تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟ جلسه هفتم

مورخ 14 تیر 96 حجت الاسلام کاشانی در جلسه هیئت به ادامه سخنرانی پیرامون مسئله «تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟ تفاوت دیپلماسی امیرالمؤمنین علیه السلام و قیس بن سعد» پرداختند که مشروح جلسه تقدیم می شود.

چرا امام حسن علیه السلام صلح کرد؟

 جریان شناسی دقیق دو طیف متعارض (صالحان و ناصالحان)، نشان می دهد که، «دنیازدگی و عدم دینداری» مردم، موجب پذیرش صلح از سوی امام حسن علیه السلام شد. از این رو، آن حضرت، این دو را به عنوان عامل صلح معرفی و با تعبیر «عبید الدنیا» از آنان یاد کرد.[1] نقاط اوج این رویکرد را می توان در استقبال نکردن مردم از حضور در اردوگاه جنگ امام حسن علیه السلام یافت؛ به گونه ای که امام حسن علیه السلام فرمود: «… شگفتا از مردمی که پی در پی نه حیا دارند، نه دین… اف بر شما ای بردگان دنیا»![2] امام همچنان خطاب به مردم فرمود: «معاویه ما را به چیزی فراخوانده است که عزت و عدالت در آن نیست؛ اگر زندگی دنیا را می خواهید، می پذیریم و این خار در چشم را تحمل می کنیم و اگر مرگ را بخواهید، آن را در راه خدا ارزانی می داریم». در پاسخ امام، همه فریاد زدند: ما زندگی و ماندن را می خواهیم.[3] اکنون مباحث مترتب بر دنیاگرایی مردم را مرور می کنیم.

موانع قیام امام حسین علیه السلام بر ضد معاویه(بخش اول)

در پاسخ به این پرسش که چرا امام حسین (ع) در دوران امامت ده ساله خویش در عصر معاویه قیام نکرد باید به وجود یک رشته مصالح و موانع اشاره کرد که مهمترین آنها عبارتند از :1- شخصیت و شیوه حکومت داری معاویه بود : او در حیله گری و دسیسه چینی سرآمد روزگار خویش بود و از حربه های زیادی برای خلع سلاح مخالفانش و فریفتن افراد سطحی نگر و ظاهر بین و نیز تقویت و تثیبت حکومت و فرمانروایی خویش استفاده می کرد ،2- ترسیم چهره فریبنده از خود و سیمای مخدوش از اهل بیت (ع): کارهایی از قبیل جعل حدیث درمدح خود، ترسیم سیمای مشروع و مقبول از خود،واژگون تفسیر کردن آیات قرآن ، تحریف احادیث پیامبر (ص) متناسب با مطامع و منافع خود و غاصب و نا اهل جلوه دادن اهل بیت پیامبر (ع) از اقدامات معاویه در دوران خلافتش بود 3-ترویج افکار انحرافی و تخدیری :نظیر ترویج دو اندیشه و باور ” ارجاء و جبر “به معنای واگذاری امور به خدا و تسلیم مطلق در برابر حاکم بودن ، منصرف کردن توده مردم از همکاری با رهبران انقلابی ضد اموی ، انزوای سیاسی فرهیختگان و نخبگان ، مشروعیت بخشیدن به حکومت بنی امیه و خود را خلیفه خدا دانستن ، هرگونه مخالفت  با حکومت خلاف شرع تلقی شدن ، حکومت خود را امری ازلی و بنا بر اقتضای قضا و قدر الهی قلمدادکردن ، قداستی دینی و روحانی بخشیدن به اقدامات خود و به دنبال آن صحه گذاشتن از سوی مفتیان مزدور و فقهای سیاست پیشه بر اعمال خود ، تا کاربدانجا رسید که کشتار فرزندان رسول خدا (ص)در روز عاشورا امری مباح و حتی واجب  معرفی شد .

جانباز احد؛ قسمت دوم

عده‌ای برآنند تا بگویند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز احد دستی بر ضخم‌های طلحه کشید و او را شفا داد. و نیز می‌گویند در آن روز طلحه به کمک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله  شتافت و او را از چاله‌ای بیرون آورد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله  نیز به پاس جانفشانی‌هایش لقب شهید زنده را به او عطا کرد. اما پذیرفتن اینگونه فضایل با نگاهی گذرا به تاریخ روز احد و سوابق طلحه، قابل توجیه نیست. به خاطر همین علامه سید جعفر مرتضی عاملی در صفحات 242 تا 248 جلد 3 کتاب الصحیح من سیرة الامام علی علیه‌السلام بدین موضوع پرداخته‌اند. این وجیزه، اقتباسی از آن صفحات است. تهیه و تنظیم مرتضی میرکو.

نارضایتی عمر از حج تمتع

به رغم نص صریح آیات قرآن بر تشریع عمره و حج تمتع و به رغم آنکه مردم در زمان پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و در حضور او حج تمتع بجا آوردند؛ عمر بن خطاب به انکار این مناسک ادامه داد و بر نظر شخصی خود هرچه بیشتر پافشاری کرد تا آن‌جا که وقتی به آرزوی خود در خلافت و امارت بر مردم نایل آمد، با قدرت و قوت هر چه تمام، از انجام حج تمتع جلوگیری کرد. در این نوشتار به شرح این ماجرا می پردازیم.