پژوهشي درباره تفسير «فتح» در سوره نصر

بيش تر مفسران، مراد خداوند را از فتحي که در سوره نصر به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مژده مي دهد، فتح مکه دانسته اند؛ در حالي که بررسي روايات شان نزول سوره در کنار شواهدي واژگاني، قرآني و تاريخي در اين سوره و ساير موارد فتح در قرآن، نشان از نادرستي اين گمان تفسيري دارد. اين پژوهش، کوشش کرده است با گردآوري، دسته بندي و بررسي روايات شان نزول سوره و ارائه شواهد پيش گفته نشان دهد سوره نصر پس از فتح مکه و در واپسين روزهاي عمر پربرکت رسول الله نازل شده و مراد از فتح در سوره نصر، بر خلاف گمان بيش تر مفسران، فتح مکه نيست؛ زيرا رواياتي که به اين مضمون وارد شده، علاوه بر آن که تنها از طرق اهل سنت است و شيعه بدان طريقي ندارد، در معارضه با روايات چندگانه ديگري است که برخي از اين روايات از امام معصوم عليه السلام نقل شده و مضمون آن ها باهم سازگار است. سوره نصر، غلبه نهايي و پيروزي همه جانبه دين اسلام را بر همه اديان و عقايد در همه نقاط زمين در دوران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مژده مي دهد.
تعميق فوايد امام غايب در پرتو امام شناسي و غيبت شناسي

باورهاي اعتقادي، همواره صحنه نقادي و طرح شبهات بوده است. اعتقاد به امام غايب نيز از اين امر مستثنا نيست. يکي از شبهاتي که متوجه اين باور شده است، «انتفاي فوايد و لغويت امام غايب» است. ريشه شبهه مذکور حاصل دو برداشت اشتباه، يا ناقص از مفهوم غيبت، شئون و مناصب امام است. طراحان اين شبهه پنداشته اند غيبت يعني عزلت، اختفا و فقدان شخص و شخصيت امام و شئون امام (رهبري و حکومت سياسي و حضور اجتماعي). بنابراين، امام غايب، يعني حاکمي که هيچ حضور و نمودي ندارد!
در حالي که بر اساس منابع لغت عرب، قرآن و سنت، اصولا غيبت، به معناي اختفا و فقدان شخص از جامعه نيست. امام غايب موجود است؛ فعاليت دارد؛ با امت مرتبط است؛ ولي هر کسي به تشخيص او موفق نمي شود؛ درست مانند غيبت حضرت يوسف عليه السلام و حضرت خضر عليه السلام؛ نه غيبت حضرت عيسي عليه السلام. اين نوشتار تلاش مي کند با استناد به قرآن، سنت و منابع کلامي، پاسخي نسبتا جديد و يا دست کم با روش نو ارائه دهد که در پرتو آن، عمق بيش تري از فوايد امام غايب کشف مي شود.
بازخواني عوامل پيدايش و انحطاط انشعابات انحرافي شيعه در غيبت صغرا

پيشوايي معصومان عليهم السلام، به دو دوره تقسيم شده است: دوره حضور و دوره غيبت. هر يک از اين دوره ها، داراي ويژگي هايي متمايز از ديگري است. يکي از ويژگي هاي دوره حضور، فراهم بودن همه زمينه هاي راهنمايي مردم به سوي حق و دوري از انحرافات و بي راهه ها بوده که در دوره پس از آن، با غيبت امام عليه السلام، زمينه پديدآمدن و گسترش جريان هاي انحرافي توسعه يافت.
البته ديري نپاييد که بيش تر اين جريان هاي باطل و مدعيان دروغين، به سبب هدايت هاي ظاهري و باطني امام غايب، روشنگري هاي نايبان خاص و تلاش علماي زمان، چون کف روي آب، نابود شده، به تاريخ پيوستند.
اين نوشتار در پاسخ به اين پرسش است که چه عواملي بر فرايند شکل گيري و اضمحلال انشعابات انحرافي شيعه در غيبت صغرا، تاثيرگذار بوده و چه پيامدهايي داشته اند.
بازخواني و بررسي سه گروه: عوامل زمينه ساز، ادامه دهنده و انحطاط، و سرانجام پيامدها؛ اين پژوهش را شکل داده است.
بررسي تحليلي جايگاه آموزه مهدويت در انديشه نبوي (صلی الله علیه وآله وسلم)

