معرفت تاریخی و عینیت تاریخ از نظرگاه مقریزی

پرسش از امکان معرفت تاریخی و عینیت تاریخ یکی از دغدغههای مهم فیلسوفان انتقادی تاریخ در گذشته و امروز بوده است. این پرسش که ارتباط مستقیم با مقوله علمیت تاریخ دارد خواستار آن است که تاریخ باید فارغ از هرگونه نگاه شخصی و ارزشی عرضه گردد و در این صورت است که میتواند در جایگاه علمی قرار گیرد. بنابراین اهمیت این موضوع با بررسی آثار تاریخی مورخان مسلمان به جهت واکاوی مفهوم عینیت تاریخ و امکان معرفت تاریخی مورد اهتمام نویسنده قرار گرفت. مفاهیمی چون امکان معرفت تاریخی و عینیت تاریخ و مباحثی چون دخالت ارزشها و گزینش در تاریخ، چارچوب این تحقیق را تشکیل میدهند. نویسنده در این مقاله بر آن است تا به بررسی دیدگاه تقیالدین مقریزی (م. 845) در قالب مفاهیم گفته شده بپردازد. در پژوهش انجام شده مشخص گردید مقریزی حصول شناخت تاریخی را امکانپذیر میداند و راه وصول آنرا محدود به ابزارهای مادی و حسی نمیداند. از طرف دیگر از دادههای مقریزی چنین بر میآید که عینیت فارغ از ارزش گذاری محال است اما نه به بهای تأثیر ارزشها برای تحریف یا همسو سازی تاریخ با پیش فرضهای مقبول مورخ.
درآمدی بر حقیقت و عینیت تاریخی در نهج البلاغه

حقیقت و عینیت تاریخی دو مؤلفه مهم فلسفه انتقادی تاریخ محسوب میشوند. امکان دست یابی به حقیقت تاریخی و میزان عینی بودن گزارههای آن، در مکاتب مختلف فلسفی و تاریخی بسته به نظام فکری، دیدگاه نظری و رویکرد روشی آن تعریفهای مختلفی دارد و میزان خاصی از اعتبار و وثوق را به خود اختصاص میدهد. این میزان اعتبار در دورههای جدید به ویژه در دوران سلطه مدرنیسم با چالشهای جدی روبرو شد. با این حال ظهور برخی رویکردهای نو و انتقادی، در دوران پست مدرنیسم فضای مناسبی را برای طرح اندیشههای جدید با گرایشهای دینی فراهم آورده است. پژوهش حاضر بر آن است تا در یک بررسی مقدماتی با مروری بر دیدگاه نظری و مبانی معرفتی نهج البلاغه درباره شناخت تاریخی و امکان تحقق آن، جایگاه حقیقت و عینیت تاریخی را از منظر امیرالمومنین علیه السلام مشخص کند. از بررسیهای صورت گرفته، چنین برمیآید که امکان شناخت تاریخی از منظر امیرالمومنین علیه السلام در گستره نهج البلاغه امری بدیهی است و یکی از ارکان معرفت و یقین را تشکیل میدهد. همچنین دست یابی به حقیقت امری امکان پذیر است و رویدادهای تاریخی تنها به جنبههای مادی و محسوس که با ابزار تجربی و حسی بتوان آن را درک کرد، محدود نمیشوند. از طرفی از دادههای نهج البلاغه چنین برمیآید که عینیت فارغ از ارزشگذاری امری محال است، اما این به معنای دخالت ذهن برای تحریف یا همسوسازی تاریخ با پیش فرضهای مورد قبول فرد نیست.
کندوکاوی دیگر در تعریف علم تاریخ

نوشتار پیش رو در صدد است تا مقالة کندوکاوی در تعریف علم تاریخ، اثر دکتر ملائی توانی (منتشر شده در شماره 22 فصلنامه تاریخ اسلام) را نقد و بررسی کند. مؤلف در آنجا سیزده ویژگی برای علم تاریخ بیان کرده و سپس براساس آنها تعریفی از علم تاریخ ارائه داده است. در این نوشته، ابتدا آن ویژگیها به اختصار بیان میشود و سپس ذیل سه عنوان موضوع تاریخ، علم تاریخ و روش در تاریخ، مطالب مزبور نقد میگردد. در نتیجه روشن میشود که تعریف ارائه شده فقط تعریف تاریخ تحلیلی است و انواع دیگر دانش تاریخ فراموش شده است و نمیتوان آن را به عنوان تعریف علم تاریخ پذیرفت؛ علاوه بر این که دو مبحث «موضوع علم تاریخ» و «روش در تاریخ» اشتباهاً ذیل تعریف تاریخ آمده است.
درآمدی بر حقیقت و عینیت تاریخی در نهج البلاغه

حقیقت و عینیت تاریخی دو مولفه مهم فلسفه انتقادی تاریخ محسوب می شوند. امکان دست یابی به حقیقت تاریخی و میزان عینی بودن گزاره های آن، در مکاتب مختلف فلسفی و تاریخی بسته به نظام فکری، دیدگاه نظری و رویکرد روشی آن ها تعریف های مختلفی دارد و میزان خاصی از اعتبار و وثوق را به خود اختصاص می دهد.