در روي حَسن حُسن خدا معنا شد

در روي حَسن حُسن خدا معنا شد ناآمده مصباح هدا معنا شد هر ديده بقدر ديد خود درکش کرد اين واژه به هر صفحه جدا معنا شد شاعر: سید محمد رستگار
امشب که نشاط حلقه زد بر در ما

امشب که نشاط حلقه زد بر در ما الطاف خداست سايهاش بر سر ما بر جمله امم اگر بباليم رواست گرديده پدر بزرگ پيغمبر ما شاعر: سید محمد رستگار
از خانه ي وحي راز توحيد آمد

از خانهي وحي راز توحيد آمد بر خلق خدا خداي امّيد آمد شق القمر بزرگتر پيدا شد شد ماه خدا دو نيم و خورشيد آمد شاعر: سید محمد رستگار
از راه رسيده ره به مقصد برده ست

از راه رسيده ره به مقصد بردهست دل از همه با زلف مجعّد برده است طفل است و به مکتب آورد پيران را ز اين خُلق نکو که از محمّد برده است شاعر: سید محمد رستگار
در پرده رخ خدايياش را نگريد

در پرده رخ خدايياش را نگريد انگيزهي دل ربايياش را نگريد اي مردم اگر گره بکاريد، آييد انگشت گره گشايياش را نگريد شاعر: سید محمد رستگار
در حُسن حَسن سخن شنفتن دارد

در حُسن حَسن سخن شنفتن دارد گفتند بسي و باز گفتن دارد کرده به مدينه باز مهمانخانه مهماني از اين به بعد رفتن دارد شاعر: سید محمد رستگار
هر كس كه نديم اهل بيت است امشب

هر كس كه نديم اهل بيت است امشب مشمول نعيم اهل بيت است امشب خواهد ز خدا هر آن چه خواهد زيرا ميلاد كريم اهل بيت است امشب شاعر: سید محمد رستگار
امشب دل عالم است سوي تو رضا

امشب دل عالم است سوي تو رضا رفته به مدينه نيز بوي تو رضا اي كاش يكي را به بقيع افروزند از اين همه چلچراغ كوي تو رضا شاعر: سید محمد رستگار
عمريست كه رحمت كليدي طلبيم

عمريست كه رحمت كليدي طلبيم امّيد به وقت نااميدي طلبيم در ماه خدا در حرمت جمع شديم عيد حسن است و از تو عيدي طلبيم شاعر: سید محمد رستگار
امشب كه عنايت علي ديدني است

امشب كه عنايت علي ديدني است تأثير ولايت علي ديدني است از بهر حسن جشن گرفتهست رضا لبخند رضايت علي ديدني است شاعر: سید محمد رستگار
در كوچه ي دل صفي كه داريم خوش است

در كوچهي دل صفي كه داريم خوش است بوسيدن مصحفي كه داريم خوش است در كوي رضا جشن حسن بگرفتيم شادي مضاعفي كه داريم خوش است شاعر: سید محمد رستگار
چون كعبه حريم قدس تو محترم است

چون كعبه حريم قدس تو محترم است شادم كه دلم كبوتر اين حرم است نقّارهي تو صلا زند بهر كرم ميلاد كريم اهل بيت كرم است شاعر: سید محمد رستگار
امشب شب غم نيست خدا مي داند

امشب شب غم نيست خدا ميداند با غم نتوان زيست خدا ميداند شاد است دل شيعه كه عيد حسن است عيدي خدا چيست خدا ميداند شاعر: سید محمد رستگار
صبح آمد و خورشيدِ نويدي سر زد

صبح آمد و خورشيدِ نويدي سر زد كز باغ جنان نخل اميدي سر زد از گلشن زهرا و گلستان علي امروز گل سرخ و سفيدي سر زد شاعر: سید محمد رستگار