به قتلگه ز سر شوق، گفت شاه حجاز

به قتلگه ز سر شوق، گفت شاه حجاز «منم كه ديده به ديدار دوست كردم باز»   بدين شرف كه شدم كشته محبت تو  «چه شكر گويمت؟ اى كارساز بنده نواز»   ز شاه راه شهادت چو بگذرى اى دوست! «بسا كه بر رخ دولت كنى كرشمه و ناز»   به خون وضو نكند، گر […]