کمک آر. پی. جی زن

با بهادر با هم بودیم، قدم به قدم و لحظه به لحظه. من آر. پی. جی زن بودم، او هم کمکی من. عملیات شروع شده بود و انفجارهای پی در پی خمپارهها و صفیر گلوله گویای وضعیت پیچیده و حساس بود. گاهی ما عراقیها را پس میزدیم و گاهی هم آنها ما را عقب مینشاندند. […]
آرزوی جنگیدن در کنار او

وقتی قدرتالله را میدیدیم که آرام و مصمم بر فراز خاکریز قدم برمیدارد، قدرت عجیبی مییافتیم. صلابت و هیبت او به حدی بود که ما خود را در سایهی آرامش او جای میدادیم. او حتی در پایانیترین فصل زندگیاش در عملیات کربلای دو وقتی شجاعانه مأمور شد که بلندترین ارتفاع را به تصرف درآورد، بچّهها […]
یک تنه در برابر تانک

در 30 مهر ماه 59 آخرین گروه 22 نفرهای از بچّههای آغاجاری برای مقاومت در مقابل ارتش عراق در خرمشهر اعزام گردید که فرماندهی آن به عهده شهید نساج و شهید فارسیمدان شد. قدرت الله علیدادی که فرماندهی بقیهی بچّهها را به عهده گرفت تا آخرین نفر ایستادگی کرد. شنیده بود که تانکهای دشمن قصد […]