علم غيب پيامبر و امام از نگاه متکلمين و فلاسفه

از جمله رویکردهایی که آموزه ها و مفاهیم دینی با آن ها سنجیده می شود دو رویکرد کلامی و فلسفی است که هر کدام با چند روش و نگرش و با پیش فرض ها و مبانی خاص به مسائل و مفاهیم دینی می نگرند. مقاله پیش رو با توجه به حجم خود، موضوع علم غیب پیامبر و امام راـ که از آموزه های ویژه شیعه به شمار می رود ـ با عنایت به اندیشه چهره های شاخص هریک از مکاتب فلسفی و کلامی مشهور بررسی کرده و به اختصار برآیند نظر هریک را در غیب دانی پیامبر و امام و حد و حدود آن مبتنی بر مبانی و پیش فرض ها، برشمرده و حاصل مباحث را به صورت فشرده آورده است.
مواجهه فلاسفه و عرفای مسلمان با اشکال جبر برخاسته از علم پیشین الهی

از منظر فلاسفه و عرفای مسلمان، علم جزئی و تفصیلی، یک صفت حقیقیة ذات اضافه محسوب میشود؛ لذا برای تحقّق علم، گریزی از لحاظ کردن نحوهای ثبوت برای معلومات نیست. چون این دیدگاه، ذات اضافه بودن را در گوهر و حقیقت علم، مندرج میداند، طبیعتاً حکم میکند که علم خداوند متعال نیز ذات اضافه بوده، اثبات علم الهی بدون لحاظ نحوهای تحقّق برای معلوم، مردود است. امّا قائل شدن به هر نوع ثبوت برای فعل اختیاریْ پیش از انجام، به معنای نقض سلطة فاعل بر فعل خویش و در حقیقت، نفی اختیار واقعی است. اینجاست که اشکال «جبر برخاسته از علم الهی»، در دیدگاه فلسفی- عرفانی بروز و ظهور ویژهای مییابد. مقالة حاضر بر آن است تا با دقّت در «ذات اضافه دانستن علم» و سپس نقد و بررسی راهحلّهای فلسفی- عرفانیِ بیان شده برای سازگار نمودن علم پیشین الهی و اختیار، ناکارآمدی این راهکارها را نشان دهد، و تأکید نماید که تنها راه برون رفت از این اشکال، نفی عنصر اضافه و نسبتِ علمی، از علم خداوند متعال است.