قضیه ولیعهدی یزید (بخش دوم)

معاویه در سفر دوم خود به مدینه به والی آنجا دستور داد تا با خشونت و شدت عمل بیشتری از مردم برای یزید بیعت بستاند ، دیدار وی با عایشه و گرفتن رضایت ضمنی از وی ، ترتیب دادن دیدار های خصوصی با بزرگان مدینه ، رفتن به مسجد و روی منبر از فضل و کمال و قرآن خواندن یزید بسیار گفتن حتی علیرغم اعتراض هاو افشاگری های امام حسین(ع)، و نیز اقدامات تبلیغی و فرهنگی از قبیل ترویج و بهره برداری از عقاید و باورهای باطل وا نحرافی نظیر جبرگرایی و امور را به قضا و قدر الهی مستند کردن ، استخدام شاعران با کیسه های درهم و دینار،نمایش سیمای مذهبی و پذیرفتنی از یزید و وی را در مکه از سوی خود امیر الحاج قرار دادن تا چهره ای معنوی و مقدس و دوست داشتنی از یزید در ذهن مسلمانان نقش ببندد ، تکیه بر شایستگی جوانان هاشمی برای خلافت تا به وسیله این ستایش بتواند تصویر خلافت سالخوردگان را ازخاطره ها بزداید و به جامعه اسلامی چنین القا کند که جوانان هم می توانند خلیفه مسلمانان شوند گرچه سن کمی داشته باشند و به دلیل نداشتن تجارب ارزشمند برای اداره امور مسلمانان شایسته زمامداری نباشند، اینها همه دورنمایی از فعالیت ها و کوشش های معاویه برای طرح و تثبیت جانشینی یزید در سرتاسر قلمرو حکومت اسلامی بود که مآخذ تاریخی آن را ثبت کرده اند .
قضیه ولیعهدی یزید (بخش اول)

یکی از اقدامات معاویه برای تثبیت و تحکیم پایه های زمامداری موروثی سلسله اموی و نیز استمرار اهداف دین ستیزانه خویش ،طرح ولیعهدی یزید بود وی از همان آغازبه جانشینی یزید می اندیشید ولی مشکلات و موانع فراوانی در این راه وجود داشت یکی شخصیت منفی و تبهکار یزید بود و دیگری بنا بر پیمان صلح میان امام حسن (ع) و معاویه خلافت بعد از معاویه از آنِ حسن بن علی (ع) و بعد حسین بن علی (ع) بود و معاویه حق نداشت کسی را به عنوان جانشین بعد از خود انتخاب کند. جریان بیعت ستاندن برای جانشینی یزید در نیمه دوم دهه پنجم هجری آغاز شدو معاویه با رایزنی هایی که باحُکّام خود انجام داد کم کم مسئله ولیعهدی یزید را مطرح کرد و خود برای گرفتن بیعت سفرهای متعددی به مدینه نمود ،سراغ بزرگان مدینه رفت ، حمایت نمایشی از ولیعهدی یزید در دمشق به راه انداخت و نمایندگان سایرمناطق اسلامی را به شام فراخواند تا از آنها موافقت علنی بگیرد ومخالفان را مرعوب و درنهایت تسلیم سازد او حتی مخالفانی چون امام حسن (ع) و سعد ابن ابی وقاص را با نیرنگ سم خورانید و آن دو در اثر آن در مدت یک هفته از دنیا رفتند .با شهادت امام حسن (ع)،تحرکات مجدد معاویه آغاز شد گام بعدی وی بیعت خواهی از مردم مدینه بود با ارسال نامه های پیاپی به شخصیت های برجسته مدینه و نیز به امام حسین(ع) و دعوت از آنان برای بیعت با یزید هر چند که در این میان با مخالفت برخی از جمله مخالفت شدید آن حضرت روبروشد ،اما عاقبت توانست مسئله جانشینی یزید را در بین مردم ترویج و تثبیت کند.
مواضع امام حسین علیه السلام در برابر حکومت معاویه و مبارزات سیاسی آن حضرت

