سلفی‌گری در پاکستان

اگر چه در پاکستان مکتب غالب مکتب دیوبند است اما با نفوذ گروههای سلفی همچون اخوان المسلمین مصر و وهابیت عربستان، برخی از دیوبندیهای پاکستان نیز به سلفی گری تمایل پیدا کرده‌اند. با در نظر گرفتن مشترکات دیوبندی با سلفی مانند توجه خاص به امر جهاد برای بازسازی وجهه مسلمانان و همچنین حذف دروس مبتنی بر عقل، می توان گفت این تمایل به سلفیت در آینده روند بیشتری به خود خواهد گرفت. در این مقاله به این مطلب به صورت مفصل پرداخته شده است.

سلفیت جدید برخورد روش شناختی و نظری جریان‌های بنیادگرای اسلامی و غربگرا در جهان عرب

پرسش من در این رساله آن بود که چرا گروههای اسلامگرا و غربگرا در جهان عرب ، نتوانستند با ارایه راه‌کاری کارآمد و توسعه نظریات خود، در سیری تکاملی به آرمانهای خود جامه عمل بپوشانند؟ من عقیده دارم که پیش از بررسی مصادیق عینی و برخوردهای این دو گروه و نیز ناکارامدی برنامه کارهر دو برای جامه، نخست باید به برنامه فکری و از آن بالاتر، روش‌شناسی حاکم بر آنها پرداخت . بنابراین، فرضیه من مبتنی بر آن است که سلفیت جدید، محصول برخورد سلفیت قدیم و مقهوریت قدیم است . یعنی برخورد بین جریانهای اسلامگرا و غربگرا در جهان عرب ، به دلیل تعارض آشتی‌ناپذیر برنامه‌ها و راه‌کارهای فکری و روش‌شناختی (متولوژیک) آنها با یکدیگر به ناگزیر کشمکش خشونت‌بار و متصلبی را از لحاظ نظری و عملی میان آنها برانگیخته است . مفروض من آن بود که در راه‌کارهای فکری جریانهای غربگرا و اسلامگرا عنانر متضاد . متباینی وجود دارد که مانع از آمیزش آنها می‌شود. من برای این که فرضیه خود را ثابت کنم بحث خودرا در چهار قسمت کردم. در فصل نخست ، جریان غربگرا در جهان عرب به بررسی نهادم و دست آخر نتیجه گرفتم که این جریان بی‌برنامه بوده است و به علاوه درصدد تحولی انقلابی در زیربنای فرهنگی دیرپای این سامان بود. به همین جهت ، در دسیابی به راه‌کاری مناسب برای جهان عرب شکست خورد. در فصل دوم به جریان سلفی پرداختم که ریشه‌های عمیقی در بستر فرهنگی جوامع عربی دارد. من با بررسی فعالیت جنبشهایی چون وهابی و سنوسی به این نتیجه رسیدم که این چریان به دلیل گذشته‌گرایی و سلفی‌گرایی افراطی خود، نتوانست در شناخت مقتضیات و نیازهای عصر خود موفق عمل کند و به همین جهت ، برنامه کار آنها گر چه تجانس درونی نسبی داشت ، ولی در تطبیق با بیرون، با ناکامی روبه‌رو شد. در فصل سوم من سعی کردم نشان دهم تلاش چند نفر از اندیشه‌ورزان مسلمان برای آشتی دادن دو مشرب فکری غربگرا و اسلامگرا با برخورد به جریان سلفی پیوست . در فصل آخر، من می‌خواهم نتیجه بگیرم که جریانهای اسلامگرای فعلی در جهان عرب از نظر روش‌شناختی و نظری تفاوتی با اسلاف سلفی خود ندارند، فقط زبانی امروزی برای بیاناندیشه و اهداف خود برگزیده‌اند. در واقع سلفیت جدید تداوم راه سلفیت قدیم است و به همین دلیل وارث مشکلات و ناکامیهای آن است.

