ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!

ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم! آیا تویی برادر من؟ نیست باورم   با آنکه در جوار تو یک عمر بوده ام نشناسمت کنون که تو هستی برادرم   پامال جور و دست خوش کینه ام ببین ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم   عمرمنی که از کف من رفته ای و من […]

گفتا به ناله کای تن مجروح چاک چاک!

گفتا به ناله کای تن مجروح چاک چاک! آیا تویی حسین؟ «فَیا لَتَنی فِداک»!   آیا تویی برادر زینب؟ که این چنین با پیکرر برهنه، بَرم خفته ای به خاک   شد وقت آن که از غم تو، نالم آن چنان کز سوز آه من! بشود عالمی ، هلاک   من خواهر تو، زینبم، اکنون […]

گفت: ای به خون تپیده! مکرّم برادرم!

گفت: ای به خون تپیده! مکرّم برادرم!  کافتاده ای به روی زمین، در برابرم  آیا تو آن حسین منی؟ کز شرف نمود  بر دوش خود سوار، تو را جدّ اطهرم  بر خاک می‌نشینی و ننْشینی‌ام به چشم  آتش به دل مزن، مگر از خاک کم‌ترم؟  صابر شدم به هر ستم و هر بلا، ولی  هرگز […]

گذار ساعتی ای شمر بد مَنِش! به منش

گذار ساعتی ای شمر بد مَنِش! به منش كز آب دیده كنم چاره، زخم های تنش بده اجازه برم سویِ سایه، پیكر او كه آفتاب نسوزد، جراحت بدنش در آتشم من از این غم كه از عطش، دم مرگ بلند جای نفس بود، دود از دهنش به كهنه پیرهنی كرد او قناعت و آه! كه […]

اندر جهان عیان شده غوغای رستخیز

اندر جهان عیان شده غوغای رستخیز ای قامت تو شور قیامت به پای خیز!   زینب برت بضاعت مزجات جان به کف آورده با ترانه ی “یا ایها العزیز!”   هر کس به مقصدی ره صحرا گرفته پیش من روی در تو و دگران روی در حجیز   بگشا ز خواب دیده و بنگر که […]

عزم رحیل چون به سر کوفیان فتاد

عزم رحیل چون به سر کوفیان فتاد از نو نفیر و غلغله در آسمان فتاد   از کینه خصم؛عترت پاک رسول را برد آن چنان که ره به صف کشتگان فتاد   در خاک وخون تپیده شهیدان ؛قلم قلم بر کشتگان خود نظر بانوان فتاد   بی اختیار هر یک از آن جمع، بی پناه […]

آن جسم پاره پاره چو در خون تپان فتاد

 آن جسم پاره پاره چو در خون تپان فتاد لشگر به خيمه گاه وي از هر كران فتاد   از سوز آه و ناله ي اطفال خشك لب آتش به خيمه گاه امام زمان فتاد    هر گوهري كه ملك دو كونش بها نبود در آستين بد گهري، رايگان فتاد   شد خاكِ راه ،معجر […]

چون راهشان به معرکه ی کربلا فتاد

چون راهشان به معرکه ی کربلا فتاد گردون به فکر وقعه ی روز جزا فتاد   اجزای چرخ منتظم از یکدگر گسیخت اعضای خاک متصل از هم جدا فتاد   تابان به نیزه رفت سر سروران ز پیش جمازه های پردگیان از قفا فتاد   از تندباد حادثه دیدند هر طرف سروی به سر درآمد […]

مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست

مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست روزی چو روزگار من از غم سیاه نیست   خواهم که سیر بینمت ، آن گه سفر روم باید چه چاره کرد ؟ که تاب نگاه نیست   من با تو آمدم ، بنگر با که می روم جولان خصم هست ولیکن پناه نیست   […]

ای پاره پاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟

ای پاره پاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟ آه! ای سر بریده! بگو پیکرت کجاست؟   فریاد «وا عطش عطشا» رفته تا کجا سقای کودکان تو، آب آورت کجاست؟   ای ماه من! که ماه تمامیّ عالمی ماه بلند قامت تو، اکبرت کجاست؟   بی نغمه مانده بر سر گهواره اش، رباب شش ماهه ی نشسته […]

حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی

حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی   غریب تا که نمانَد حسین بی عباس به جای خواهری آن جا، برادری کردی   گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر؛ که مادری کردی    تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدر […]

روزی تمام همت خود را گذاشتی

روزی تمام همت خود را گذاشتی در خیمه های آتش و خون، پا گذاشتی   در کوچه های حادثه، همراه کاروان پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی   با ناله های سوخته، در سوگ مجتبی داغی بزرگ بر جگر ما گذاشتی   در شام تیره ای که پر از بوی فتنه بود آینه ای مقابل […]

شام، روشن از جمال زینب کبراستی

شام، روشن از جمال زینب کبراستی  سر به زیر افکن که ناموس خدا، این جاستی  کن تماشا آسمانِ تابناک شام را  کآفتاب برج عصمت از افق، پیداستی  آب گردد زَهره ی شیران در این صحرا، مگر  دختر شیر خدا، خفته در این صحراستی؟  در شجاعت چون حسین و در شکیبایی حسن  در بلاغت چون علیّ […]

ز درد دل بگویم، یا غم دلدار یا، هر دو؟

ز درد دل بگویم، یا غم دلدار یا، هر دو؟ ز جور خصم نالم، یا فراق یار، یار هر دو؟  به خون دل نمی‏دانم ز دامان گرد غم شویم ؟ برادر! یا به اشک دیده ی خون بار، یا هر دو؟  جگر گون کرده اندر دیده، اشک حسرت زینب  فغان کودکان یا ناله ی بیمار یا […]