ممنوعیت یا محدودیت ازدواج با بیگانگان از احکامی است که در همه‌ی شرایع الهی و حتّی در قوانین حقوقی بسیاری کشورها با تفاوت‌های اندکی وجود دارد.

از بین ادیان آسمانی، آیین یهود سخت‌تر از دیگر ادیان است و در بخش‌های مختلفی از کتاب تورات با شدیدترین لحن یهودیان را از ازدواج با بیگانگان منع کرده و آن را از گناهان کبیره معرفی نموده است.

البتّه از نظر اسلام، گرایش‌های نژادی و ناسیونالیستی ملاک ممنوعیت ازدواج نیست، امّا اصالت اعتقادی و تقوای الهی و حفظ اصالت‌های خانوادگی ملاک‌های مهم در ادواج است[۱]. هم‌چنان‌که در بخشی از آیه‌ی سوره‌ی بقره می‌خوانیم «و با زنان مشرک و بت‌پرست، تا ایمان نیاورده‌اند، ازدواج نکنید… آن‌ها دعوت به سوی آتش می‌کنند و خدا دعوت به بهشت…».

از این بخش آیه سه نکته در مورد ممنوعیت ازدواج با بیگانگان فهمیده می‌شود.

۱- ازدواج پایه‌ی اصلی تکثیر نسل و پرورش و تربیت فرزندان و گسترش جامعه است و محیط تربیتی خانواده در سرنوشت فرزندان، فوق العاده مؤثر است. بدیهی است که ازدواج با بیگانگان در سوق دادن فرزندان به اعتقادات نادرست نقش اساسی را بازی کند زیرا مادران به لحاظ احساسات و عواطف در جهت‌دهی افکار و دل‌بستگی‌های آنان بسیار تأثیرگذار هستند.

۲ – شرک، ریشه‌ی انواع انحراف‌ها و در واقع آتش سوزانی است، هم در این دنیا و هم در آخرت لذا اسلام اجازه نمی‌دهد که مسلمانان، خود یا فرزندانشان را در این، آتش بیفکنند.

۳ – مشرکان که افراد بیگانه از اسلامند اگر از طریق ازدواج به خانه‌های مسلمانان، راه یابند، جامعه‌ی اسلامی گرفتار هرج و مرج و دشمنان داخلی می‌شود.[۲] روشن است که علل یاد شده در ممنوعیت ازدواج با مشرکات در اهل کتاب با شدّت کمتری وجود دارد از این رو به مردان مسلمان اجازه‌ی عقد موقّت با زنان اهل کتاب داده شد. امّا ازدواج دائم ممنوع است. چنان چه در ازدواج موقّت نیز تنها ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب تجویز شده امّا ازدواج زن مسلمان با مرد اهل کتاب حتّی به طور موقّت نیز ممنوع است. زیرا زنان در مسائل اعتقادی بیشتر از مردان اثرپذیرند.

۴ – چه بسا همین شرط اعتقاد به اسلام، خود یک راه برای دعوت به سوی دین حق باشد.

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی حقوق خانوادگی زن؛ دفتر نشر معارف – مؤلف: سید ابراهیم حسینی


 

[1]. ازدواج با بیگانگان در فقه اسلام و سایر شرایع الهی، محمّد ابراهیمی، دفتر تبلیغات اسلام، ص ۳۲-۳۳٫

[۲]. تفسیر نمونه، آیه الله مکارم شیرازی، ج ۲، ص ۱۳۳٫