برداشت‌های القاعده از افکار جهادی سید قطب

پس از جریان 11 سپتامبر سال 2001 در آمریکا، در تمام رسانه های جهان سخن از حمله تروریستی گروه اسلام‌گرای افراطی به نام القاعده بود القاعده یک گروه تلفیقی است که استراتژیک خود را از افکار سید قطب و اعتقادات خود را از ابن‌تیمیه اخذ کرده است و امروزه شاهدیم که وهابیت با سوءاستفاده از نظریات قطبی، جوانان عرب را به جنگ و جهاد دعوت می‌کند، ولی با اهدافی خاص که هیچ‌یک با اهداف سید قطب مطابقت ندارد.

بازشناسی بنیادگرایی و سلفیه در دوران معاصر با تأکید بر طالبان و القاعده

اندیشه سیاسی سلفی گری رادیکال که ریشه در آرا و اندیشه های خوارج، حنابله و وهابیت دارد، به جریان خردگریز در میان مسلمانان اشتهار دارد؛ زیرا با تکیه بر ظواهر قرآن و سنت، هرگونه گرایش های عقلی، فلسفی و کلامی را در حوزه دیانت برنمی تابد. این جریان که در دوران معاصر با عنوان القاعده و طالبان ظهور یافت، مدعی انحصاری اسلام گرایی است که با تکفیر سایر گروه های اسلامی، به ویژه شیعیان، به اعمال خشونت بار خویش علیه آنان مشروعیت بخشیده است که در ادامه توضیحات بیشتری در این مورد بیان خواهد شد.

القاعده و تروریسم مذهبی

بررسی منابعی که به مطالعه سازمان القاعده پرداخته اند نشان می دهد که هر کدام از منظر خاصی به این سازمان نگاه کرده و آن را از نقطه نظر خاص خود، مورد کندوکاو قرار داده اند. در این میان، سه دسته از نظریات وجود دارند که بیشتر از بقیه مورد توجه قرار گرفته اند: دسته اول براین باورند که ایدئولوژی القاعده و اعمالی که توسط این سازمان انجام می گیرد، مصداقی از نظریه «برخورد تمدن¬ها»ی هانتینگتون است. دسته دوم، نظریه هایی می باشد که این سازمان را پدیده ای مدرن، قلمداد کرده و حتی در بعضی موارد، ایدئولوژی القاعده را بیشتر از آن که ریشه¬دار در آموزه های اسلامی بدانند، متأثر از اندیشه چپ اروپایی در نظر می گیرند. دسته سوم نیز از بُعد مذهبی به سازمان، نگاه کرده و ایدئولوژی آن را تحت عنوان تروریسم مذهبی بررسی کرده اند. پژوهش حاضر نیز همین دیدگاه اخیر را مورد تأکید قرار می دهد.

القاعده: زمینه ساز استقرار پایگاه های نظامی آمریکا و ناتو در آفریقا

کشورهای غربی و کشورهای شمال آفریقا در‌ خصوص‌ توانایی های‌ القاعده در مغرب اسـلامی مـبالغه می‌کنند. القاعده در مـغرب اسلامی در واقع همان گروه “جماعت سلفی دعوت و کشتار الجزایر” است که دو سال قبل زمانی که درماندگی و ناتوانی ایـن گروه در‌ الجزایر آن در سراشیی‌ نابودی قرار داده بود برای ترمیم روحیه طرفداران خود و جلب حـمایت مادی و معنوی مردم مـسلمان جـهان، و سوءاستفاده از عواطف اسلام گرایانه مردم شمال آفریقا، خود را تشکیلات مغرب اسلامی شبکه جهانی القاعده اعلام و آزادسازی اندلس و شمال آفریقا را از لوث کفار هدف خود بیان کرد و با این نحو تبلیغات، چهره خود را موجه ساخت. کارنامه دو سال گذشته این گروه وهـابی تکفیری نشان داد که‌ سیاست‌ کشتار حداکثری و انتقام جویی بی رحمانه نه تنها عواطف مسلمانان منطقه و جهان را جذب نکرد بلکه عملکرد آنها ضربه بزرگی به اسلام گرایی در منطقه بود. نداشتن پایگاه مردمی موجب شد که‌ ایـن‌ گروه در شمال آفریقا نتواند کوچکترین ضربه کاری به منافع غرب و یا مراکز نظامی دولت های منطقه وارد سازد. اما در عوض غرب توانست با بزرگ‌ نمایی خطر این‌ گروه‌ مسلح، قراردادهای تسلیحاتی کلانی را به دولت های منطقه تـحمیل نموده و بدنبال پایگاه دایمی در منطقه باشد. سیاست های مدبرانه عبد العزیز بوتفلیقه از یکسو و عملکرد غیرانسانی گروه‌های وهابی تکفیری در قتل و‌ عام‌های‌ ددمنشانه‌ که منجر به کشتار بیش‌ از‌ دویست‌ هزار نفر در الجزایر شد از سوی دیگر زمـینه انزواو اضمحلال گروه‌ های مسلح وهابی تکفیری را در الجزایر فراهم ساخت و این‌ کشور‌ که معروف به کشور یک میلیون شهید راه مبارزه‌ با‌ استعمار است، اولین کشور آفریقایی قربانی تروریزم وهابی تکفیری بودکه در حال حاضر مـسیر آشتی ملی و سازندگی را به‌ خوبی‌ طی‌ می‌ کند.

