الف) کثرت اسباب صدور حدیث منزلت

از شخصیتی چون قرطبی انتظار نمی رفت که چنین سخنِ غیرقابل دفاعی را به قلم درآورَد؛ زیرا تعدد موارد صدور حدیثِ منزلت (از سال های اقامت حضرت پیامبر درمکه تا حجه الوداع)، امری نیست که بر اهل فن پوشیده باشد. اینک نمونه هایی از صدور این حدیث را به طور خلاصه ارائه می نماییم:

  1. به هنگام عقد اخوت در مکه[۱]
  2. به هنگام عقد اخوت در مدینه[۲]
  3. صدور حدیث در جریان سد الابواب[۳]
  4. به هنگام ولادت امام مجتبی[۴]
  5. به هنگام ولادت سیدالشهداء[۵]
  6. صدور حدیث منزلت در منزل ام سلمه[۶]
  7. به هنگام بیان فضائل فرزندانِ ابیطالب[۷]
  8. صدور حدیث منزلت در جریان ایمان آوردن سبخت پادشاه فارس[۸]
  9. صدور حدیث منزلت در جریان قتل و غارت بنیمصطلق[۹]
  10. صدور حدیث منزلت در حضور جمعی از اصحاب[۱۰]
  11. صدور حدیث منزلت در جریان جنگ خیبر[۱۱]
  12. صدور حدیث منزلت در غزوه تبوک[۱۲]
  13. صدور حدیث منزلت در غدیرخم[۱۳]

در نتیجه پر واضح است که ادعای وی از پای بست ویران است. جریان غزوه تبوک، تنها یک مورد از موارد متعدد صدور حدیث منزلت است. هر چند که اگر صدور این حدیث شریف تنها به جریان تبوک هم خلاصه می شد، خدشه ای در دلالت آن وارد نمی نمود.

ب) حدیثِ منزلت، خبری واحدی از سعد بن ابی وقاص است؟!

این ادعای غیرِمحققانه، از اندیشمندی چون قرطبی، شائبه ی تعصب ورزیِ وی را در این خصوص تقویت می کند. آیا واقعاً قرطبی نمی دانسته است که این حدیثِ متواتر، از طرق متعددی نقل شده است؟ یا اینکه می دانسته، و در دامِ عصبیت گرفتار آمده است؟

همانطور که اشاره شد، حدیث منزلت در موارد متعددی صادر شده است، حتی اگر بنا به فرضِ نادرستِ قرطبی، سایر مواردِ صدورِ حدیث منزلت را کنار بگذاریم، و احادیثی را که به طور صریح سبب صدور این حدیث را به موضوعی غیر از غزوه تبوک مربوط کرده اند، در نظر نگیریم، باز هم این روایت قطعاً متواتر است و حداقل از بیش از پانزده تن از اصحاب پیامبر گزارش شده است:

  1. سعد بن ابی وقاص[۱۴] (به طرق فراوان و متعدد)
  2. سعد بن المالک[۱۵] (به سه طریق)
  3. جابر بن عبدالله الانصاری[۱۶] (به دو طریق)
  4. عبدالله بن عباس[۱۷]
  5. ابوسعید الخدری[۱۸]
  6. زید بن الارقم[۱۹]
  7. ام سلمه[۲۰]
  8. اسماء بنت عمیس[۲۱]
  9. حضرت امیرالمؤمنین[۲۲]
  10. عبدالله بن عمر[۲۳]
  11. جابر بن سمره[۲۴]
  12. ۱۲ ابو ایوب[۲۵]
  13. ۱۳ البراء بن عازب[۲۶]
  14. ۱۴ سعید بن زید بن عمرو بن نوفل[۲۷]
  15. عمرو بن العاص[۲۸]