موضع گیری ها و مبارزات امام حسین (ع) در دهه آخر حاکمیت معاویه بی تردید حکایت از روحیه تسلیم ناپذیری و ظلم ستیزی آن حضرت در برابر اعمال ضد اسلامی و جنایات معاویه و دستیاران وی دارد آن حضرت همچون جد بزرگوارش صیانت و پاسداری از مبانی و ارزش های اصیل دین و مبارزه با بدعت ها فسادها و انحرافات را وظیفه و رسالت الهی خود می دانست و هرگز جامعه اسلامی را به حال خود رها نکرد چنین برخوردهایی از سوی آن امام در روزگاری که جامعه در زندان جهل ،غفلت ، بی عدالتی و خفقان امویان گرفتار بود در کالبد نیمه جان و رو به مرگ جامعه آن روز کارگر افتاد و افکار و اذهان عمومی مسلمانان رابرای نهضت آن بزرگوار در عصر یزید آماده کرد که مهم ترین اقدامات امام حسین(ع) عبارتند از: مخالفت با ولایتعهدی یزید بطور صریح که حتی علیرغم قطع حقوق و مستمری همه بنی هاشم از بیت المال به دستورمعاویه باز هم حضرت راضی به بیعت نشد .نامه کوبنده و افشاگرانه به معاویه که در آن سه جهت گیری سیاسی داشت اعلام مخالفت با نظریه سلطنت معاویه ،معرفی معاویه به عنوان قاتل افراد با ایمان و با اخلاص ،ضرورت جهاد با معاویه که دین را نابود کرده است .تبیین جایگاه و منزلت اهل بیت (ع)و یادآور شدن فضائل و مناقب خاندان پیامبر(ص) و دفاع از آنان به عنوان محورحق .سخنرانی تاریخی و افشاگرانه امام حسین (ع) در اجتماع بزرگ حج در اوج زمان خفقان دوران معاویه :که امام حسین (ع) در مراسم حج به دو فریضه مهم الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر اقدام و ضمن بیداری اذهان حاضران ،سفارش می کند که دیگران را نیز با رعایت احتیاط آگاه کنند و خیانت و فجایع بنی امیه را به آنان گوشزد نمایند. ممانعت از ازدواج یک دختر هاشمی با یزیدکه مانع از وصلت و پیوند دخترزینب کبری (س) با یزید گردید .ضبط اموال دولتی که از بیت المال یمن و از طریق مدینه برای معاویه می رفت توسط امام حسین (ع) این اموال ضبط و میان اهل بیت و وابستگان حضرت تقسیم شد .امتناع از فروش صدقات و املاک به معاویه . اعلام کفر پیروان معاویه . مبارزه امام حسین (ع) با کارگزاران معاویه : مانند مبارزه با حاکم مدینه و مبارزه با مهره های بنی امیه.
موانع قیام امام حسین علیه السلام بر ضد معاویه (بخش دوم)

