مينويسم به باران هماره

مي‌نويسم به باران هماره با دو دستت كند استخاره كرده‌ام نذر چشم نجيبت از زمين هم ببارد ستاره سفره ها مان به رنگ سخاوت عطر و بويي بگيرد دوباره نامتان در ميان غزل هام پر كند جاي هر استعاره مي‌نويسم كه تنها ترينيد اين مسير آخرين راه چاره كرده‌اند مردم نانجيبي خون دل خوردنت را […]