اندر جهان عیان شده غوغای رستخیز

اندر جهان عیان شده غوغای رستخیز ای قامت تو شور قیامت به پای خیز! زینب برت بضاعت مزجات جان به کف آورده با ترانه ی “یا ایها العزیز!” هر کس به مقصدی ره صحرا گرفته پیش من روی در تو و دگران روی در حجیز بگشا ز خواب دیده و بنگر که […]
داد آسمان به باد ستم خانمان من

داد آسمان به باد ستم خانمان من تا از كدام باديه پرسي نشان من دور از تو، از تطاول گلچین روزگار شد آشیان زاغ و زغن، گلستان من گردون به انتقام قتیلان روز بدر نگذاشت يك ستاره به هفت آسمان من زد آتشی به پرده ی ناموس من فلک کآید هنوز دود از […]
اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است، امشب

اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است، امشب طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است، امشب فلک! از دور ناهنجار خود، لختی عنان در کش شکایت های گوناگون مرا کوکب است، امشب برادر جان! یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن که زینب، بی تو […]
گفت ای حبیب دادگر! ای کردگار من!

گفت ای حبیب دادگر! ای کردگار من! امروز بود در همه عمر انتظار من این خنجر کشیده و این حنجر حسین سر کاو نه بهر توست ،نیاید به کار من گو تارهای طره ی اکبر به باد رو تا یاد توست مونس شب های تار من گو بر سر عروس شهادت نثار […]
شهید عشق که تنگ است، پوست بر بدنش

شهید عشق که تنگ است، پوست بر بدنش تو خصم بین که به یغما، زره برد ز تنش زره به غارت اگر برد، خصم خیره چه غم؟ که بود جوشن تن، زلف های پرشکنش چو آب بست به گلزار بوتراب، سپهر که خون چکد همه از چشم لاله ی دمنش یکی به […]
عنقاي قاف را هوس آشيانه بود

عنقاي قاف را هوس آشيانه بود غوغاي نينوا همه در ره بهانه بود جايي كه خورده بود مي، آنجا نهاد سر دردي كشي كه مست شراب شبانه بود يكباره سوخت زآتش غيرت، هواي عشق موهوم پرده اي اگر اندر ميانه بود در يك طبق به جلوهء جانان نثار كرد هر در شاهوار كش اندر خزانه […]