می وزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه

می وزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه می کند انگار خورشيدی ظهور از قتلگاه   برگ ريزان است و پاييزان، درين توفان رنگ کاروانی می کند گويا عبور از قتلگاه   می رود اين کاروان بی آنکه همراهی کند دود اسپند ازخيام، عطر بخور از قتلگاه   بال دربال کبوترها ، کدامين آفتاب؟ می […]

آن روز ز سنگ کينه تابوت شکست

آن روز ز سنگ کينه تابوت شکست در همهمه ي مدينه تابوت شکست دلها همه، سنگي شده بود و از بس زد سنگ تو را به سينه تابوت شکست   شاعر: محمدعلی مجاهدی (پروانه)