و اما سایر اقدامات و روش های معاویه برای تضعیف مخالفان 4-احیا و ترویج فرهنگ و تعصبات جاهلی :از طریق دوستی با روسای قبایل و تشویق شاعران به سرودن شعر در باره تفاخر قبیلگی ،خودستایی و هجوقبایل رقیب ، تحریک کینه های دوران جاهلیت ورنگ و صبغه دینی دادن به آن با اقداماتی نظیر جعل احادیث از زبان پیامبر (ص) در باره برتری و شرافت خود.5- فشار اقتصادی و شکنجه و آزار مخالفان: ،تحمیل فقروگرسنگی بر متعرضان به ویژه شیعیان و دوستداران خاندان علی (ع)،حاکم کردن جو اختناق و وحشت بر مسلمانان ، قتل عام مردم ، حذف کردن نام دوستداران خاندان علی(ع) از دیوان و قطع کردن مقرری سالیان و عطایای آنها که این فشار و اختناق در ده سال امامت امام حسین (ع) به شدت افزایش یافت6- تظاهر به دین داری : بنابر گواهی تاریخ ،معاویه شخصی ملحد ،کاملا بی اعتقاد و بی دین بود و نه اعتقاد به اصول اعتقادات و نه پایبندی به احکام و فروعات دین داشت. ارتکاب اعمال زشت و شنیعی از قبیل شراب خواری، رباخواری ،پوشیدن لباس های حریر و زربافت، به خدمت گرفتن مستشاران مسیحی ،ترویج سب و لعن بر امیر المومنین (ع) ،مسموم کردن امام مجتبی (ع) و بسیاری از بدعت های دیگر از دیگر حربه های معاویه برای تثبیت و استقرار حاکمیت خویش بود 7- تقویت روحیه عافیت طلبی و سازش در جامعه اسلامی : معاویه با اجرای تمام ابزارهای قدرت و ترفندهای موذیانه ، ایجاد روحیه سازش و راحت طلبی ، کشاندن جامعه به سکوت و تسلیم و در نتیجه خفه کردن هرنوع حرکت و قیام مردمی در نطفه بدون واکنش در خور توجه از سوی جامعه اسلامی سبب شده بود تا جامعه اسلامی تن به هر سازش خفت باری بدهند 8- تحمیل معاهده صلح بر امام حسن (ع) : بر اساس این معاهده ، امام حسین (ع) نیز مانند برادرش متعهد بود به رعایت آن پایبند باشد گرچه بنا بر گواهی تاریخ ،خود معاویه نه تنها به هیچ یک از مواد پیمان نامه عمل نکرد بلکه برای نقض هر یک از مواد آن از هیچ کوششی فرو گذار نکرد اما اگر امام حسین (ع) قیام می کرد معاویه با ابزار تبلیغاتی و قدرتی که در اختیار داشت می توانست افکار عمومی را بر ضد آ ن حضرت بشوراند که بر علیه مفاد صلح عمل کرده است ،لذا حضرت قبل از هر اقدام مسلحانه ای باید جامعه را برای قیام و انقلاب آماده می کرد که مبارزات سیاسی حضرت از یک سو و نقض پیمان و جنایات معاویه از سوی دیگر، کمک کرد تا بیداری و جنبش در میان شیعیان شکل بگیرد .
موانع قیام امام حسین علیه السلام بر ضد معاویه(بخش اول)

در پاسخ به این پرسش که چرا امام حسین (ع) در دوران امامت ده ساله خویش در عصر معاویه قیام نکرد باید به وجود یک رشته مصالح و موانع اشاره کرد که مهمترین آنها عبارتند از :1- شخصیت و شیوه حکومت داری معاویه بود : او در حیله گری و دسیسه چینی سرآمد روزگار خویش بود و از حربه های زیادی برای خلع سلاح مخالفانش و فریفتن افراد سطحی نگر و ظاهر بین و نیز تقویت و تثیبت حکومت و فرمانروایی خویش استفاده می کرد ،2- ترسیم چهره فریبنده از خود و سیمای مخدوش از اهل بیت (ع): کارهایی از قبیل جعل حدیث درمدح خود، ترسیم سیمای مشروع و مقبول از خود،واژگون تفسیر کردن آیات قرآن ، تحریف احادیث پیامبر (ص) متناسب با مطامع و منافع خود و غاصب و نا اهل جلوه دادن اهل بیت پیامبر (ع) از اقدامات معاویه در دوران خلافتش بود 3-ترویج افکار انحرافی و تخدیری :نظیر ترویج دو اندیشه و باور ” ارجاء و جبر “به معنای واگذاری امور به خدا و تسلیم مطلق در برابر حاکم بودن ، منصرف کردن توده مردم از همکاری با رهبران انقلابی ضد اموی ، انزوای سیاسی فرهیختگان و نخبگان ، مشروعیت بخشیدن به حکومت بنی امیه و خود را خلیفه خدا دانستن ، هرگونه مخالفت با حکومت خلاف شرع تلقی شدن ، حکومت خود را امری ازلی و بنا بر اقتضای قضا و قدر الهی قلمدادکردن ، قداستی دینی و روحانی بخشیدن به اقدامات خود و به دنبال آن صحه گذاشتن از سوی مفتیان مزدور و فقهای سیاست پیشه بر اعمال خود ، تا کاربدانجا رسید که کشتار فرزندان رسول خدا (ص)در روز عاشورا امری مباح و حتی واجب معرفی شد .
پیشگوییهای امام حسن علیه السلام درباره تسلط بنی امیه