توجه شود که رقم طرق این حدیث بیش از این ۱۵ صحابی است، و چنانچه سایر موارد صدور حدیث منزلت را بدان بیافزاییم، این رقم قطعاً افزایش خواهد یافت. فی المثل «زید بن ابی اوفی» این حدیث را از پیامبر در جریان عقد اخوت در مدینه نقل کرده است[۲۹] که نام وی در شمار راویانِ این حدیث ذیلِ غزوه ی تبوک وجود ندارد. بنابراین تعداد طرق این حدیث از پیامبر بیش از این رقم خواهد بود، تا حدی که وقتی «ابن عبدالبرّ» عدّه‏اى از اصحابى که این حدیث را روایت کرده‏اند، نام می برد، در پایان مى‏گوید: «البتّه گروه دیگرى نیز این حدیث را روایت کرده‏اند که ذکر اسامى آن‏ها به درازا مى‏کشد! [۳۰]»

حافظ ابن عساکر نیز در موارد بسیارى از تاریخ مدینه دمشق، به هنگام شرح حال امیرالمومنین على (علیه السلام)، طرق و سندهاى این حدیث را از بیش از بیست صحابى ذکر مى‏کند[۳۱]. که در این صورت باید هشت صحابی به نام های «ابوهریره»، «معاویه»، «عمر بن الخطاب»، «مالک بن انس»، «بنیط بن شریط»، «فاطمه بنت حمزه»، «حبش بن جناده السلولی»، و «ابوالطفیل عامر بن واثله» را به فهرست شانزده  نفر قبلی افزود[۳۲] . بنابراین بنا به تصریح حضرت آیت الله میلانی «این حدیث از متواترات لفظی است و جزء معدود احادیثی است که بر تواتر آن اتفاق نظر است. بیش از سى نفر از صحابه این حدیث را روایت کرده‏اند. شاید مجموع راویان مرد و زن از صحابه، تا چهل نفر نیز برسند»[۳۳]. حال چگونه است که قرطبی، با وجود حداقل سی صحابیِ دیگر غیر از سعد بن ابی وقاص، ادعا کرده است که نقل این حدیث منحصر به سعد بن ابی وقاص است؟

نکته ی شگفت آور دیگر آن است که قرطبی در حالی ادعای «واحد» بودن برای این روایت دارد که حتی اگر از تمامی نقل ها و موارد صدور این حدیث صرف نظر شود، و تنها به گزارش های رسیده از سعد بن ابی وقاص اکتفا گردد، باز هم تواتر این روایت ثابت خواهد بود؛ زیرا حدیثِ شریف منزلت به دوازده طریق از سعد بن ابی وقاص نقل شده است: 

  1. عامر بن سعد از سعد بن ابی وقاص[۳۴]
  2. ابراهیم بن سعد از سعد بن ابی وقاص[۳۵]
  3. مصعب بن سعد از سعد بن ابی وقاص[۳۶]
  4. عایشه بنت سعد از سعد بن ابی وقاص[۳۷]
  5. سعید بن المسیب از سعد بن ابی وقاص[۳۸]
  6. عبدالرحمن بن سابط از سعد بن ابی وقاص[۳۹]
  7. عبدالله بن الارقم از سعد بن ابی وقاص[۴۰]
  8. عبدالله بن رقیم الکنانی از سعد بن ابی وقاص[۴۱]
  9. حارث بن المالک از سعد بن ابی وقاص[۴۲]
  10. سعد بن مالک از مالک از سعد بن ابی وقاص[۴۳]
  11. عبدالله بن ابی نجیح از ابی نجیح از سعد بن ابی وقاص[۴۴]
  12. حمزه بن عبدالله از عبدالله از سعد بن ابی وقاص[۴۵]

همانطور که ملاحظه می شود، در تواتر این حدیث شریف کمترین تردیدی وجود ندارد، جهتِ پایان بخشیدن به این قسمت، اعتراف های اندیشمندانِ مکتب سقیفه را مبنی بر تواتر این حدیث شریف از نظر می گذرانیم.