سلفیان تکفیری یا الجهادیون خاستگاه و اندیشه‌ها

سلفیان تکفیری، گروه‌هایی از مسلمانان‌اند که به علت پاره‌ای از اندیشه‌ها، از جانب مخالفانشان به این نام مشهور شده‌اند. خاستگاه نخستین این گروه‌ها مصر است و سپس اندیشه‌های آنان به دیگر کشورهای مسلمان سرایت کرد. پس از الغای خلافت عثمانی و فروپاشی آن در 1924 و وقوع برخی تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در مصر، به تدریج اندیشه تشکیل حکومت اسلامی به عنوان بدیلی برای نهاد خلافت در میان گروه‌های مسلمانی که هویت خود را در معرض نابودی می‌دیدند، مطرح شد. این گروه‌ها که به طور عمده منشعب از نهضت اخوان المسلمین، و ملهم از رویکردهای آن بودند، در دهه شصت، هفتاد و هشتاد میلادی عرصه سیاسی ـ اجتماعی مصر را زیر تأثیر خود قرار دادند. از مهم‌ترین گروه‌های سلفی جدید می‌توان به تنظیم الفنیة العسکریة، جماعة المسلمین یا جماعة التکفیر و الهجرة، و جماعة الجهاد اشاره کرد. این مقاله می‌کوشد با بیان خاستگاه و اندیشه‌های سلفیان جدید معرفی مهم‌ترین گروه‌ها و رهبران آنها، علت شهره شدن این گروه‌ها به «تکفیری» یا «الجهادیون» را بررسی کند.

سلفی ها و سیاست؛ تحولات عرصه سلفی گری پس از انقلاب مصر

دیدگاه جریان سلفی مصر نسبت به مشارکت سیاسی تا قبل از انقلاب 25 ژانویه مصر مبتنی بر مخالفت کامل و قاطع با انواع فعالیت­های سیاسی و پرهیز از درگیری­ها و کشاکش­های سیاسی از درون دانشگاه­ها و اتحادیه­های دانشجویی گرفته تا اتحادیه­های کارگری و سندیکاها و وکلا و پزشکان تا شوراهای محلی و در نهایت انتخابات پارلمانی بود.پنج مؤلفه باعث رویگردانی جریان سلفیه از مشارکت سیاسی شده است: 1.مخالف با دموکراسی و تکفیر آن؛ 2.چشم-پوشی از اصول و ثوابت اسلامی؛ 3.جدایی بین اهداف شرعی و اهداف سیاسی؛ 4.دعوت به تشکیل حکومت دینی؛ 5.هزینه¬های سنگین و نتایج ناچیز.- نویسنده بعد ار بررسی این پنج عامل، در ادامه به مواضع سلفیه در اسکندریه اشاره می‌کند.

سلفی ها و دموکراسی؛ جنگ هویت یا درگیری بین شرق وغرب

جریان سلفی مصری یکی از مهم­ترین جریان­های اسلام­گراست که با اصطلاحات جدید واردشده از غرب موسوم به «مدرنیسم» درگیر شده است. رهبران این جریان­ها از هر فرقه و دسته­ای که باشند معتقدند این مدرنیسم وارداتی ابزار تحمیل سکولاریسم بر جامعه مصر است و مأموریت آن نابودی دین اسلام است که قدرت خود را از خط و راه قرآن و سنت گرفته است.تصور جریان سلفی از دموکراسی به چند نکته و عنصر اصلی منحصر شده است. همین عناصر بعدها عامل مخالفت با این نظریه و عدم پذیرش فلسفه غربی به طور کامل شدند. عناصر مذکور عبارت¬اند از: 1.طبیعت و ماهیت حکومت اسلامی به طور کامل با ماهیت یک حکومت دموکراتیک فرق دارد. 2.دموکراسی به معنای کنار گذاشتن شریعت خداوند (عز و جل) و جایگزین کردن یک نظام کفر¬آمیز به جای آن؛ 3.دموکراسی برابر است با سکولاریسم غربی کافر. 4.دموکراسی به معنای تثبیت طرح جدایی دین از حکومت است. – بعد از بررسی این عوامل در ادامه مقاله به ماهیت اصلی مشکل سلفیه با دموکراسی پرداخته می‌شود و آینده تقابل جریان سلفی با دموکراسی بحث می‌شود.