فتنه زمامداری بنی امیه فتنه ای مخرب و جان کاه برای جامعه اسلامی بود و امام حسن (ع) هم در باره پیامدهای حاکمیت بنی امیه که خلافت آنان را حرام می دانست ،فرمود که این امت روی رفاه و آسایش را نخواهنددیدو مبتلا به فتنه ای خواهند شد که از آن رهایی نمی یابند تا نابود شوند .
پیشگوییهای امیر المؤمنین علیه السلام درباره تسلط بنی امیه

امیر مومنان علی (ع) درهشدارهای خود نسبت به خطر بنی امیه ،آن را به فتنه ای کور و ظلمانی که سیطره اش همه جا را فرا می گیرد و بلای آن دامن گیر افراد صاحب بصیرت می شود تشبیه کرد ه و همانند فتنه های زشت و ترسناک جاهلیت برشمرده بودند ، ودر سخنانی دیگر هم به ستمگری های بنی امیه و ترویج حرام به جای حلال و نقض پیمان و ظلم فساد در سیاست اشاره نموده و وضعیت اسلام و مسلمانان را در آن دوره این گونه ترسیم کرده اند که جنگ با نیکوکاران ، همراهی با فاسقان ، بردگی بندگان ، محرومیت شایستگان ،خواری مومنان، حمایت و تقویت فاسقان ، لعن صالحان ، کشتن حق جویان ، پاداش به باطل جویان رایج می گردد که این امر نتیجه سرپیچی مردم ازحکومت حقّی بود که حضرت علی (ع) از ترس اینکه فردی از بنی امیه خیز برندارد و کتاب خدا را به بازی نگیرد، عهده دار آن گردیداما مردم دوری جستندو به پیامد های نافرمانی از حق مبتلا گشتند .
پیشگوییهای پیامبر (صلی الله تعالی علیه و آله و سلم) درباره تسلط بنی امیه

با توجه به ماهیت دین ستیزانه بنی امیه و سابقه دشمنی ها و کارشکنی های آنان در برابر دعوت پیامبر (ص) و نیز نفاق خطرناک آنان که تصمیم گرفته بودند از درون به اسلام ضربه بزنند و بویژه در دستگاه رهبری اسلام نفوذ کنند این مسئله هرگز از نظر پیامبر اسلام (ص) پنهان نبوده و در هر مناسبتی به مسلمانان در این باره هشدار می دادند. در مآخذ تاریخی و حدیثی کهن و نیزدر تفاسیر شیعه و اهل سنت ،اخبار فراوانی مبنی بر زمامداری بنی امیه بر جامعه اسلامی و انحراف مسلمانان از مسیر اسلام حقیقی و ناب محمدی در آینده نزدیک وجود داشته است .
بررسی مسئلهی علم امام حسین علیه السلام به شهادت، و تلاش برای تشکیل حکومت

همه اندیشمندان شیعه معتقدند که امامان همانند پیامبر با اذن خداوند دانشی وسیع و فراتر از علم افراد عادی دارند و از اموری آگاهند که افراد عادی از آنها خبر ندارند سخن اینجاست که اگر امام (ع)به فرجام کار و سرنوشت خویش آگاهی کامل داشت چرا دانسته خود را به کشتن داد و به دست خویش زمینه را برای وقوع یکی از زشت ترین جنایت ها در طول تاریخ بشریت فراهم آور د ؟ در پاسخ باید گفت که امام معصوم دو گونه علم و آگاهی دارد علم ظاهری و علم باطنی که در مقام علم ظاهری مکلف به رعایت ظاهر است و وظایف اجتماعی خویش را بر اساس این تکلیف انجام می دهد اما در مقام آگاهی باطنی علم به لوح محفوظ است که تخلف ناپذیر می باشد و امام اختیاری ندارد تا خلاف آن علم عمل کند ،پس تناقصی به وجود نمی آید زیرا در این جا دو تکلیف با دو جهت مطرح است تکلیف به شهادت از جهت باطن و تکلیف به تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی از جهت ظاهریعنی حرکت امام (ع) از مدینه به سوی کوفه بر اسا س تکلیف ظاهری آن حضرت بوده اگر چه تکلیف باطنی آن بزرگوار شهادت در راه خدا بوده است از طرفی اعطای چنین علمی از جانب خدا به ولیِّ امرش نشان قرب و منزلت والا و شایستگی آن حضرت از آگاه شدن به اسرار و امور نهانی الهی است ولی از طرفی هم مسئولیت و تکلیف امام دشوارتر شده زیرا با وجود این آگاهی باید در مقام عمل از این آزمون بزرگ سرافرازبیرون آید و نهایت عبودیت و سرسپردگی را به معبود خویش نشان دهد و صد البته که اجر تحمل و موفقیت در چنین آزمون دشواری ،ماناوجاویدان ماندن این نهضت در طول تاریخ بشریت است.
نقش دعوت و بیعت کوفیان در قیام عاشورا[1]

