شهید مدافع حرم «مهدی حیدری»: ان شاء الله نسل این پدر سوخته ها رو منقرض می کنیم

سوغاتی شهید مدافع حرم مهدی حیدری

زن با پياله آمد و با عشوه گفت:

زن با پياله آمد و با عشوه گفت: «راهي ست راه عشق كه هيچش كناره نيست» يك جرعه ريخت توي پياله به مرد داد: جز نوش كردن از دهنش هيچ چاره نيست از دست زن گرفت و دهان پياله را، تا تشنگي سرخ لبانش به پيش برد زن سرخ شد پياله به لب هاي مرد […]
…ناگهان رويش گل هاي كبود از بدنت

…ناگهان رويش گل هاي كبود از بدنت تند بادي و سپس نوبت پرپر شدنت آسمان ـ آبي محضي ـ ست به شكل رويت كهكشان گمشده در سايه ي زلف شكنت خواب گل را پر از آرامش پروانه كند باد يك لحظه اگر رد شود از پيرهنت دست در دست تو سوگند وفا مي خوردند تير […]
زتواي زهر ممنونم كه خود را كارگر كردي

زتواي زهر ممنونم كه خود را كارگر كردي تو آخر، بار من بستي و راهيِّ سفر كردي اگر آبي بر آن ريزند بنشانند آتش را چه آبي تو؟ كه در جان من ايجاد شرر كردي نه اُمّيدي به ماندن دارم و ني زندگي خواهم اَثَر از اين دو ديگر نيست تا در من اثر كردي […]
دل بود سوخته ي عشق فرحزاي حسن

دل بود سوخته ي عشق فرحزاي حسن جان بود شيفته ي حسن دل آراي حسن در دل لاله زعشق رخ او سودائيست دل من لاله صفت سوخت زسوداي حسن دل ديوانه زهجر لب لعلش پرخون دل پرخون شده ديوانه وشيداي حسن چشمه ي دل ز ره ديده فشاند خوناب درغم وحسرت گلچهره ي زيباي حسن […]
بر باد، رفت شاخه ي بيدي كه داشتم

بر باد، رفت شاخه ي بيدي كه داشتم از گريه ديدگاه جديدي كه داشتم با اشك هم نشد بروم پشت ميله ها بي اعتبار بود رسيدي كه داشتم در خيل كفتران عزاي سياه پوش گم شد كبوتران سپيدي كه داشتم اندازه ي شكستن قفل بقيع نيست از دانه هاي اشك كليدي كه داشتم اين چند […]