سلفی گری در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران

شکل گیری سلفی گری،یکی از مهم ترین رویدادهای ایدئولوژیکی و فکری تاریخ مسلمانان به شمار می آید. در این میان،عراق با موقعیت حساس و وابستگی های عمیق ژئوپلتیکی متقابل با جمهوری اسلامی ایران،یکی از معدود کشورهایی است که همواره از بدو شکل گیری ایدهء سلفی گری درگیر آن بوده است؛به طوری که پس از اشغال عراق،این کشور به کانون اصلی فعالیت گروه های سلفی تبدیل شد و این جریان در تلافی و همپوشانی با مدارهای قدرتمند سلفی،در جایگاه مهمترین بازیگر غیردولتی در صحنه تحولات عراق قرار گرفت.اینگونه نقش آفرینی در حلقهء اول جغرافیای سیاسی ایران،واجد پیامدهای مهم برای جمهوری اسلامی ایران است.متن حاضر،این تأثیرات را مورد توجه قرار داده است.

سفری به پاراچنار

داستان پیش رو بیان و شرح حالی از شیعیان پاکستان در منطقه پاراچنار است. این شیعیان که در محاصره وهابیون قرار دارند با سخت ترین مشکلات دست و پنجه نرم می کنند. حقیر بر آن شدم تا گوشه ای از این مصائب را روی کاغذ آورده و بیان نمایم. داستان گویای زندگی طلبه ای است که پس از تولد در پاراچنار و تحصیل علوم حوزوی تصمیم می گیرد برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم هجرت کند، پس از تحصیل علوم حوزوی، ازدواج و فراگیری مهارت های لازم با خانواده خود به سوی پاراچنار حرکت کرده تا وظیفه تبلیغی خود را انجام دهد. در میان راه با گروهی وهابی برخورد کرده که موجبات اذیت و آزار او و خانواده اش را فراهم می کنند، لذا از امر تبلیغ باز می ماند. در همین راستا فرزند خود را از دست می دهد. بعد از بازگشت به ایران با همان سرکرده گروه وهابی ملاقات می کند و او را از بین می برد. این قصه به نیت پنج تن آل عبا علیهم السلام در 5 فصل تنظیم شده است که هرکدام از این فصول اشاره به گوشه ای از زندگی ذوالفقار علی، شخص اصلی داستان دارد. فصل اول به تولد ذوالفقار علی پرداخته و نحوه هجرت، زندگی و ازدواج او را بررسی می کند. فصل دوم راجع به بازگشت او به موطن اصلی اوست، فصل سوم اشاره به سختی هایی دارد که ذوالفقار علی، همسر و فرزندش به خاطر مذهبشان متحمل شده است. سعی شده بیشتر استدلالات در رد وهابیت در این بخش گنجانده شود. فصل چهارم ضمن اشاره به بازگشت این خانواده از سفر تبلیغی، به نحوه از سرگیری دوباره زندگی توسط آنها اشاره کرده و در فصل پنجم جمع بندی مطالب کلی بیان شده در داستان است و به نوعی نتیجه داستان تلقی می شود.

ریشه یابی حوادث تروریستی سیستان و بلوچستان

در محیط منطقه ای ایران گروه های زیادی را شاید بتوان پیدا کرد –مخصوصاً در کشور پاکستان- که از شاخص های بنیادگرایی سنی وهابی هستند ولی طالبان و القاعده را می توان شاخص های اصلی این نوع بنیادگرایی نام برد.سایر گروه ها از معروفیت و گستردگی فعالیت چندانی در مقایسه با طالبان و القاعده برخوردار نیستند؛ علاوه بر آن چون مبنای عمل کرد این گروه ها تقریباً یکی است بررسی طالبان و القاعده ما را به فهم مبانی نظری و عملکرد سایر گروه ها نیز رهنمون می سازد.شناخت نسبت به زمینه های شکل گیری گروهای بنیاد گرای سنی در محیط منطقه ای ایران و اصول فکری آنها امکان مقابله موفق با تهدیدات امنیتی ناشی از فعالیت های آنها، ازجمله عملیات تروریستی، را افزایش می دهد.در این نوشتار،نگارنده به بررسی ماهیت گروه بنیاد گرای طالبان و زمینه های شکل گیری آن در محیط منطقه ای ایران می پردازد.