دعوت و بیعت مردم کوفه با امام حسین (ع) هرگز یکی از علل و عوامل مهم برپایی نهضت عاشورا نبود و هیچ نقش تعیین کننده نداشت، بلکه بیشترین اثری که داشت این بود که آن حضرت احساس وظیفه و تکلیف کرد که در ادامه نهضت خود به سوی آنان حرکت کند و از یاریشان برای تحقق اهداف الهی اش بهره مند شود، بنابراین دعوت کوفیان یکی از علل قیام نبوده و انتخاب کوفه فقط به عنوان مرکز قیام بوده است ،به چند دلیل،اول :سید الشهدا (ع) به صراحت اعلام کرده بود که خلافت یزید بر ای امت اسلامی مصیبتی بزرگ است که در صورت استمرار آن اصل اسلام از بین خواهد رفت ،دوم :نامه کوفیان زمانی رسید که حضرت قیام خویش را با رفتن به سوی مکه آغاز کرده بود،سوم :باید حضرت تا زمانی که صد در صد و عملا یقین به همراهی آنان پیدا نکرده بود دعوتشان راپاسخ نمی داد، چهارم :زمانی که حضرت از نقض بیعت کوفیان و شهادت سفیر خود آگاه شد از ادامه قیام منصرف نشدوبا یزید هم از باب اضطرار و حفظ جان خود بیعت نکرد. پس دعوت کوفیان در اصل شکل گیری نهضت حسینی نقشی نداشته چنانکه پیمان شکنی آنها هم در جلوگیری از ادامه نهضت حضرت هیچ تاثیری نداشت .
فلسفه و اهداف قیام عاشورا از دیدگاه امام حسین علیه السلام

با توجه به این که بهترین و مطمئن ترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سید الشهدا(ع) ،کلمات خود آن حضرت یا امامان دیگر در این باره است با بررسی مجموعه خطبه ها ، سخنان ،نامه ها و وصیت نامه امام حسین (ع) که در باره اهداف و انگیزه های قیام عاشوراست به تفسیر و تحلیل آنها می پردازیم . اهداف اصلی حضرت از قیام عاشورا عبارتند از :احیای مظاهر و نشانه های اسلام اصیل و ناب محمدی ، اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمین های اسلامی، تامین امنیت مردم ستم دیده ، فراهم کردن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی ،امر به معروف ونهی از منکر، عمل به سیره رسول خدا (ص) و امیر مومنان (ع) ، از بین بردن بدعت هاو ترک فرمان برداری ازخدا و اطاعت شیطان وآشکار شدن فساد در زمین وتعطیل شدن حدود الهی و حلال نمودن حرام خدا و بالعکس و نیز اختصاص دادن بیت المال به حاکمان بنی امیه ،لذا همه اینها دلایل نپذیرفتن زندگی ذلت بار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی با سعادت اخروی از سوی سید الشهدا (ع) بود.
مهم ترین و مشهورترین دیدگاه ها در باره فلسفه قیام کربلا(بخش دوم)

