هر كجا سايه فكن آن مه پروين ذقن است

هر كجا سايه فكن آن مه پروين ذقن است در نظر پرتو خورشيد سما بي ثمن است جمع را شمع چو از چهره نقاب اندازد دوشِ پروانه ز عشاق بسي انجمن است دلِ من رفت به يك غمزه سوي مژگانش مثل مرغي است كه بر شاخچه بابزن است مي‌كنم ناله به ياد رخش از دل […]