سیاست مذهبی حکومت ایلخانی؛ تسامح یا آشفتگی مذهبی؟

مغولان نخستین مهاجمان غیرمسلمانی بودند که توانستند بر بخش گسترده‌ای از جهان اسلام مسلط شوند و خلافت عباسی را از میان بردارند. عقاید شمنی و غیر دینی مغولان و بی‌توجهی آنان به مسأله دین سبب شد که سیاست‌های آنان در عرصه‌ مذهبی دچار سردرگمی و آشفتگی شود که گاه از این امر با عنوان سیاست تسامح دینی یاد می‌شود. این موضوع به عنوان پرسش اصلی این مقاله، بدین شکل مطرح می‌شود که آیا ایلخانیان در برابر مسائل مذهبی، سیاست تسامح دینی در پیش گرفتند یا بی‌اعتقادی آنها به دین، منجر به آشفتگیِ سیاست‌های مذهبی در قلمروی آنها شد؟ و پی‌آمد سیاست مذهبی آنان برای دنیای اسلام، به‌ویژه سرزمین ایران چه بود؟ بررسی تمایلات دینی متفاوت و گاه متضاد ایلخانان مغول، طی یک قرن حکومت بر ایران نشان می‌دهد که سیاست‌های آنان بیش از آن‌که متأثر از نگاه تساهلی باشد به سبب بی‌اعتقادی به هرگونه باور دینی بود و تحت تأثیر مسائل و روابط سیاسی با قدرت‌های پیرامونی، فعالیت‌های شخصیت‌های برجسته دیوانی و تحرک زنان با نفوذ حرم سلطان تغییر می‌کرد و بر شرایط مسلمانان به طور عام و شیعیان به طور خاص تأثیر می‌گذارد.

گفت و گوی فرهنگ ها: اسلام، ایران و هند

ایران و شبه قارۀ هند از زمان­های قدیم روابط مستحکم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی داشته­اند؛ کما این­که در دورۀ اسلامی، ملل مسلمان آسیایی اعم از اعراب، ترکان و ایرانیان با فرهنگ شبه قاره تماس پیدا کردند؛ از این­رو تمدن هند از مبادی اسلامی تأثیر پذیرفته است.
برخی از خاورشناسان با تأکید بر پاره­ای از اختلافاتی که در گذشته و حال میان مسلمانان و هندوها وجود داشته است، اظهار می­دارند که ماهیت جوامع اسلامی کنونی هند در نوع فرایند معکوس با متعلق­های فعلی هندوستان قرار داشته و نقش آنان را در مضمون سنت و تحول در ابعاد منطقه­ای ناکارآمد ساخته است که بازتاب آن­را می­توان در اثرات ژرف این ویژگی بر جهان­نگری روابط ایران و هند در دورۀ معاصر مشاهده نمود. در این خصوص پژوهش­گران ایران و شبه قاره با باز کاوی مجدد فرضیّه اشاره شده در تحقیقات خویش، مسئله­های جدیدی دربارۀ روابط دو کشور با توجه به نقش تاریخی اسلام طرح کرده­اند. مقالۀ حاضر نیز با توجه ویژه به برخی از جنبه­های این مسئله به بررسی مبانی نظری مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هند و ایران با تکیه بر موضوع اسلام در فرایند تحولات تاریخی دو کشور می­پردازد.

نگرش صلیبیان به مسلمانان طى جنگ‏هاى صلیبى‏

مقاله حاضر با هدف بررسى نگرش مسیحیان درباره مسلمانان در طى جنگ‏هاى صلیبى به نگارش درآمده است. بدین منظور علاوه بر منابع اختصاصى، از سایر منابع و پژوهش‏هاى جدید در این‏باره استفاده شده است.
در این مقاله، پس از مقدمه کوتاهى درباره علل، روند و پى‏آمدهاى جنگ‏هاى صلیبى، وضعیت جهان اسلام مقارن با جنگ‏هاى صلیبى و نگرش مسیحیان به مسلمانان در این دوران بررسى شده است. در ادامه، به دیدگاه ویلیام صورى، اسقف مشهور مسیحى و یکى از شاهدان جنگ‏هاى صلیبى، درباره اسلام و مسلمانان به صورت «بررسى موردى» پرداخته شده است.

