برخورد نظامی

بعد از عملیات خیبر، قرارگاه تاکتیکی در عقبهی منطقه جُفیر بود. من در آن عملیات مجروح شده بودم و به بیمارستان اعزام گشتم. بعد از بازگشت به منطقهی جُفیر، منتظر بودم تا کاری به من ارجاع شود. برادر میرحسینی به من گفت: «شما بمایند. هنوز حالتان خوب نیست و اینجا کارهای عقبه را انجام بدهید.» […]
وقت آمدن، خبر میکند

در خطّ «خیبر» مستقر بودیم. دشمن در چند نوبت از روز به روی این خط آتش زیادی میریخت؛ یکی هنگام صبح، موقع اذان ظهر و تنگ غروب که میدانست بچّهها برای خواندن نماز تجمّع میکنند. یادم است داخل دوجدارهی خاکریز داشتم میدویدم تا از اصات گلولههای دشمن در امان باشم. ناگهان «حاج قاسم» را دیدم […]