باز بافر فريدون فرودين آيد به باغ

باز بافر فريدون فرودين آيد به باغ لشگر اردي فرو بگرفت يكسر دشت و راغ خيز اي ترك ختايي خطا بركن اياغ تا مگر از نشئه مي تر كنم ايدون دماغ خوش بود مي در بهاران خاصه در طرف چمن ♦ ♦ ♦ شد ز فرط لاله و گل گلستان رشك بهشت گلبن مريم به […]