در صورت صحیح بودن سند و عبارت کامل را قید نمایید: دعای باران غلام امام سجاد(ع) را که در مدینه قحطی آمد و غلام به بالای تپه رفت و… .

پاسخ اجمالی

این روایت به صورت مرسل از سعید بن مسیب در کتاب اثبات الوصیه مسعودی از دانشمندان امامیه قرن چهارم هجری آمده است. نویسنده کتاب اثبات الوصیه مورد تأیید دانشمندان می‌باشند.[۱] همچنین درباره سعید بن مسیب راوی حدیث از امام صادق(ع) چنین نقل شده است: «کَانَ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیبِ وَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ وَ أَبُو خَالِدٍ الْکَابُلِی مِنْ ثِقَاتِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ»؛[۲] سعید بن مسیب، قاسم بن محمد بن ابی‌بکر و ابو خالد کابلى از اصحاب موثّق و مورد اطمینان على بن حسین(ع) بودند.
با توجه به نکات فوق، روایت مرسل موجود در پرسش با توجه به اعتبار کتاب و نیز راوی اولیه روایت قابل پذیرش است و نکته خلاف عقل و شرعی در آن وجود ندارد.

 


اما متن روایت چنین است:
از سعید بن مسیب روایت شده که گفت: قحطى عمومى مردم را فرا گرفت، من چشم خود را گشودم، غلام سیاهى را بالاى تپه‌اى تنها دیدم، به طرف او روان شدم، دیدم لب‌هاى خود را حرکت می‌دهد، هنوز دعاى او تمام نشده بود که ابرى آمد، وقتی آن ابر را دید خوشحال شد و برگشت، به قدرى باران آمد که ما گمان کردیم غرق خواهیم شد. من به دنبال آن غلام رفتم تا این‌که دیدم داخل خانه امام سجاد(ع) شد. من نیز بعد از او داخل خانه آن‌حضرت شدم، و گفتم: اى آقاى من! در خانه شما غلام سیاهى است که به من تفضّل نما و او را به من بفروش؟ آن‌حضرت فرمود: «اى سعید! چرا آن غلام به تو بخشیده نشود؟»، پس به سرپرست غلامان خود دستور داد تا همه غلام‌هایى را که در خانه آن‌حضرت بودند به من بدهند، او غلامان را حاضر ساخت، ولى من آن غلام سیاه را در بین آنان ندیدم، گفتم: غلام سیاهی که من می‌خواهم  در میان آنان نیست! سرپرست غلامان گفت: غیر از فلان غلام که نگهبان است کسى نیست، گفتم: او را بیاور! چون او را آورد دیدم همان غلام سیاهى است که من می‌خواستم.

 


به امام گفتم: این همان غلام سیاهى است که من می‌خواهم، امام(ع) فرمود: «اى غلام! سعید مالک تو شد، با او برو»، غلام سیاه به من گفت: چه باعث شد که تو بین من و مولاى من جدایى انداختى؟! گفتم: آن معجزه‌اى که من بالاى تپه از تو دیدم، ناگاه آن غلام دست خود را با تضرّع و زارى به طرف آسمان بلند کرد و گفت: اى خدا! اگر ما بین من و تو رازى بوده که آن‌را فاش کردى الآن مرا قبض روح کن. امام سجاد(ع) و حاضران در مجلس گریستند، من هم با چشم اشکبار خارج شدم، همین‌که به منزل خود رسیدم پیغام‌رسان امام نزد من آمد و گفت:  اگر می‌خواهى در تشییع جنازه آن غلام سیاه شرکت کنی بیا!…[۳] 

 

 

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۶۱، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق؛ و ابن شاکر، محمد بن شاکر بن أحمد، فوات الوفیات، ج ۳، ص ۱۲ – ۱۳، دار صادر، بیروت، چاپ اول، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴م.

[۲]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۴۷۲،  دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۳]. مسعودى، على بن حسین، اثبات الوصیه، ص ۱۷۵، انصاریان، قم، ۱۳۸۴ ش؛ ۱۴۲۶ق.