نگاهى به مکاتب شرق‏ شناسى در اروپا

اولین اقدامات اروپاییان براى مطالعه درباره سرزمین‏هاى شرقى به خصوص شرق اسلامى به قرن‏هاى سیزدهم و چهاردهم میلادى همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامى به زبان‏هاى اروپایى بازمى‏گردد که با تأسیس دانشگاه‏هاى اختصاصى از قرن هجدهم میلادى این مطالعات به صورت آکادمیک درآمدند. مطالعات شرق‏شناسى در کشورهاى مختلف اروپایى، با توجه به انگیزه‏ها و اهداف مختلف سیاسى، مذهبى و علمى، خصلت و خصوصیات گوناگونى داشته است که بر این اساس مى‏توان آن را به مکاتب متفاوت تفکیک کرد. مقاله حاضر که ترجمه بخشى از نوشتار دکتر فتح الله الزیادى در کتاب «تاریخ الاستشراق الاروبى» است، به این مقوله پرداخته است.

ترجمه متون مسلمین در اروپا (قرن‏هاى 12 و 13 میلادى)

براى روشن شدن روابط و تعاملات فرهنگى و علمىِ میان شرق و غرب نیاز به تحقیقات بیش‏ترى در این زمینه مى‏باشد. در این میان فهم روابط شرق و غرب در دوران میانه و در حقیقت روابط فرهنگى و تمدنىِ جهان اسلام و مسیحیت در این دوران، بسیار بااهمیت مى‏باشد. چرا که در این دوره، تمدن اسلامى با تمدن مسیحىِ غرب در تعاملى نزدیک و شدید بوده است. هدف ما در این نوشتار، توجه به روابط و تعاملات تمدنى و علمى جهان اسلام و مسیحیتِ غرب در قرون پایانى دوران میانه مى‏باشد؛ دورانى که فرهنگ و تمدن اسلامى طى فرایندى چند مرحله‏اى و تجربه‏ى دوره‏اى که به عصر زرین تمدن اسلامى مشهور گشته انوار علمى و فرهنگى آن روشنى بخش اندیشه‏ى طالبان علم و اندیشه بود. در این میان توجه ما به یکى از مهم‏ترین انواع روابط معنوى دو تمدن یعنى انتقال و ترجمه‏ى متون مسلمانان توسط اروپاییان در قرن‏هاى دوازدهم و سیزدهم میلادى معطوف است.

نبردهاى «المنصور محمد بن ابى عامر» در اندلس

المنصور محمد بن ابى عامر، حاجب قدرتمند هشام(المؤید) خلیفه‏ى اموى اندلس (خلافت 366 – 399ق) بود. دوران او مقارن است با آغاز ضعف نظامى و آشفتگى و هرج و مرج حکومت مسلمانان در اندلس. از این رو مسیحیان جرأت یافتند که به سر حداّت و مرزهاى اندلس تجاوز کرده و به غارت و کشتار بپردازند. المنصور از شخصیت‏هاى بزرگى است که در این اوضاع پریشان و آشفته، به فکر دفاع از قلمرو مسلمانان افتاد و ضربه‏هاى متعدد و هولناکى بر پیکره‏ى دولت‏هاى مسیحى شمال اسپانیا وارد ساخت. این مقاله، به بررسى سلسله نبردهایى که میان المنصور و اسپانیاىِ مسیحى رخ داده است مى‏پردازد.

پیروان حضرت ابراهیم علیه السلام (حنیفیان)

لطفاً به طور کامل و با جزئیات بفرمایید که “حنیفیان” چه کسانی هستند؟ چرا که این مطلب در قرآن ذکر شده است. آن جا که می فرماید: «ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً» (آل عمران، 67)، ابراهیم یک حنیف بود. علی الظاهر این مطلب بیانگر آن است که حضرت محمد(ص) هم یک حنیف بودند. چرا حضرت محمد (ص) از دین و کتاب عیسی (فرزند حضرت مریم) که کتاب مقدس را به ارمغان آوردند، پیروی نکردند؟