خاستگاه ها، ایدئولوژی و ساختار «حزب التحریر»

«حزب التحریر» را «تقی الدین النبهانی» محقق اسلامی فلسطینی الاصل، در سال 1953 پایه گذاشت. پایه گذار حزب التحریر در ابتدا، حرفی از ضرورت تأسیس حکومت اسلامی به میان نیاورد، ولی بعدها این حزب به عنوان یک حزب بین المللی در آمد. نظریه سیاسی حزب التحریر بر پایه دو اصل قرار داشت: اول، نیاز به احکام و قوانین اسلامی موسوم به شریعت که شئون زندگی انسان (سیاست، اقتصاد، علوم و اخلاق) را در بر می گیرد. دوم، نیاز به حکومت اسلامی واقعی، زیرا یک جامعه عادل تنها در قالب چنین نظام سیاسی ای قابل دستیابی است. اسلام سیاسی متضمن ترکیب منحصر به فرد دین و سیاست است و میان دین و دولت جدایی وجود ندارد. حزب التحریر خود را نه یک سازمان مذهبی، بلکه یک حزب سیاسی می شناسد که ایدئولوژی اش بر پایه اسلام قرار دارد. حزب التحریر مانند اکثر گروه های مذهبی، مدعی رسالتی خدادادی برای دعوت مردم به اسلام و احیای سلطنت خداوند بر روی زمین است که نام آن را «خلافت» می گذارد. و با استفاده از قرآن و حدیث، از حقانیت ایدئولوژی خود دفاع می کند.

حزب التحریر، یک سازمان جنبش اجتماعی

در این مقاله به بررسی عوامل ظهور حزب التحریر ( حزبی تحت رهبری فلسطینی ها) در آسیای مرکزی پرداخته شده است و از دیدگاه نظریات مختلف در مورد جنبشهای اجتماعی علل آن را بررسی کرده است. نظریه کارکرد گرایی ساختاری به ما می گوید که این گروه به دلیل گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی دوران گذار ( پس از شوروی) سر بر آورده است. نظریه بسیج منابع می گوید دست رس پذیری منابع انسانی، سازمانی، مالی، مشروعیتی، هویتی و نهادی می تواند ظهور حزب التحریر را در جمهوری های آسیای مرکزی توضیح دهد. مدعای نظریه فرایند سیاسی این است که ظهور حزب التحریر به فرصت های سیاسی ربط دارد؛ فرصت هایی که با افزایش سرکوب ها توسط دولت و نبود کانال های سیاسی جانشین ایجاد می شوند. بر اساس نظریه چارچوب سازی، این حزب توانست چارچوب های موفقی را به کار گیرد که با فرهنگ محلی و واقعیات سیاسی و اقتصادی موجود هم خوانی دارند. – اما طبق نظر مؤلف، فروپاشی و تجزیه اتحاد شوروی یک خلأ ایدئولوژیک را در بخش هایی از آسیای مرکزی به وجود آورده که حزب التحریر برای جبران این خلأ بوجود آمد.

حزب التحریر و خشونت سیاسی

حزب التحریر یکی از احزابی است که به دنبال احیای خلافت، گاهی متوسل به خشونت می‌شود. این گروه قبلا به صورت مسالمت آمیز با مسائل رفتار می‌کرد اما به مرور زمان،طبق نظر برخی اندیشمندان به خشونت گراییده است. در این مقاله، مؤلف با استفاده از نظریات جامعه شناختی مختلف، نظیر: نظریه بسیج منابع، فرآیند سیاسی و.. این مسأله را بررسی کرده است که حزب التحریر چه مقدار به خشونت گراییده و در آینده احتمال دارد این خشونت ازدیاد پیدا کند. در این مقاله بیشتر بر فعالیتهای حزب التحریر در ازبکستان تاکید شده است.

