عقیل باشد.[13]

لازم می‌دانیم قبل از پایان‌دادن به سخن از فاطمه بنت اسد، خواننده محترم را به یک نکته توجّه دهیم: رسول خدا صلّی الله علیه و آله وقتی به مسلمانان فرمود که اگر کاری کرد که قبلاً انجام نداده بود، از او بپرسند؛ می‌خواست به حاضران و همه کسانی که خبر این واقعه به آن‌ها خواهد رسید، تفهیم نماید که اسلام، کار هیچ نیکوکاری را فراموش نمی‌کند. چه خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد و به زنان و مردان نیکوکار اجرا شایسته عطا می‌کند:

«إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ».[14]

خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله زمانی که می‌خواهد به همگان اعلام کند این زن شایسته در راه خداوند متعال آن‌قدر فداکاری و از خودگذشتگی کرده که شایسته و سزاوار این تقدیر و گرامی داشت و برخورد متمایز در سطح عالی، آن هم از سوی برترین خلق خدا و خاتم پیامبران شده است. در عین حال بر آن است تا این تقدیر و تکریم را به شیوه‌ای بی‌سابقه انجام دهد که تاکنون مطلقاً کسی انجام نداده است. رسول خدا صلّی الله علیه و آله خدمات شایسته فاطمه بنت اسد را با پاداش‌های دنیایی قابل زوال و نیستی جبران نمی‌کند، بلکه شیوه و واقع‌بینانه‌تر و سودمندتری را در پیش می‌گیرد که از لغزش‌گاه‌های خطر به دور است؛ لباسش را بر تن او می‌کند تا از لباس‌های بهشتی بر تن بپوشاند و در قبرش می‌خوابد تا فشار قبر بر او آسان شود. در حقیقت این پاداش، خیر محض، نهایت احسان و پایان نعمت است. چه روح آدمی آن را به صورت واقعی و حقیقی احساس می‌کند و آن هنگامی است که روح می‌تواند چنین احساسی را از راه عقل و خرد، با شفافیت،‌ پاکیزگی و زلالی هر چه بیشتر دریافت کند. خواسته‌های دنیایی و زیورهای پست آن نه می‌تواند زلالی این احساس را تیره کند و نه بر پاکیزدگی آن تأثیر منفی داشته باشد و نه خواسته‌ها و هواهای نفسانی می‌تواند از میزان این احساس بکاهد و نه سرگرمی به لهو و لعب و امثال ذلک. خداوند متعال فرمود:

 «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ».[15]

بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت،‌بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزون‌جویی در اموال و فرزندان است.

[مَثَل آن‌ها] چون مثل بارانی است که کشاورزان را رُستنی آن [باران] به شگفتی اندازد، سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینی، آن‌گاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابی سخت است و [مؤمنان ر] از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.

زیرا زندگی آخرت است که به انسان امکان می‌دهد تا با همه‌ی ویژگی‌های انسانی و توانمندی‌های حیاتی در آن زندگی کند و در این زندگی است که انسان حقیقت و واقعیّت انسان‌بودن خود را می‌یابد:

«إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ».[16]

و زندگی حقیقی همانا (در) سرای آخرت است؛ ای کاش می‌دانستند.

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلى الله عليه وآله، ج 3 ، علامه سید جعفر مرتضی عاملی


 

[1]ـ الطبقات الکبری، 8/161؛ الاصابه، 4/308.

[2]ـ تذکرة الخواص، 10؛ قاموس الرجال، 11/7؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 4/326ـ 327؛ مقاتل الطالبین، 10.

[3]ـ ممتحه: 12، تذکرة الخواص، 10.

[4]ـ ر.ک: البرهان فی تفسیر القران، 4/326ـ 327؛ تذکرة الخواص، 10؛ الکافی، 1/377.

[5]ـ مقاتل الطالبین، 9؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 4/327؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، 1/14.

[6]ـ ر.ک: مقاتل الطالبیین، 8ـ9؛ قاموس الرجال، 11/6ـ7؛ الاستیعاب، 4/382؛ الاصابه، 4/380؛ الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، 358ـ 359؛ اسد الغابه، 5/517؛ تذکرة الخواص، 10، الکافی، 1/377؛ الارشاد، 10؛ اعلام الوری باعلام الهدی، 153؛ تاریخ الخمیس، 1/468؛ وفاء الوفاء 2/897ـ 899؛ الفصول المهمه، ابن صباغ، 13- 14؛ بهجة المحافل، 1/231ـ 232.

[7]ـ ر.ک: الکافی، 1/377؛ قاموس الرجال، 11/6؛ وفاء الوفاء، 2/897.

[8]ـ قاموس الرجال، 11/6؛ وفاء الوفاء، 2/879؛ الکافی، 1/377.

[9]ـ وفاء الوفاء، 2/897.

[10]ـ الارشاد، 211؛ اعلام الوری باعلام الهدی، 206.

[11]ـ مقاتل الطالبیین، 10؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 4/327.

[12]ـ ر.ک: اسد الغابه، 5/517؛ الاصابه، 4/380؛ الاستیعاب، 4/382؛ تاریخ الخمیس، 1/468؛ الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، 358.

[13]ـ الاصابه، 4/481؛ اسد الغابه، 5/519.

[14]ـ توبه: 120.

[15]ـ حدید: 20.

[16]ـ عنکبوت: 64.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *