غلوّ عجیب درباره «محمدبن عبدالوهاب»

برگرفته از کتاب الدرر السنیه ج 14 ص 375
سماع موتی و تقابل دیدگاه وهابیان با بزرگان خود

سماع موتی از مسائلی است که اکثر مسلمانان آن را قبول دارند و حتی ابنتیمیه، ابنقیم و محمد بن عبدالوهاب، که در بعضی مسائل با مسلمانان اختلاف رأی دارند، نیز سماع موتی را قبول دارند. اما امروزه، وهابیان، که خود را پیرو این افراد میدانند، آن را انکار میکنند و با انکار آن توسل و استغاثه مسلمانان به بزرگان دین را لغو و بدون فایده، و بعضاً شرک میدانند و دست به اقداماتی علیه مسلمانان میزنند. لذا جا دارد که در این زمینه بحث کنیم و با استفاده از دلایل مختلف جویا شویم که آیا اموات شنوایی دارند یا خیر؟ البته در این مقاله در صدد بیان و نقد ادله مسئله نیستیم، بلکه میکوشیم اختلاف اقوال وهابیان را نه فقط با علمای مذاهب اسلامی، بلکه با علمای بزرگ مورد اعتماد خودشان نشان دهیم تا دوری نظرات وهابیان از جمهور مسلمانان روشن شود.
سماع موتی و رابطه آن با توسل به ارواح اولیای الهی

یکی از مبانی توسل به ارواح اولیای الهی در عالم برزخ، مسئله سماع موتی است. عدهای به تبعیت از ابنتیمیه و محمد بنعبدالوهاب منکر جواز توسل به ارواح اولیای الهی بوده و معتقدند چون ارواح انبیا و اولیای الهی قادر به شنیدن صدای زندگان نیستند و در عالم برزخ بی خبر از احوال زندگان بهسر میبرند، پس سخن گفتن با آنان لغو است. سپس پا را فراتر گذاشته و معتقد شدهاند کسی که از آنها حاجتی بطلبد، آنها را چون خدا در همه جا حاضر و سمیع و بصیر دانسته است و این شرک یا شبیه شرک است. اعتقاد به عدم سماع موتی با نگاه ظاهرگرایانه به برخی از آیات قرآن نیز مستند شده و آنان این آیات را مدام تکرار میکنند، حتی روایات مؤید سماع موتی نیز رد و در مقابل برای اثبات عدم سماع به سخنان برخی از عالمان استناد میشود؛ درحالیکه سیره علمی و عملی مسلمانان در تلقین میت شاهدی بر اعتقاد آنان به شنوا بودن ارواح مردگان است. امّا با تدبر در آیات قرآن و به تصریح روایات پیامبر، نه تنها سخن گفتن با درگذشتگان شرک و ناپسند نیست، بلکه مطابق سنت نبوی و سیره مسلمانان از صدر اسلام تا کنون است، بهویژه براساس برخی روایات اموات در عالم برزخ قدرت بر دعا کردن بر زندگان را نیز دارند؛ همانطور که پاسخ سلام را میدهند و این نوعی دعا در حق سلامکننده است.
تحقیقی درباره رابطه ذهبی و ابنتیمیه

ذهبی، یکی از علمای پرآوازه اهل سنت و علمای معاصر ابنتیمیه و صاحب کتاب زغل العلم و نامه النصیحة الذهبیّة است. ذهبی در این دو تألیف خود، بهویژه در النصیحة الذهبیّة انتقادات تندی از ابنتیمیه و پیروان فکری او کرده و آنها را گمراه نامیده است. از آنجا که این رساله با عقاید علمای سلفی وهابی سازگاری ندارد، آنها به شدت تألیف این دو کتاب از سوی ذهبی را انکار کردهاند. در برابر آنها علمای اهلسنت آن دو کتاب را از آثار ذهبی مینامند. در این مقاله رابطه ذهبی با ابنتیمیه بررسی و صحت انتساب این دو تألیف به ذهبی با بهرهگیری از کتب تاریخی و رجالی اهل سنت اثبات میشود. در ادامه زندگی دو عالم دیگر به نامهای ابوحیان و ابنزملکانی را که در ابتدا از حامیان ابنتیمیه بودند و سپس از مخالفین وی گردیدند، بررسی میکنیم که شاهدی بر دوری ذهبی از ابنتیمیه در اواخر عمر وی است.
فتنه نجد

در منابع روایی و تاریخی شیعه و اهل سنّت،[1] روایات متعددی درباره پیش بینی های پیامبر اکرم (ص) به طور صریح یا ضمنی درباره بروز فتنه در منطقه نجد نقل شده است که در این نوشته فقط به نقل چند روایت از منابع اهل سنّت بسنده می شود.