حزب التحریر در آسیای مرکزی

حزب التحریر احتمالا در اوایل دهه 1990 تا اواسط آن در آسیای مرکزی فعال شد. به نظر می رسد که مبلغان اردنی، تحت پوشش تبلیغ اسلام، نخستین هسته ها را در ازبکستان تشکیل دادند. با این حال، این امکان نیز وجود دارد که ادبیات حزب التحریر در دهه 1980 به آسیای مرکزی، که آن زمان بخشی از شوروی بود، رسیده باشد. تحت هدایت «یوسف شیخ عبد القدیم زلوم»، جانشین نبهانی، حزب التحریر فعالیت های خود را در آسیای مرکزی پس از شوروی افزایش داد. واکنش دولت های منطقه به ظهور این حزب، اقدامات سرکوب گرانه علیه اعضای آن بود. با این حال، مقامات تاجیک، ازبک، قزاق و قرقیز نتوانسته اند فعالیت های این گروه را در کشورهای خود خنثی کنند. از آن جا که حزب التحریر به صورت مخفی عمل می کند، اعضایش در آسیای مرکزی شناخته شده نیستند. برآوردهای کلی صورت گرفته درباره تعداد اعضایش از دو هزار نفر تا صد هزار نفر بوده است. در این مقاله به بررسی جایگاه حزب التحریر در کشور های منطقه آسیای مرکزی به خصوص ازبکستان، تاجیکستان و قزاقستان پرداخته می شود.

حزب التحریر ازبکستان

خبر فعاليت اين حزب در ازبكستان اولين‌بار در اواسط دهه 1990 منتشر شد. به نظر مي‌رسد خاستگاه اين حزب در ازبكستان بوده و بعدها به تاجيكستان و قرقيزستان سرايت كرده است. انديشه‌هاي اين جنبش برگرفته از آراي اخوان‌المسلمين است، شيخ محمد تقي الدين النهباني، مؤسس حزب التحرير، درسال 1909 در روستاي اجزم در استان حيفا متولد شد. چگونگی تاسیس و ساختار فکری و فعالیتهای این حزب در ادامه مورد بررسی قرار گرفته است.

جنبش های اسلامی وملی گرایی

قرن شانزدهم میلادی شاهد تحولات بزرگی در جهان اسلام بود، امپراطوری عثمانی در اوج قدرت ودرخشندگی تمام قرار داشت، ، در ایران صفویه، قدرت امپراطوری با ظرافت های هنری ترکیب شده بود. در هند مغولان از ترکیب قدرت وثروت و زیبایی های درخشان بزرگترین شبه قاره را بعد از مدتهای دراز به وجود آورده بودند.اما از این قرن به بعد جریان صورتی معکوس یافت و به تدریج جهان اسلام در موضع ضعف وناتوانی، در حالت تدافعی قرار گرفت، وغرب برخاسته از رنسانس و سرمایه داری با برتری همه جانبه برشرق ومسلمین تهاجم گسترده و خانمان برانداز خود را آغاز نمود.در این ایام مسلمانان با دو مساله اساسی مواجه بودند، انحطاط وعقب ماندگی داخلی از یکسو وهجوم گسترده وهمه جانبه استعمار غربی از طرف دیگر، از یکسو گرفتار فقر و فلاکت، ظلم واستبداد وجهل و جمود بودند و از طرف دیگر با هجوم تمدن جدید غربی با دو چهره دانش، تفکر جدید، صنعت، تکنولوژی وچهره سیاسی استعماری وغارتگرانه مواجه شده بودند. درواکنش به این مسائل بود که به طور کلی دو جریان رقیب شکل گرفت جریان نخست در راستای روز آمد کردن اسلام سبب پیدایش جنبش های اسلامی گردید و جریان دوم به سمت ارزش های غربی چون ناسیونالیسم حرکت کرد. در مقاله حاضر به این موضوعات پرداخته می شود.