اهل بیت علیه السلام در شام 6

سیّد بن طاووس گوید: راوی گوید: خانوادهی امام حسین (ع) و بازماندگان او را در حالی که به ریسمان بسته بودند، نزد یزید آوردند. چون در آن حال در برابر او ایستادند، علیّ بن حسین (ع) فرمود: ای یزید تو را به خدا سوگند میدهم! چه گمان به پیامبر خدا داری اگر ما را در […]
اهل بیت علیه السلام در شام 5

دینوری گوید: گفتهاند ابن زیاد، علیّ بن الحسین (ع) و اهل بیت همراه او را همراه زحر بن قیس و محقن بن ثعلبه و شمر، پیش یزید فرستاد. آمدند تا به شام رسیدند و در شهر دمشق بر یزید وارد شدند. سر امام حسین (ع) را نیز با آنان وارد کرده جلو یزید افکندند. شمر […]
اهل بیت علیه السلام در شام 1

خوارزمی با سند خویش از امام سجّاد (ع) روایت میکند: سهل به سعد گفت: به سوی بیت المقدس بیرون شدم. به شام رسیدم، به شهری پر آب و سر سبز و چراغانی شده با پردهها و مردمی خوشحال و خندان و زنانی که مشغول ساز و آواز بودند. پیش خود گفتم: شاید شامیان عیدی دارند […]
بردن اهل بیت علیه السلام به شام 5

سیّد بن طاووس گوید: در کتاب مصابیح دیدم که امام صادق (ع) از قول پدرش باقر العلوم (ع) نقل میکند: از پدرم زین العابدین (ع) دربارهی کوچاندن یزید او را پرسیدم، فرمود: مرا بر شتری بیکجاوه سوار کرد، سر حسین (ع) بر نیزهای بود، زنان ما پشت ما سوار بر قاطران بودند، نیزهداران پشت سر […]
بردن اهل بیت علیه السلام به شام 4

خوارزمی گوید: ابن زیاد، زحر بن قیس را فراخواند و سر امام حسین (ع) و سرهای برادران و خاندان و پیروانش را به او سپرد. علیّ بن الحسین (ع) و عمّهها و خواهرانش و همهی زنان را هم همراه او نزد یزید فرستاد. آنان اهل بیت (ع) را بر محملهایی بیپرده و سایهبان، شهر به […]
بردن اهل بیت علیه السلام به شام 1

سیّد بن طاووس نقل میکند: ابن زیاد نامهای به یزید بن معاویه نوشت و کشته شدن حسین (ع) و وضع خاندانش را خبر داد. نامهای شبیه آن نیز به والی مدینه عمرو بن سعید نوشت. امّا والی مدینه چون خبر یافت، بر منبر رفت و خطبه خواند و به مردم خبر داد. ماتمهایشان عظیم شد، […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 9

سیّد بن طاووس از قول راوی مینویسد: ابن زیاد ملعون بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی، از جمله چنین گفت: سپاس خدایی را که حق و پیروان حق را پیروز ساخت و امیر مؤمنان و پیروانش را یاری کرد و دروغگو پسر دروغگو را کشت! بیش از این سخنی نگفته بود […]
محل دفن سر مطهّر امام حسین علیه السلام 1

ابن نما گوید: دربارهی مدفن سر مطهّر اختلاف است. برخی گویند عمرو بن سعد آن را در مدینه دفن کرد. از منصور بن جمهور نقل شده که وارد خزانهی یزید شد. وقتی که گشودند، سر مطهّر را آنجا دید. به غلامش سلیم گفت: این کیسهی چرمین را نگهداری کن که از گنجهای بنی امیّه است. […]
وداع امام حسین علیه السلام 2

قندوزی گفته است: حسین – که رضوان خدا بر او باد!- میگفت: خدایا تو بر این گروه نفرین شده شاهدی که تصمیم گرفتهاند از نسل پیامبر (ص) کسی را باقی نگذارند؛ به شدّت میگریست و چنین میگفت: خدایا! تنهایم مگذار. اینان فسق و انکار را آشکار کردند. ما را میان خودشان مثل بردگان ساختهاند و […]
شهادت اصحاب – یزید بن زیاد (ابو الشعثاء)

ابومخنف به نقل از فضیل بن خدیج گوید: ابو الشعثاء یزید بن زیاد کندی از طایفۀ بنی بهدله، در برابر حسین (ع) زانو زد و صد تیر افکند که جز پنج تیر، هیچکدام بر زمین نیفتاد. وی تیرانداز بود و هر بار که تیر رها میکرد میگفت: منم فرزند بهدله، تکسواران عرجله. امام حسین(ع) نیز […]
مصادره اموال ارسالی به یزید

طبری گوید: حسین (ع) آمد تا به «تنعیم» گذشت. آنجا به کاروانی برخورد که از یمن میآمد و کارگزار یزید در یمن، بحیر بن ریسان اموالی را برای او فرستاده بود. بار شتران، لباسهای سرخ و فاخر بود. حسین (ع) آنها را گرفت و راه افتاد. به کاروانیان نیز فرمود: شما را مجبور به آمدن […]
نامه ابن زیاد به یزید

ابن اعثم گوید: ابن زیاد به یزید چنین نوشت: بسم الله الرّحمن الرّحیم. به بندۀ خدا یزید بن معاویه امیر مؤمنان، از عبید الله بن زیاد. خدا را سپاس که حقّ امیر مؤمنان را گرفت و شرّ دشمنش را دفع کرد. امیر مؤمنان آگاه باشد که مسلم بن عقیل تفرقهافکن به کوفه آمد و در […]
بردن مسلم نزد ابن زیاد و وصیّت او 2

ابن اعثم گوید: عبید الله بن زیاد به مسلم گفت: چه سلام دهی چه سلام ندهی کشته خواهی شد. مسلم گفت: اگر مرا بکشی بدان که بدتر از تو بهتر از مرا کشته است. ابن زیاد گفت: ای سرسخت، ای نافرمان! بر ضدّ پیشوایت خروج کرده، تفرقه ایجاد کرده و فتنه برافروختهای. مسلم گفت: دروغ […]
نامههای کوفیان به یزید و ورود ابن زیاد به کوفه

عبدالله بن مسلم، عمارة بن عقبه و عمر بن سعد، به یزید نامه نوشتند که مسلم بن عقیل به کوفه آمده و پیروان حسین (ع) با او بیعت کردهاند. اگر کوفه را میخواهی، مردی قوی برای آن بفرست. ابن اعثم گوید: به عبید الله بن زیاد چنین نوشت: پیروان من از اهل کوفه به من […]