اُحُد/غزوه: نبردى ميان مسلمانان و مشركان، كنار كوه اُحُد

غزوه اُحُد، دهمين[1] و به قولى، نهمين[2] غزوه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود كه روز هفتم[3] يا نيمه[4] شوّال سال سوم هجرت، به وقوع پيوست. اين غزوه، از آن جهت به اين نام معروف شد كه در دامنه كوه اُحُد اتّفاق افتاد.
احزاب / غزوه

احزاب يكى از سه جنگ بزرگ مشركان (بدر، اُحُد، خندق) برضدّ مسلمانان بود كه بهسبب حضور شمارى از قبايل مهم و معتبر منطقه در اين نبرد، «احزاب» نام گرفت و از آن رو كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان براى مبارزه با آنان در مناطق حساس مدينه خندق كندند، به «خندق» نيز شهرت يافت. خندق واژهاى فارسى است كه به زبان عربى وارد شده است.[1] برخى آن را معرّب «كَنْده» و بهمعناى كانال پيرامون ديوار شهر مىدانند.[2]
در متون دينى و تاريخى از اين جنگ به هر دو نام يادشده است;[3] هرچند، در مواردى، اولى بر دومى رجحان يافته است. اين پيكار نزد مسلمانان چنان اهميت داشت كه سال وقوع آن را «عامالاحزاب» ناميدند و بعدها سورهاى از قرآن نيز بدان ناميده (سوره 33) و شمارى از آيات قرآن ازجمله آيات 9ـ27 همين سوره و نيز آيات214 بقره/2، 26ـ27 آلعمران/3 و 62ـ64 نور/24 درباره آن نازل گرديد.[4] اهميت اين نبرد بدان جهت است كه دشمن با آنكه همه توان خود را بهكار بسته بود، شكست خورد و براى هميشه توانايى خويش را در مواجهه با مسلمانان از دست داد; چنانكه پيامبر(صلى الله عليه وآله)پس از شكست دشمن فرمود: «الان نغزوهم و لايغزوننا[5]= از اين پس ما به آنان حمله مىبريم نه آنان به ما».
در سال، ماه و روز نبرد احزاب اختلاف است; برخى آن را در شوال سال چهارم هجرى، يك سال پس از غزوه اُحُد دانستهاند.[6] اين قول را به موسىبن عقبه و ديگران منسوب مىدانند.[7] بخارى در تأييد اين رأى از ابنعمر نقل كرده است كه من در نبرد احد چون 14 ساله بودم اجازه شركت نيافتم; اما در خندق كه 15 ساله شدم ازطرف پيامبر(صلى الله عليه وآله)اجازه يافتم.[8] ابنحبيب نيز خندق را يك سال پس از احد مىداند.[9] وى پنجشنبه دهم شوال را آغاز جنگ و شنبه اول ذىقعده را پايان آن ذكر مىكند.[10] برخى پژوهش گران معاصر اين رأى را ترجيح دادهاند.[11]
ديگر مورخان، زمان نبرد را دو سال پس از احد و در سال پنجم هجرت مىدانند;[12] چنانكه ابنسلاّم با نقل سخنى از ابنعمر كه من در احد سيزده ساله بودم كه پيامبر حضور مرا نپذيرفت; ولى در خندق، در 15 سالگى شركت جستم، بر اين قول صحه مىگذارد;[13] هر چند برخى، آن را در ماه شوال[14] و برخى ديگر در شنبه هشتم ذىقعده ذكر مىكنند.[15]بيهقى نيز اين واقعه را در سال پنجم هجرى و يعقوبى زمان آن را 55 ماه پس از هجرت گزارش كرده است.[16] با توجه به قراين و منابع، اين ديدگاه كه مشهورتر است، صحيحتر بهنظر مىرسد; چنانكه ابنكثير آن را ترجيح دادهاست.[17]
جایگاه هجرت در مکتب اسلام

«هجرت» در زندگی بشر و پیشرفت علوم و بوجود آمدن تمدنها نقش تعیین کننده ای داشته و دارد. اسلام به عنوان آخرین دین الهی در ابعاد مختلف مسئله هجرت را مطرح کرده و بر آن پای فشرده است. در این نوشتار برآنیم به مناسبت هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برخی از ابعاد مسئله هجرت در اسلام را روشن سازیم.
نقش تاريخي قرآن در دوره بعثت