القاعده در کنیا

کشور کنیا یکی از مهم ترین پایگاه های نیروهای القاعده در شرق آفریقاست و بر اساس شواهد موجود، مرکز اصلی شاخه آفریقای القاعده در این کشور استقرار دارد. پیشینه ورود نیروهای القاعده به کنیا به سال های 1992 و 1993 باز می گردد.

القاعده در تانزانیا

کشور تانزانیا نیز همچون کنیا به دلیل محیط خاص جغرافیایی خود، از جمله سواحل ممتد اقیانوس هند و جزیره های متعدد و پراکنده، به ویژه مجمع الجزایر زنگبار (که چندان تحت نظارت و کنترل نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تانزانیا قرار ندارند)، بستر مناسبی برای اقدامات القاعده به شمار می رود.

القاعده در اوگاندا

اوگاندا از نظر اشاعه افکار سلفی گری و وهابیت، همواره از اهمیت کمتری در مقایسه با کنیا و تانزانیا برخوردار بوده است. آغاز فعالیت سازمان القاعده در این کشور به سال 1994 باز می گردد. که در ادامه مطالبی در مورد القاعده و کشور اوگاندا بیان خواهد شد.

از شهادت طلبی شیعه تا عملیات انتحاری القاعده

این نوشتار در صدد بیان دیدگاه های فقه شیعه در مورد مسئله جهاد است و به بحثهایی چون جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، جهاد از منظر اسلام و قرآن، سیره فقها در دفاع از سرزمینهای اسلامی و بحث عملیات شهادت طلبانه می پردازد. در حقیقت این مقاله در پی آن است که با تعریف کلی از جهاد و انواع آن، مرزهای تفکیک این فریضه دینی با مسئله ترور و حملات انتحاری را تبیین کند.

سید قطب و اسلام گرایی معاصر

سید قطب را باید از شخصیتهای تاثیرگذار در میان جنبشهای معاصر جهان دانست. وی شخصیتی است که تحلیل های متفاوتی نسبت به افکار او میشود، به طوری که برخی وی را یک مصلح انقلابی میدانند و برخی هم وی را به عنوان پدر معنوی تکفیری های جهادی قلمداد میکنند. در مقاله حاضر مروری بر افکار وی و نظرات دیگران در مورد او ارائه میشود.

سلفیه، وهابیت و رشید رضا

سلفیه فرقه ای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح می دانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود، سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (ص)، صحابه و تابعین دارند. در این مقاله نویسنده کوشیده است که پس از بررسی سلفیه، وهابیت و تاریخچه سلفیه پس از فروپاشی عثمانی، به نقش رشید رضا صاحب تفسیر المنار در گسترش عقیده مبارزاتی سلفیه بپردازد.

سلفیه و اخوان؛ ریشه ها و سرانجام

ین مقاله سعی دارد منشأ جماعت اخوان­المسلمین و جماعت­ها و جریان­های سلفی را برای رسیدن به نقاط اشتراک و اختلاف بین آنها و امکان ایجاد همزیستی و پذیرش اتحاد و ائتلاف از سوی آنها بررسی کند. لذا پیدایش جماعت اخوان­المسلمین در نیمه اول قرن بیستم توسط شیخ حسن البنا و جایگاه سلفیه به عنوان یک مفهوم و مثال از طرح تبلیغی و ارشادی را مورد بررسی قرار می­دهد و به شرح و تفصیل پیدایش جماعت­ها و جریان­های سلفی معاصر که از مفاهیم مکاتب سلفی قدیمی در مصر غنا یافته­اند، می­پردازد و دیدگاه­های این جریان­ها و جماعت­ها را درباره خط­مشی شیخ حسن البنا بررسی می­کند. سپس سراغ دوره دوم تأسیس جماعت اخوان­المسلمین در اواسط دهه 1970 می­رود و شکاف در جماعت اسلامی دانشجویان و تقسیم آن به سه شاخه را مورد بررسی قرار می­دهد. سلفیه افراطی و میانه رو و اصلاح طلبان و همچنین نحوه همگرایی و واگرایی آنها از مباحث این مقاله می‌باشد.