  • حاکم نیشابوری گنجی شافعی در کفایه الطالب به اتفاقی بودن صحت این حدیث مورد اشاره می کند و بیان می کند که پیشوایان علم حدیث مانند ابی عبداللّه بخاری، مسلم بن حجاج، ابو داود و ابوعیسی ترمذی، ابی عبدالرحمن نسائی و ابن ماجه در صحاح و سنن خود آن را نقل کرده اند و بر صحت آن اتفاق نظر دارند»[۴۶].
  • جلال الدین سیوطی: وی در کتابی که با هدفِ درج احادیث متواتر نگاشته است، این حدیث را متواتر دانسته است[۴۷]. محمد صدر عالم نیز پس از نقل حدیث منزلت، تواتر این حدیث را از منظر سیوطی اعلام کرده است»[۴۸].
  • ولی الله دهلوی هم وی پس از نقل این حدیث، عرضه می کند که شواهد تواتر این حدیث شریف بسیار است»[۴۹].
  • مولوی محمد مبین نیز در باب فضائل حضرت امیر، احادیث این باب را متواتر می داند و در مقام مثال چند حدیث از جمله حدیث منزلت را ذکر می کند»[۵۰].

[۱] فضائل الصحابه لأحمد بن حنبل، ج۲، ص۶۳۸و۶۶۶

[۲] ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶

[۳] تاریخ مدینه دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۱۳۹ ـ المناقب للخوارزمی، ص۱۰۹

[۴] الامالی شیخ الصدوق، ص ۱۷۴، مجلس ۳۲، ح۷٫ ،  ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶

[۵] همان

[۶] تاریخ مدینه دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۴۲ ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۱، ص۶۰۷

[۷] ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶

[۸] التوحید، الشیخ الصدوق (ره)، ص ۳۱۱، باب ۴۴، ح ۲

[۹] الامالی، الشیخ الصدوق، ص ۱۷۴، مجلس ۳۲، ح ۷

[۱۰] تاریخ مدینه دمشق جزء۴۲ ص ۱۶۷؛ ریاض النضره ج۱ ص ۲۴۴ باب ذکر انه اول من صلی؛ سمط النجوم العوالی ، ج ۲ فی ذکر خلافه اربعه،‌ص۱۰، و هم چنین: تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج۷، ص۴۶۳

[۱۱] الامالی، شیخ الصدوق، ص۹۶، مجلس ۲۱، ح ۱٫  هم چنین: المناقب للخوارزمی، ص۱۲۹

[۱۲] صحیح البخاری، ۴/۲۰۸ و ۵/۱۲۹، صحیح مسلم ۷/۱۲۰-۱۲۱، السنن لترمذی ۵/۳۰۱ و ۳۰۴،  السنن لابن ماجه ۱/۴۵ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶

[۱۳] ر.ک: خطبه غدیر، ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۷۵-۱۷۶

[۱۴] صحیح البخاری، ۴/۲۰۸ و ۵/۱۲۹، صحیح مسلم ۷/۱۲۰-۱۲۱، السنن لترمذی ۵/۳۰۱ و ۳۰۴،  السنن لابن ماجه ۱/۴۵،  المستدرک للحاکم ۳/۱۰۸، مسند احمد بن حنبل ۱ /۱۷۰ و ۱۷۳ و ۱۷۴ و ۱۷۷ و ۱۸۲ و ۱۸۴ و ۱۸۵ ، السنن الکبری للنسائی ۵/۱۲۴، و ۱۴۴، خصائص امیرالمؤمنین ۱۱۶، فضائل الصحابه نسائی ۱۳ و۱۴، السنه لابن ابی عاصم، ۵۹۶، و کثیری از کتب معتبر اهل تسنن که مجال احصای آنها نیست!

[۱۵] مسند احمد بن حنبل ۱/۱۷۴، مسند ابی یعلی الموصلی ۲/۵۷ و ۷۴، خصائص للنسائی ۸۴

[۱۶] [۱۶]

