این میز، باقی نمیماند

یک روز خدمت شهید نامجو رسیدم و جملهی زیبایی را که به خط زیبا درشت آماده نموده بودم، به ایشان تقدیم کردم. متن جمله این بود: «این میز باقی نمیماند. اگر باقی میماند، هرگز به دست من و شما نمیرسید.» نامجو که در دفتر کارش با هزاران مشکل روبهرو بود، دست از کار کشید و […]
نظامی منضبط

وی افسری منضبط و جدّی، و خصوصاً در امر تدریس بود. همچنین متدّین، با پشتکار و باهوش، و مصالح انقلاب را با هیچ چیز دیگر عوض نمیکرد. به خاطر دارم شبی به منزل ایشان رفتم ـ در تهران ـ آن موقع من در تیپ 2 قوچان خدمت میکردم. یادداشتی با حدود بیش از 20 بند به […]
انگیزه

دو ـ سه روز از انقلاب گذشته بود که دایی به من زنگ زد و گفت: «هر چه دوست و رفیق دارید، با خود به دانشکدهی افسری بیاورید.» دایی گفت: «تا سه روز دیگر دانشجویان جدید میآیند. میخواهم هر چه زودتر اینجا را نظافت کنید.» ما بلافاصله دست به کار شدیم و آسایشگاهها را شستیم […]