سایر دیدگاه ها ی مهم و مشهور درباره انگیزه قیام امام حسین (ع) عبارتند از :1-قیام برای نیل به شهادت :یعنی امام حسین (ع) قیام کردتا با شهادتش به بالاترین مقام قرب الهی و درجات سعادت و معنویت برسد که این قیام یک حرکت کاملا انتخابی بوده واز دیدگاه شرعی هیچ الزامی نداشته است . این نظریه بنا به دلایلی قابل خدشه است اولااگر چه شهادت مورد علاقه فراوان انسان های مومن و اولیا ی الهی است اما منحصر کردن هدف و کار سترگ سید الشهدا (ع) در رسیدن به شهادت ،به یقین انحراف اذهان از هدف اصلی قیام است ، ثانیا اگرهدف فقط درک مقام شهادت بود چراحضرت از آغاز نهضت خویش در مدینه تا آخرین لحظات حیاتش در عاشورا از مردم برای یاری کردن خویش کمک می خواست و تا آخرین دقایق قبل از نبرد به نصیحت دشمن می پرداخت تا ازهرگونه جنگ و جدال و خونریزی جلوگیری کند ؟2- قیام برای تشکیل حکومت : که قیام با انگیزه پیروزی نظامی و تشکیل حکومت بود یعنی هدف امام حسین (ع) شهادت نبوده و حضرت نمی دانست که در راه سفر به کوفه شهید می شود بلکه مطلوب نظر وی تشکیل حکومت اسلامی والا صلح شرافتمندانه بوده است. در نقد این نظریه باید گفت امام این قدر اشتباه کار نبوده که قدرت تشخیص حوادث آینده را نداشته باشد والا شایسته زمامداری و امامت نبود و ظاهر بینان گمان می کنند که هدف نهضت های الهی رسیدن به پیروزی های ظاهری و نظامی است حال آنکه قیام عاشوراانجام تکلیف بود و هرگز به کسب قدرت نظر نداشت و حضرت برای حفظ مصالح اسلام وحمایت از دین جدش حاضر بود جهاد کند هرچند فرجام این جهاد به شهادتش منجر شود.
3- نظریه تکیف ویژه بودن قیام : دیدگاه مهم دیگردر باره جریان عاشورا این است که نهضت امام یک قضیه و تکلیف شخصی بوده که تنها شخص امام حسین (ع) مکلّف به انجام آن بوده است که بر اساس فرمان ازلی الهی عمل کرده و خود را قربانی کند یعنی در ظاهر امام (ع) حرکتی بر خلاف اصول و چارچوب های فقهی و حقوقی انجام داده است اما در بررسی این دیدگاه این نگرش به دلایلی درست نمی باشد الف -وظیفه همگانی بودن قیام بر ضد حکومت اموی وظیفه تک تک مسلمانان بود و مبارزه هم تکلیفی عمومی بود ب- قابلیت الگو گیری و پیروی از قیام عاشورا ایجاب می کند که از آن آموزه هایی نظیر امر به معروف و نهی ازمنکر و شهادت طلبی و ستم ستیزی را استتناج کرد و نهضت حسینی در طول تاریخ از بزرگترین عوامل تاثیر گذار وسازنده بر جوامع اسلامی بوده بویژه در جنبه سیاسی که پذیرش هرگونه ذلت و سلطه ظالمانه را بر نمی تابد .البته این مطلب را نیز نمی توان انکار کرد که برنامه کار و دستور العمل دوران امامت هر یک از امامان قبلا از طرف خدا تعیین و توسط رسول خدا (ص) به آنها ابلاغ شده است اما این منافاتی ندارد با اینکه عمل آن امام برای پیروانش الگو باشد .
مهم ترین و مشهورترین دیدگاه ها در باره فلسفه قیام کربلا(بخش اول)