اين مقاله با روشي توصيفي ـ تحليلي مي کوشد مباني نظري و ابعاد آموزه مهدويت را از نظرگاه انديشه نبوي (ص) شناسايي کند. بررسي انگاره هاي نبوي در تبيين آموزه مهدويت، آغاز گاهي است که نويسنده براي ارائه تصويري روشن از بحث بر مي گزيند. در اين جهت به تبيين و تفسير انديشه مهدويت در چارچوب نظام امامت و ولايت، تبيين اين انديشه در قالب ستيزش تاريخي جبهه حق و باطل و تبيين و تفسير انديشه مهدويت در قالب سامانه اجتماعي امام و امت اشاره مي شود.
در ادامه نيز به شاخصه ها و ويژگي هاي آموزه مهدويت از ديدگاه انديشه نبوي (ص) اشاره مي شود. جهان شمولي انديشه مهدويت؛ عدالت، مهم ترين رکن انديشه مهدويت؛ تعين و تشخص منجي و حتمي بودن تحقق حکومت مهدوي؛ از جمله يافته هاي نگارنده در اين زمينه است.
در پايان نيز «محاسبه مبتني بر تکليف محوري»؛ «رويکرد فرصت محور در تبيين انديشه مهدويت»؛ «تاکيد بر نقاط مهم و راهبردي در تبيين آموزه مهدويت» و «نمادپردازي در تبيين امامت و مهدويت»، از جمله مهم ترين ويژگي هاي بيان و بلاغ انديشه مهدويت در سيره نبوي معرفي مي شوند.
به هر رو، مطلوب اين جستار، آن است که معلوم سازد جوهر اصلي آموزه مهدويت از نظرگاه انديشه نبوي چيست. ثمره اين بررسي، در وهله نخست آشکار کردن ميزان اصالت اين انديشه در اسلام و در مرحله بعدي، مي تواند به تعيين مبنايي براي بررسي هر چه بهتر اين انديشه در اسلام بينجامد.
بررسي سير تحول غيبت پژوهي اماميه، از نوبختي تا شيخ طوسي

موضوع اين نوشتار، باز خواني «غيبيت نگاري اماميه از نوبختي تا شيخ طوسي» است؛ عصري که غيبت نگاري اماميه، دوران مقدماتي خويش را پشت سر گذراند و در زمان شيخ طوسي به بالندگي رسيد و از آن جا ديدگاه اماميه در اين زمينه پس از شيخ طوسي از روش ابداعي وي و پيشينيانش متاثر بوده است؛ بررسي آثار بعدي ضروري ديده نشد.
در اين مسير، سعي شده است غيبت نگاري دوره مورد نظر، به دو دوره غيبت صغرا و پس از آن تقسيم شود و هر اثري در دوره زماني خويش مورد ارزيابي قرار گيرد؛ چراکه بسياري از اين نگاشت ها از فضا و جريان هاي حاکم بر عصر خويش متاثر بوده است. بي شک پديده هايي همچون نوغاليان، سازمان وکالت، حاکميت سياسي عباسيان، شبهات زيديه در زمينه غيبت عليه اماميه، از جمله اين جريان ها شمرده مي شدند.
به نظر مي رسد آثار اماميه در زمينه غيبت نگاري در اين دوره، سير تکاملي داشته که اين امر مي توانسته معلول شرايط آن دوره باشد؛ به طوري که در ابتدا داده هاي نقلي، در تک نگاره هاي محدود شکل گرفت؛ اما بعدها و در پي شرايط جديد اين آثار با حجم بيش تر و آميخته شدن با داده هاي عقلي تکامل يافت.
گونه شناسي وجود حجت حي با تاکيد بر واژه منذر و هاد

موضوع بسيار مهم امامت و پيشوايي جامعه مطلبي نيست که قرآن مجيد از کنار آن به سادگي عبور کرده و به آن نپرداخته باشد. از اين رو، آيات متعددي از کتاب الاهي، زواياي مختلف اين موضوع را مورد بحث قرار داده و در عرصه هاي گوناگون آن اصول، قواعد و معارف متنوعي را ارائه فرموده است. ازجمله اين قواعد، تاکيد بر ضرورت حضور امام و هادي در هر زمان است. اين مقاله در صدد ترسيم يکي از اين قواعد اساسي با استناد به جمله «إنما انت منذر و لکل قوم هاد» از آيه 7 سوره رعد است. در اين نوشتار، با بررسي و نقد آراي مفسران در اين زمينه و ارائه ديدگاهي نو با استناد به آيات قران و ديگر منابع، موضوع را بررسي مي کنيم.
محورهاي اميد در اديان ابراهيمي