[۱۷] مسند احمد بن حنبل ۱/۳۳۰،  مستدرک للحاکم ۳/۱۳۲ و بسیاری از منابع دیگر

[۱۸] مسند احمد بن حنبل ۳/۳۲، و منابعی دیگر

[۱۹] المصنف لابن ابی شیبه ۷/۴۹۶، فتح الباری لابن حجر ۷/۶۰، و منابعی دیگر

[۲۰] مسند ابی یعلی الموصلی ۱۲/۳۱۰، السنه ابن ابی عاصم ۵۸۷

[۲۱] مسند احمد بن حنبل ۶/۳۶۹ و بسیاری از منابع دیگر

[۲۲] المستدرک للحاکم ۲/۳۳۷ و منابعی دیگر

[۲۳] مجمع الزوائد للهیثمی ۹/۱۱۰

[۲۴] همان و منابعی دیگر

[۲۵] همان ۹/۱۱۱

[۲۶] همان ۹/۱۱۱

[۲۷] السنه لابن ابی عاصم ۵۸۸

[۲۸] المناقب – الموفق الخوارزمی – ص ۲۰۰

[۲۹] السنه لابن ابی عاصم ۵۹۵، و ماروی فی الحوض و الکوثر لابن مخلد القرطبی ۱۲۴

[۳۰] الاستیعاب: ۳/ ۱۰۹۷

[۳۱] تاریخ مدینه دمشق: ۱/ ۳۰۶- ۳۹۳، شرح حال امام على (علیه السلام)

[۳۲] ر.ک: تاریخ مدینه دمشق، ۱/ ۳۰۶- ۳۹۳

[۳۳] ر.ک: حدیث منزلت/ آیت الله میلانی

[۳۴] صحیح مسلم، ۷/۱۲۰ و السنن للترمذی ۵/۳۰۱

[۳۵] صحیح بخاری، ۴/۲۰۸، صحیح مسلم، ۷/۱۲۱، سنن ترمذی، ۵/۳۰۴

[۳۶] صحیح بخاری، ۵/۱۲۹ باب غزوه تبوک، صحیح مسلم، ۷/۱۲۰، سنن ابن ماجه، ۱/۴۲

[۳۷] مسند احمد، ۱/۱۷۰، و کثیری از منابع دیگر

[۳۸] فضائل الصحابه للنسائی، ص۱۳، مسند احمد ۱/۱۳۷

[۳۹] در برخی روایات دیده می شود، سعید بن المسیب با یک واسطه مثلاً عامر بن سعد از سعد بن ابی وقاص نقل روایت می کند. برخی روایات نیز نشانگر آن است که او مستقیماً و متصلاً از سعد گزارش می کند. راز این اختلاف در آن است که او ابتدا از فرزندان سعد این روایات را شنیده و نقل کرده و سپس با خودِ سعد ملاقات کرده و از او درباره ی این حدیث پرسیده است. روایت ذیل گویای این امر است:

[۴۰] (أخبرنا) زکریا بن یحیى ، قال : حدثنا ابن الشوارب ، قال : حدثنا حماد بن زید ، عن علی بن زید ، عن سعید بن المسیب ، عن عامر بن سعد ، عن سعد : أن النبی صلى الله علیه وسلم قال لعلی : أنت منی بمنزله هارون من موسى غیر أنه لا نبی بعدی . قال سعید : فأحببت أن أشافه بذلک سعدا فأتیته فقلت : ما حدیث حدثنی به عنک عامر ؟ فأدخل إصبعیه فی أذنیه وقال : سمعت من رسول الله صلى الله علیه وسلم ، وإلا فاستکتا (خصائص امیرالمؤمنین للنسائی، ومسند ابویعلی الموصلی ص۸۷)

[۴۱] سنن بن ماجه، ۱/۴۵، و السنن الکبری للنسائی ۵/۱۰۸

[۴۲] السنه لابن ابی عاصم ص۵۹۶

[۴۳] السنن الکبری ۵/۱۲۴

[۴۴] السنن الکبری للنسائی ۵/۱۲۴

[۴۵] مسند احمد بن حنبل ۱/۱۷۷

[۴۶] خصائص ص۱۱۶، السنن الکبری للنسائی ۵/۱۴۴

[۴۷] مسند احمد ۱/۱۸۴، خصائص للنسائی ص ۸۲

[۴۸] کفایهالطالب فی مناقب علی ابن ابی طالب، ص۲۸۳

[۴۹] الازهارالمتناثره فی الاحادیث المتواتره،حرف الف

[۵۰] معارج العلی فی مناقب المرتضی، مخطوط