تحلیلگر تاریخ عاشورا در مورد انگیزه قیام کربلا اگر بخواهد به تحلیلی نسبتا جامع و صحیحی دست یابد و منصفانه داوری کرده و از آسیب های فکری به نتایج درستی برسد لازم است اولاً شناخت لازم در باره آن حضرت پیداکرده و سنخیّتی بین خود و رهبر نهضت ایجاد کند تاروح و رفتار امام حسین (ع) را با جان و دل لمس کند وثانیادر بررسی ابعاد و زوایای قیام کربلا ،شخصیت امام حسین (ع) را به مثابه امام معصوم و کسی که اطاعتش واجب است دانسته و به آن عنایت داشته باشد .
مشهورترین دیدگاه ها ی اندیشمندان مسلمان پیرامون فلسفه قیام امام حسین (ع) عبارتند از:1-دیدگاه و برداشت دنیاگرانه :یعنی قیام برای طلب قدرت و بدست آوردن حکومت و ریاست دنیوی که از سه جهت قابل خدشه است ،اولا وجود عصمت درحضرت مانع از هرنوع پلیدی (پلیدی دنیا پرستی و ریاست طلبی ) است ،ثانیا حضرت باید برای مغلوب کردن دشمن از هر وسیله و هر گونه دروغ و حیله و تزویر استفاده می کرد و هرگز از پیروزی ظاهری دشمن سخن نمی گفت تا لشگر را از اطراف خود پراکنده نسازد حال آنکه حضرت از آغاز تا پایان قیام سخن از شهادت می زند و پایان کار خود را شهادت و اسارت اهل بیت اعلام می دارد ،ثالثا با توجه به بصیرت نافذ امام(ع) از تحریف حوادث کربلا و اهداف آن ، ایشان همواره انگیزه قیام خویش را طلب اصلاح در امت جدشان و امر به معروف و نهی از منکر اعلام می کردند .2- نگرش عارفانه وصوفیانه :که عاشورا را میدانی برای سلوک سالکان و امام حسین (ع) را قطب عارفان و مرشد سالکان و اصحاب او را مریدان و رهپویان وصال دانسته است. اشکال این نظریه دریک سو نگربودن آن است یعنی تولّی ،اما از تبرّی و محکوم کردن یزیدیان خبری نیست و قابل نقد و خدشه است . 3-بینش مسیحیانه یا کلیسایی : همان آموزه نجات ،یعنی امام حسین (ع) قیام کرد تا خود را فدای امت جدّش کند و دوستان اهل بیت (ع)را که مرتکب گناهانی شده اند در قیامت شفاعت نماید . اشکال این نظریه ناشی از ارائه تصویر وارونه ازمسئله شفاعت است حال آنکه برخورداری از شفاعت ائمه و انبیا و اولیا شروطی دارد لذا چنین باوری منجر به مسخ کلی اهداف این نهضت می شود یعنی ترویج نوعی اباحه گری که با اقامه ماتم بر سید الشّهدا (ع) راه برای ارتکاب هر گناه و خلافی باز است حال آنکه هدف ،نگاه داشتن اساس اسلام است تا مردم با تاسّی به آن امام بیشتر پایبند به برپایی فرائص و حدود الهی باشند.
ریشههای فرهنگی قیام امام حسین علیه السلام

یکی دیگر از ریشه های تاریخی عاشورا ، ریشه های فرهنگی آن است که آن ظهور و بروز دو مسئله است ، نخست: مسئله اجتهاد در برابر نص : یعنی استباط حکم شرعی تنها با فکر و رای خویش بدون توجه به نصوص دینی مخالف ، ریشه آن به دوران پیامبر اکرم (ص) می رسد که برخی صحابه در برابر اوامر آن حضرت اجتهاد می کردند وبعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) هم عمر بن خطاب بطور جدی آن را به کار بست وبدعت هایش تبدیل به سنت رسمی و رایج در جامعه شد به گونه ای که هر کس به سنت رسول خدا (ص) عمل می کرد مورد ضرب و شتم قرار می گرفت و بدینگونه شریعت محمدی دچار استحاله شد دوم: منع کتابت و نقل حدیث ، که علیرغم توصیه های رسول خدا (ص) مبنی بر حفظ گفته های آن حضرت و انتقال آن به دیگران ،خلفا ازکتابت و نقل حدیث جلوگیری کردندو با این استدلال که قرآن داریم با جمع آوری حدیث مخالفت شد و حدیث های گردآوری شده هم سوزانده شدند و همین امر موجب شد پرده سنگینی از شک و تردید بر روی هزاران حدیثی که می گفتند نزد حافظان یا در میان کتاب ها محفوظ است کشیده شود و زمینه برای تحریف و جعل فراهم آید و هزارا ن حدیث جعل شود. فرایند انحراف ها و لغزش ها و بدعت ها یی که از سقیفه شروع شده بود موجب انحراف کلی جامعه از آموزه های اسلام ،رواج فساد، فقر فرهنگی و دوری از ارزش هاو اصالت ها شد که این انحراف ها در عصر امام حسین (ع) به اوج رسید.