مورد سالهاي نخست، بعثت نمود روشن تري دارد. پيامهايي كه در ضمن آيات استوار قرآني ارائه مي گرديد، چونان پتكي بر سر شرك فرود مي آمد و مشركان را در برابر دعوت اسلامي خلع سلاح مي كرد. نظم آهنگين قرآن و ادب قوي و شيواي آيات، بر جذبه پيامهاي آن افزوده و مشركان را از ايستادگي در برابر خود عاجز مي ساخت. بدين ترتيب قرآن هم به لحاظ شكل و هم محتوا، توانست توحيد را در جامعه شرك آلود نشر دهد و توده هاي مردم را مفتون خويش سازد. مشركان از اظهار هر نوع انتقاد جدّي به آيات قرآن ناتوان بودند و تنها با اِعمال فشار بر مسلمانان، كوشيدند تا توسعه اين آيين پاك را محدود سازند.
ارمغان بعثت براي بشريت

آن گاه كه در خلوتگاه غار حرا، فرشته وحي بر محمد مصطفي(ص) ندا داد كه «بخوان»، نور رسالت در آسمان انسانيت نقطه عطفي در تاريخ بشري و سرآغاز نهضتي معنوي گرديد براي خروج آدميان از ظلمات شرك، ظلم، جهل و فساد و نيل آنان به سوي روشنايي توحيد، عدالت، معرفت و كرامت.
مبعث رسول اكرم(ص) در 27 ماه رجب و در مكه مكرمه تداوم بخش بعثت و رسالت سلسله نوراني انبياي الهي(ع) است كه در راستاي تأمين هدف خلقت، ره آورد مقدسي را به همراه آورد تا آدمي را بر فراز قله عبوديت، مسند نشين كمال انساني نمايد. آنچه در اين نوشتار مورد بحث قرار ميگيرد، بررسي اهداف رسول خاتم(ص) از ديدگاه قرآن كريم ميباشد.
اهداف بعثت پیامبر

جهان در آستانة بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع
بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
بعثت و اهداف آن

«بعثت » انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.
«بعثت » انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.
اين نوشتار تلاش دارد تا اين مطالب را به صورت بسيار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف – آغاز بعثت.
ب – نخستين آيات نازل شده.
ج – منت گذارى خداوند به خاطر نعمت بزرگ بعثت.
د – فلسفه و اهداف بعثت.
اصول برجسته در سيره اجتماعي پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله)

در اين مقاله اصول برجستهاي كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در تعامل با مردم، اعم از مسلمان و كافر، به آنها پايبند بوده، مورد بررسي قرار گرفته است. در يك دسته بندي، اصول حاكم بر سيره اجتماعي پيامبر(صلي الله عليه وآله) به سه دسته تقسيم شده است:
1. اصولي كه نسبت به همه انسانها، اعم از مسلمان و كافر رعايت شده است.
2. اصولي كه در تعامل با مؤمنان مورد توجه قرار گرفته است.
3. اصولي كه در تعامل با كفار محارب و مسلمانان فاسق رعايت شده است.
ویژگیهاى تبلیغى پیامبر اسلام در قرآن

قرآن ماندگارترين اثر آسمانى و جاودانه ترين كتابى است كه خداوند به منظور هدايت بشر بر قلب شريفترين بنده اش محمد بن عبداللّه (ص) نازل فرمود.
جاودانگى اين كتاب بزرگ آسمانى، اقتضاى اين را دارد كه دربردارنده عميق ترين و سودمندترين و جذاب ترين نسخه هاى هدايت باشد.
قرآن ناطق امام على بن ابى طالب (ع) در وصف قرآن چنين مى فرمايد:
«ثم أنزل عليه الكتاب نوراً لاتطفأ مصابيحه و سراجاً لايخبوتوقده و بحراً لايدرك قعره و منهاجاً لايضلّ نهجه و شعاعاً لايظلم ضوؤه و فرقاناً لايخمد برهانه و تبياناً لاتهدم أركانه و شفاءً لاتخشى اسقامه…»(1)
سپس قرآن را بر او نازل فرمود. قرآن نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايى است كه ستون هاى آن خراب نشود، شفا دهنده اى است كه بيمارى هاى وحشت انگيز را بزدايد.
شيوه هاي منكر ستيزي پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