«اميد»، از مسائل مهم و اساسي در عرصه فرد و اجتماع است و براي بسياري از مسائل اجتماعي نقشي محوري دارد؛ و محرک ذاتي و اصلي زندگي و عامل پويايي روان انسان است.
بديهي است، موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحو ويژه اي مطرح گردد، اين اميد در اديان ابراهيمي در سه مقوله اصلي: اميد به آينده، اميد به آخرالزمان، و اميد به آمدن منجي، قابل دسته بندي است. به عبارت ديگر، آموزه هاي ديني مرتبط با موضوع اميد در اديان ابراهيمي در جهت ايجاد اميد در اين سه محور مي باشد:
1. اميد به آينده: اين آموزه ها در صدد ايجاد روحيه اميد به آينده و عدم ياس از وضعيت موجود است.
2. اميد به آخرالزمان: اين دوره ميعادگاه اميد بشر و از اهميت ويژه اي برخوردار است. در بخش اول آن، تاريکي و خطر و آسيب و در بخش دوم، سراسر نور و زيبايي و عدالت است.
3. اميد به آمدن منجي: اين اميد، بر آمدن فردي الاهي از نسل پاکان منطبق و متصور مي گردد و نسبت به دو اميد قبل از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ چون از طرفي مکمل مقوله اميد است و از طرفي مهم ترين مصداق براي اميد به آينده و آخرالزمان مي باشد. اميد به منجي است که پويايي و نشاط و معنابخشي در جامعه ايجاد مي شود و پناهگاهي معنوي براي مردم و زمينه ساز رشد و تعالي بشر و محرکي براي نبرد با ظلم و ستم و انقلاب مي گردد و تسکين دهنده اي قوي براي مصائب و مشکلات مي باشد و طبعا از عوامل مهم انسجام اجتماعي به شمار مي رود.
بديهي است هر کدام از اديان که تصور واضح تري نسبت به اميد و منجي ارائه کند، در رسيدن به کارکردهاي فردي و اجتماعي موعود باوري، توفيق بيش تري (هم از لحاظ کمي و هم از لحاظ کيفي) مي يابد. در اين بين، مذهب شيعه، نسبت به مقوله اميد نگرشي خاص و ويژه ارائه مي کند که از همه اديان و مذاهب متمايز است. اين اميد به آينده و آخرالزمان و منجي، در نگرش شيعي، در بسياري از مسائل فردي و اجتماعي نقش محوري و کليدي به خود گرفته است.
ويژگي هاي زمامدار اسلامي در عصر غيبت از منظر قرآن و روايات

در اين مقاله سعي شده است ويژگي ها و شرايط زمامدار اسلامي در عصر غيبت از منظر قرآن و سنت مورد بررسي قرار گيرد. براي رسيدن به اين مقصود، پس از تعريف سياست، نظام سياسي و حکومت اسلامي؛ اين ادعا مطرح شده که بر اساس دلايل عقلي و اصول قانون اساسي، حاکم اسلامي بايد حداقل سه شرط اساسي «فقاهت»، «عدالت» و «کفايت» را داشته باشد. سپس به اثبات آن دلايل در قرآن و سنت با روش کتابخانه اي پرداخته شده است؛ به اين صورت که نخست ادله قرآني در دو بخش ادله اثباتي و سلبي مورد بررسي قرار گرفته؛ سپس ادله روايي به همين شکل مطرح و ثابت گرديده که مشروعيت زمامدار اسلامي در عصر غيبت، با احراز شرايطي چون فقاهت، عدالت و کفايت به دست مي آيد و با مقيوليت مردمي به فعليت و کارآمدي مي رسد.
بررسي ادعاي ولادت مهدي موعود (عجل الله فرجه الشریف) در آخرالزمان، در روايت أم هاني