سلفیت جدید برخورد روش شناختی و نظری جریان‌های بنیادگرای اسلامی و غربکرا در جهان عرب

پرسش من در این رساله آن بود که چرا گروههای اسلامگرا و غربگرا در جهان عرب ، نتوانستند با ارایه راه‌کاری کارآمد و توسعه نظریات خود، در سیری تکاملی به آرمانهای خود جامه عمل بپوشانند؟ من عقیده دارم که پیش از بررسی مصادیق عینی و برخوردهای این دو گروه و نیز ناکارامدی برنامه کارهر دو برای جامه، نخست باید به برنامه فکری و از آن بالاتر، روش‌شناسی حاکم بر آنها پرداخت . بنابراین، فرضیه من مبتنی بر آن است که سلفیت جدید، محصول برخورد سلفیت قدیم و مقهوریت قدیم است . یعنی برخورد بین جریانهای اسلامگرا و غربگرا در جهان عرب ، به دلیل تعارض آشتی‌ناپذیر برنامه‌ها و راه‌کارهای فکری و روش‌شناختی (متولوژیک) آنها با یکدیگر به ناگزیر کشمکش خشونت‌بار و متصلبی را از لحاظ نظری و عملی میان آنها برانگیخته است . مفروض من آن بود که در راه‌کارهای فکری جریانهای غربگرا و اسلامگرا عنانر متضاد . متباینی وجود دارد که مانع از آمیزش آنها می‌شود. من برای این که فرضیه خود را ثابت کنم بحث خودرا در چهار قسمت کردم. در فصل نخست ، جریان غربگرا در جهان عرب به بررسی نهادم و دست آخر نتیجه گرفتم که این جریان بی‌برنامه بوده است و به علاوه درصدد تحولی انقلابی در زیربنای فرهنگی دیرپای این سامان بود. به همین جهت ، در دسیابی به راه‌کاری مناسب برای جهان عرب شکست خورد. در فصل دوم به جریان سلفی پرداختم که ریشه‌های عمیقی در بستر فرهنگی جوامع عربی دارد. من با بررسی فعالیت جنبشهایی چون وهابی و سنوسی به این نتیجه رسیدم که این چریان به دلیل گذشته‌گرایی و سلفی‌گرایی افراطی خود، نتوانست در شناخت مقتضیات و نیازهای عصر خود موفق عمل کند و به همین جهت ، برنامه کار آنها گر چه تجانس درونی نسبی داشت ، ولی در تطبیق با بیرون، با ناکامی روبه‌رو شد. در فصل سوم من سعی کردم نشان دهم تلاش چند نفر از اندیشه‌ورزان مسلمان برای آشتی دادن دو مشرب فکری غربگرا و اسلامگرا با برخورد به جریان سلفی پیوست . در فصل آخر، من می‌خواهم نتیجه بگیرم که جریانهای اسلامگرای فعلی در جهان عرب از نظر روش‌شناختی و نظری تفاوتی با اسلاف سلفی خود ندارند، فقط زبانی امروزی برای بیاناندیشه و اهداف خود برگزیده‌اند. در واقع سلفیت جدید تداوم راه سلفیت قدیم است و به همین دلیل وارث مشکلات و ناکامیهای آن است.

سلفی گری در مصر

در قرن بیستم بحران های اجتماعی، و سیاسی زیادی در داخل و خارج کشورهای اسلامی بوجود آمد، کشورهای استعماری در پی استعمار مسلمین بود و جریان های سلفی گری در عربستان و شبه قاره بوجود آمده بودند. اندیشمندان مصر در واکنش به این بحران ها، بازگشت به ارزش ها و آموزه های اسلامی را پیشنهاد کردند و علت عقب افتادگی و انحطاط مسلمین را روی گردانی از آموزه های اصیل دینی دانستند. در این راستا افکار سید جمال الدین اسد آبادی که در پی اصلاح بود، زمینه را آماده تر کردو شاگردان او از جمله محمد عبده، با ادامه دادن را ه او به مفهوم سلفیه نزدیک شدند. اما رشید رضا، در رابطه با بازگشت به سلف افراطی تر بود، و نظریه حکومت اسلامی را نیز مطرح کرد. با روی کار آمدن جریان اخوان المسلمین در مصر، سلفی گری در این منطقه سرعت بیشتری گرفت. سلفی گری مصر با سلفی گری وهابی تفاوتهایی دارد که مهم ترین آن ها این است که وهابیت رویکرد اعتقادی دارند ولی سلفیه مصر رویکردی سیاسی.