تإملى در تاریخ وفات پیامبر(صلی الله علی وآله وسلم)

تعیین تاریخ وفات پیامبر(ص) یک بحث علمى ـ تاریخى محض نیست, بلکه داراى ثمراتى است. این مقاله, بدون تکیه بر یک روایت خاص و با بررسى شش واقعه که در تعیین وفات پیامبر(ص) نقش دارند و با کنار هم قرار دادن آن وقایع, اقوال معروف شیعه و سنى را مورد بررسى قرار داده است و با رسم جداول, به طور دقیق اثبات نموده است که قول معروف و مشهور شیعه مبنى بر قرار دادن تاریخ وفات پیامبر(ص) در 28 صفر و قول معروف و مشهور اهل سنت که آن را 12 ربیع الاول دانسته اند, هر دو, باطل بوده و تاریخ وفات پیامبر(ص), همان گونه که در روایت ابومخنف ذکر گردیده است, دوم ربیع الاول است.

مشورت پيامبر

چرا پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)  با علمى كه داشت، در جنگ خندق با مسلمانان مشورت كرد؟

بررسی برخی از شبهات درون دینی خاتمیت

مسئله خاتمیت رسول گرامی اسلام، از مسائل درون دینی به شمار آمده و قرآن کریم و روایات متواتر اسلامی به تصریح آن داشته و جای هیچ تردیدی را باقی نگذاشته است، در عین حال دیده می شود که برخی، نه تنها آیات و روایات مزبور را ناتمام دانسته، بلکه آیات متعددی را به عنوان دلیل بر استمرار رسالت، پس از رسول گرامی اسلام ذکر کرده اند. در این نوشتار سخنان یاد شده، به دقت بررسی و بطلان آن از جهات متعدد، آشکار شده است.

اعلام نبوت و جنبش فکری قرآن

قرآن بزرگترین منبع تاریخی و استوارترین قوانین آسمانی و محکمترین احکام شریعتی و اجتماعی و نیرومندترین اعجاز پیغمبر اسلام ارواحنافداء میباشد.

بررسي مسأله اسراء با تأكيد بر مقايسه ديدگاه الميزان و مفاتح الغيب

بررسی مسأله إسراء با تأکید بر مقایسه میان دیدگاه علّامه طباطبایی و فخر رازی موضوع مقاله حاضر است. این مقاله می کوشد تا با بررسی آیات مرتبط با مسأله إسراء در سوره های «الإسراء» و «النّجم» و مقایسه نظر این دو مفسر بزرگ، وجوه اشتراک و افتراق را دریابد و به جمع بندی مناسب برسد. در این راستا بررسی نظر مفسران دیگر نیز ضروری بوده که تا حدّی بدان پرداخته شده است.

اوصاف و ويژگى‏هاى «غيرخودى ‏ها» در منظر قرآن

از جمله روش‏هاى ارزشمند و كارامد قرآن در جهت تربيت درست انسان‏ها و نجات بشر از ضلالت و گم‏راهى، توجه دادن آنان به وجود دشمنان و شيوه برخورد آنان در عرصه‏هاى گوناگون زندگى است. به ديگر سخن، يكى از اقدامات شايسته قرآن در جهت هدايت افراد و جوامع بشرى به سوى پروردگار كريم اين است كه آنان را از وجود دشمنان گوناگون مطلّع سازد تا فكر نكنند هيچ آفت و مانعى آنان را در اين جهت تهديد نمى‏كند؛ و به اصطلاح، همگان «خودى» محسوب مى‏گردند و از وجود «غيرخودى ‏ها» خبرى نيست.

اَصحاب لِواء: پرچمداران مشركان در جنگ بدر و‌اُحُد

برخى از مفسران در ذيل آيه «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُكمُ الَّذينَ لا يَعقِلون» (انفال/8،22) از اصحاب لواء ياد كرده‌اند[1] كه در جنگهاى بزرگ زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرچمدارى مشركان را برعهده داشته‌اند. اينان از تيره بنى*عبدالدّار‌بن قصى‌بن‌كلاب بودند كه مانند ديگر تيره‌هاى قريش در مخالفت و دشمنى با پيامبر(صلى الله عليه وآله)و اسلام مى‌كوشيدند، ازاين‌رو در قرآن بدترين جنبندگان خوانده شده‌اند.

اَصحاب قَليب: مشركان مدفون در چاه بدر

قَليب در لغت به معناى چاهى است كه دهانه آن سنگ چين نشده[67] و اصحاب قليب به آن دسته از سران قريش گفته مى‌شود كه در جنگ بدر* به‌دست مسلمانان كشته شده و در چاه بدر مدفون‌شدند.

مؤمنان و منافقان

«والذین جاؤا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رؤف رحیم .» (1)
«(هم چنین) کسانی که بعد از آنها [بعد از مهاجران و انصار] آمدند و می‏گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دل‏هایمان حسد و کینه‏ای نسبت‏به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!» .

یهودیان و منافقان

«الم تر الی الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب‏لئن اخرجتم لنخرجن معکم و لانطیع فیکم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنکم و الله‏یشهد انهم لکاذبون لئن اخرجوا لایخرجون معهم و لئن قوتلوا لاینصرونهم و لئن‏نصروهم لیولن الادبار ثم لاینصرون لانتم اشد رهبه فی صدورهم من الله ذلک بانهم‏قوم لایفقهون لایقاتلونکم جمیعا الا فی قری محصنه او من وراء جدر باسهم‏بینهم شدید تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لایعقلون‏». (1)

يهود و پيامبر(1)

بشر براي‌ تكامل‌ خود نياز به‌ راهنما دارد، لذا خداوند متعال‌ پيامبراني‌ را براي‌هدايت‌ بشر در طول‌ تاريخ‌ برگزيده‌ است‌، تا آنان‌ را به‌ سعادت‌ برسانند. حضرت‌ موسي‌(ع‌) هم‌ به‌ همين‌ دليل‌ مبعوث‌ شد، اما پيروان‌ او در طول‌تاريخ‌ براي‌ سود دنيوي‌ خود اين‌ دين‌ را تغيير داده‌ و تحريف‌ كردند، حتي‌يهوديان‌ با آنكه‌ نشانه‌هاي‌ پيامبر اكرم‌ (ص‌) را در تورات‌ خوانده‌ بودند و منتظر ظهور او بودند، ولي‌ بعد از بعثت‌ دست‌ به‌ كارشكني‌ زدند، چون‌ آرمانها و دستورات‌ اسلام‌ با منافع‌ دنيوي‌ آنها مخالف‌ بود. با مروري‌ بر عملكرد يهود در عصر نبوي‌، مي‌توان‌ به‌ حوزه‌هاي‌ كارشكني‌ يهود عليه‌ پيامبراكرم‌(ص‌)، علل‌ و پيامدهاي‌ اين‌ كارشكني‌ پي‌ برد.

يهود و پيامبر(2)

يهوديان‌ در زمينه‌ اعتقادي‌ هم‌ مشكلاتي‌ ايجاد كردند، مثلا، يهوديان‌ يكي‌ ازعلل‌ سرگرداني‌ خود را يكتا پرستي‌ خود مي‌دانند، اما يهود عصر پيامبر به‌علت‌ لجاجت‌ و دشمني‌ با پيامبر، اساس‌ دين‌ خود را فراموش‌ كردند و به‌شرك‌ تمايل‌ پيدا كردند.