پيامبر گرامي اسلام(ص) در امر هدايت مردم، هم «بشير» و هم «نذير» است. اما در هيچ جاي قرآن براي آن حضرت عنوان «بشير» به تنهايي ذكر نشده است، ولي در موارد مختلف، فقط به عنوان «نذير» معرّفي و تنها بيم دهنده و بازدارنده از بدي ها، قلمداد شده است.
استقامت در سيره پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

استقامت در سيرة پيامبر اعظم(ص) در عرصه ها و حوزه هاي مختلف، ظهور و بروز و نمود مي يابد. از يك سو در تبليغ دين اسلام به قدري نمود دارد كه خداوند در آيات شريفه قرآن كريم آن حضرت را مورد خطاب قرار داده است (سوره كهف، آيه 6). از سوي ديگر، آن حضرت در مقابل فشارهاي شديد اقتصادي در شعب ابي طالب، دشمنان را وادار به عقب نشيني كرده و صفحات زيبايي را در تاريخ استقامت رقم زده است. در حوزة نظامي علي رغم تمام كمبود امكانات، تاريخ شاهد غزوات بسياري از پيامبر اعظم(ص) بوده كه در سايه صبر و استقامت و توكل به خداوند انجام شده است و در حوزه سياسي، استقامت آن حضرت(ص) در قبال تهديدهاي منافقان و مخالفان، بسيار درخور توجه است.
سيره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در كلام خدا

براي اغلب مسلمانان ، آگاهي از زندگي پيامبراكرم (ص ) جذاب است و چه بسيار كتاب ها و رسالات كه طي تاريخ اسلام جهت رفع اين نياز مسلمانان نگاشته شده . منتهي پيوسته نيز اين ابهام براي خوانندگان منابع مورد اشاره وجود داشته كه آنچه در تواريخ آمده تا چه حد مقرون به صحت است ؟
پرتوى از سيره نبوى(صلی الله علیه و آله و سلم) در آينه آيات قرآن

او ستوده راستگو, محمد(ص) است. جذبه هاى وجودىاش جان ها را شيفتگى, ديدگان را روشنايى, و ملت ها را حيات معقول و جاودانه مى بخشد. بويژه آن كه خاتميت رسالت, او را در مرتبتى والا و جمالى غير قابل وصف قرار داده كه يك جا فيض رسالت و چشمه سارهاى نبوت را بر انسان و جهان جارى ساخته است.
حديث زيبايى هاى محمدى, زمانى دل انگيزتر مى شود كه آينه آن, وحى الهى باشد و آفاق زندگى و سيره عملى آن بزرگوار در ميان گلواژه هاى قرآن جستجو شود. در اين نوشتار, سيماى رسول خدا را در پرتو كلمات الهى به تماشا مى نشينيم و آيات حسن يار را از زبان دلدار مى شنويم.
سیره پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن

تمام اعمال، حركات، سكنات، گفتهها و اوصاف نفسانی كه سیره و سنت پیامبر نام دارد از طریق وحی انجام میگیرد از این رو سنت و سیره آن حضرت حجت است، لذا اطاعت از سنت و سیره اطاعت خداوند است، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.»[1]
«كسی كه از پیامبر اطاعت كند همانا اطاعت خداوند را نموده» پس بنابراین این دو از هم جدا نخواهند بود، زیرا تمام آنچه را میگوید و انجام میدهد از ناحیه خداوند است و هرگز از روی هوی و هوس نمیباشد، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى[2]» «هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه آورده چیزی جز وحی نیست كه به او وحی شده است».
إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى[3] «تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میكنم».
و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای همگان اسوه حسنه است «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[4] پس باید آنچه كه رسول خدا برای مردم آورده بگیرند و اجراء كنند و آنچه كه از او نهی كرده از آن خودداری كنند. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[5] آنچه كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای شما آورده بگیرید و آنچه را كه از آن نهی كرده از آن خودداری كنید.»
این آیه سند روشنی برای حجت بودن سنت رسول خدا[6] ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن:
در مورد سیره پیامبر در قرآن بحث گستردهای است ولی ما به طور اختصار به بعضی از آنها اشاره میكنیم.