ازشگردهاي فرقه هاي انحرافي، بهره گيري از روايات، در جهت تثبيت اغراض فرقه اي است. ابوالفضل گلپايگاني، مبلغ بهائيت در کتاب «فرائد»، در بيان روايات مبشر ظهور «باب»، به روايتي از أم هاني تمسک مي کند و اين روايت را که بر تعبير «مولود في آخر الزمان» در حق حضرت مهدي (عج) مشتمل است؛ بر ادعاي سيد علي محمد شيرازي، ملقب به «باب» قابل تطبيق دانسته و آن را از اشارات ظهور و آيتي بر حقانيت ادعاي وي شمرده است. در اين مقاله با روش توصيفي – تحليلي به بررسي ادعاي مذکور پرداخته شده است. با تحليل سندي و محتوايي اين روايت و در نظر گرفتن دو روايات ديگر از أم هاني که همگي مشابه و در ذيل آيه 15 و 16 سوره تکوير وارد شده است؛ و با در نظر گرفتن معناي تعبير «آخرالزمان»؛ اين نکته حاصل شد که اين روايت بر حضرت حجت (عج) قابل تطبيق است؛ در غير اين صورت، در تعارض با دو روايت ديگر فاقد ارزش استناد علمي خواهد بود.
امامت اهل بيت (علیه السلام) در آينه حديث ثقلين

«حديث ثقلين»، از احاديث بسيار مهم نبوي است که بيش از سي نفر از صحابه پيامبر (ص)، شمار بسياري از تابعين و عالمان اسلامي در قرن هاي مختلف، آن را روايت کرده اند. اهتمام پيامبر اکرم (ص) به اين حديث تا حدي است که در مکان ها، زمان ها و مناسبت هاي مختلف آن را بيان کرده و با تاکيد بسيار، آن را يادآور شده است. ايشان قرآن و عترت خويش را به عنوان دو ميراث گرانبها در ميان امت اسلامي باقي مي گذارد. آن دو، تا قيامت هرگز از هم جدا نخواهند شد و هدايت مسلمانان در گرو تمسک به آن دو مي باشد. مفاد روشن حديث، عصمت و افضليت عترت پيامبر (ص) است؛ لذا جز بر اهل بيت عصمت و طهارت (ع) قابل انطباق نخواهد بود. از طرفي، عصمت و افضليت از شرايط اساسي امامت است. لذا حديث ثقلين بر امامت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) دلالت مي کند. مضافا اين که وجوب تمسک به آنان که مدلول ديگر حديث است، دليل ديگري بر امامت آنان است. از سوي ديگر، جدايي ناپذيري عترت از قرآن کريم و بالعکس، گوياي آن است که زمين و زمان، هرگز از امامت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) خالي نخواهد بود. بدين جهت، اين حديث شريف از دلايل روشن بر وجود امام عصر (عج) مي باشد.
سوالات کودکان پیرامون موضوع مهدویت

اگر بچهای بپرسد: ای کاش بجای امام زمان(عج)، بابانوئل ظهور میکرد تا همه جا را چراغانی کرده و برای همه کادو بیاورد، امّا امام زمان ما را میکشد، در جواب او چه بگوییم؟
رابطه حضرت یعقوب با موضوع مهدویت

یهود معتقد است که حضرت ابراهیم(ع) یهودی بوده و حضرت یعقوب(ع) نیز فرزندانش را به حفظ این دین فراخوانده است، اما روایتی وجود دارد که وصیت حضرت یعقوب(ع) را با موضوع مهدویت مرتبط میداند. در این مورد توضیحاتی ارائه کنید؟
وصیت حضرت یعقوب علیه السّلام با موضوع مهدویت

یهود معتقد است که حضرت ابراهیم(ع) یهودی بوده و حضرت یعقوب(ع) نیز فرزندانش را به حفظ این دین فراخوانده است، اما روایتی وجود دارد که وصیت حضرت یعقوب(ع) را با موضوع مهدویت مرتبط میداند. در این مورد توضیحاتی ارائه کنید؟
قیام «شروسی» در آخر الزمان

روایتی از علی بن مهزیار از امام عصر(عج) وجود دارد که در آخر الزمان، شخصی با نام «شروسی» از ارمنستان و آذربایجان به شهرری حمله کرده و جنگی طولانی را به راه میاندازد؟ آیا این روایت، معتبر است و آیا میشود آنرا به انقلاب مشروطه و یا وقایعی تاریخی از این دست مرتبط دانست؟