مبارزه با تروریسم و جنبه های متعارض آن در آسیای مرکزی

یکی از اشتباهات مشهود رهبران شوروی سابق تقابل با عنصر دین و در راس آن اسلام و محدود کردن فعالیت های دینی بوده است. این رفتار زمینه های گرایش به اسلام تندرو را در سالهای پس از فروپاشی شوروی ایجاد کرد. به عبارت دیگر ظهور و گستردگی اسلام افراطی در نتیجه اعمال محدودیت در امور مذهبی مردم و ایجاد یک خلاء ایدئولوژیک در سطح منطقه بوده است. با سقوط شوروی و بازشدن زنجیرهای اسارت ایدئولوژیک، علایق مذهبی مردم به شدت اوج گرفت. آسیای مرکزی گستره جغرافیایی است که از دریای خزر در غرب شروع و تا چین در شرق تدوام پیدا می کند. این منطقه که شامل پنج کشور قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان می باشد در کنار نقاط اشتراک فراوان دارای تفاوت هایی است که ارائه نسخه واحد جهت تعامل با آنها را غیر منطقی کرده است. در سال های پس از فروپاشی شوروی و ایجاد واحدهای سیاسی جدید در این منطقه تحولات و رویدادهای متعدد رخ داده و در آن ضرورت بررسی و مطالعه دقیق روند تحولات آسیای مرکزی را به نیاز استراتژیک قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است. در این زمینه منابع غنی انرژی منطقه، موقعیت ژئوپلتیک آسیای مرکزی و مشاهده برخی از روندهای افراطی در سطح آن رقابتی تنگاتنگ در بین قدرتهای بزرگ در رابطه با این منطقه ایجاد کرده است. امواج ضد تروریستی ایجاد شده پس از حوادث یازدهم سپتامبر 2001 در کنار برخی از پیامدهای مثبت آن در راستای تشدید تدابیر امنیتی کشورهای مختلف و هوشیاری بیشتر نیروهای ویژه امنیتی، دارای پیامدهای سوء ناگواری نیز بوده است. منطقه آسیای مرکزی از آغاز تشکیل ائتلاف ضد تروریستی نقش اساسی را در انجام عملیات ضد تروریستی ایفا کرده است. نکته اساسی در رابطه با نقش آسیای مرکزی در پروسه مبارزه با تروریسم این است که هر چند این منطقه در آغاز این پروسه با اعطای پایگاه های نظامی خود جهت تهاجم به مهمترین مرکز پرورش تروریسم پس از حوادث یازدهم سپتامبر یعنی افغانستان بیشتر به عنوان پشتیبان عملیات نظامی مطرح شد، اما پس از پایان تهاجم نظامی به افغانستان خود این منطقه به هدف عملیات ضد تروریستی تبدیل گردید.

گونه شناسی جریان های فکری و جنبش های اسلامگرا

در دوره معاصر مسائل جهان اسلام در دو محورکلی و اساسی دور می‌زند: انحطاط و عقب ماندگی داخلی و مسئله ی غرب. هر یک از این دو محور با ریشه های عمیق تاریخی و ساختاری دارای ابعاد فرهنگی، اقتصادی- اجتماعی و سیاسی بوده و بر یکدیگر تاثیر گذارند. از لحاظ ابعاد خصومت جهان اسلام با غرب، عوامل متعددی از جمله: جهل، جنگهای صلیبی، اشغال اندلس، مسأله استعمار و فلسطین تأثیر گذار بودند.در مجموع چهار گرایش اصلی با انشعاب های داخلی و مبانی و غایات متفاوت در جهان اسلام قابل تفکیک و شناسایی هستند، که عبارتند از : محافظه کاری سنتی یا سنت گرایی، تجدد سکولار (لیبرال و رادیکال)، بنیاد گرایی اسلامی و نو گرایی دینی. قرائت های این گرایش ها از دین و سنت و مدرنیته و غرب متفاوت است و تشخیص آنها از ابعاد و جوانب مسائل مبتلا به مسلمانان (فرهنگی، اقتصادی-اجتماعی و سیاسی، ونیز داخلی و بین المللی) و در نتیجه، راه حل های آنها، متفاوت از یکدیگر است. ولی می‌توان با وحدت و نزدیک شدن گروهها به هم راه حلهای بهتر برای حل مشکلات اسلام پیدا کرد.

گرایش های فکری سلفیه در جهان امروز

تفکر بازگشت به سلف به میزان قابل توجهی در جوامع اسلامی مورد استقبال عالمان و جوانان قرار گرفته است.در این میان گرایش های فکری گوناگونی در میان سلفیان به وجود آمده است که می توان از سلفیه تکفیری وهابی عربستان،سلفیه افراطی دیوبندی شبه قاره هند،سلفیه اعتدالی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی یاد کرد.در این نوشتار ویژگی ها و اندیشه های این چهار تفکر سلفی را بررسی کرده و نشان داده ایم که اختلافات فراوانی میان این چهار گرایش وجود دارد و اشتراک آن ها در بازگشت به سلف است که با افکار ابن تیمیه و طرفداران آن درآمیخته است.

کشورهای شمال آفریقا؛ مصر

کشور مصر از نظر قدمت رابطه سیاسی و فرهنگی با کشورهای شرق آفریقا، در شمار نخستین کشورهای مسلمان به شمار می رود. در این نوشتار تلاش شده رابطه مصر با دیگر کشورهای مسلمان نشین شرق آفریقا بیان شود.

وجوه اشتراک وافتراق جنبش های اسلامی معاصر؛ با توجه به ابعاد داخلی

در این مقاله، با بررسی جنبشهای بزرگ شیعی در قرن اخیر (مانند انقلاب اسلامی ایران و حزب الدعوه عراق و حزب الله لبنان) ، همچنین جنبشهای بزرگ سنی مانند (اخوان المسلمین مصر، طالبان در افغانستان و حزب التحریر در آسیای مرکزی) از لحاظ برابطۀ دین وسیاست، اجرای شریعت، نوع حکومت، نقش اجتهاد، نقش مردم در حکومت، ویژگی حکومت و نظام سیاسی اسلام، نقش زنان در جامعه ، وجوه اشتراک و افتراق بین جنبشهای اسلامی با در نظر گرفتن ابعاد داخلی مشخص شده است.

کالبد شکافی نظری اسلام هراسی

جهان غرب از راههای مختلف بر آن است که اسلام هراسی را در جامعه خود رواج دهد و برای این هدف از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کند. در این نوشتار با جدایی دو گونه از «اسلام هراسی» (ایجابی وسلبی) ،نشان داده شده که چگونه سیاست های تولید اسلام هراسی غرب از ناحیۀ برخی از بازیگران مسلمان در داخل جامعۀ اسلامی چون طالبان، حمایت و تقویت شده است. این بازیگران فکری – سیاسی با ارائۀ الگویی افراطی، خشونت ورز واعتماد ناپذیر از «خودشان» ، مستندات لازم را به تحلیل گران و ارباب رسانه های غربی برای عرضۀ تصاویر غیر واقعی از اسلام داده اند. در واقع، این گروه های افراطی با حمایت مؤثر غرب از ابتداء تولید شده اند و سپس در یک چرخش ایدئولوژیک به معارض تمام عیار غرب بَدل شده اند؛ و در همین دوره جدید از حیاتشان بوده که «اسلام هراسی» را به همکاری بنگاه های سیاسی وخبر پراکنی غرب، به اوج خودش رسانیده اند. به عبارت دیگر، «اسلام هراسی ایجابی» در قالب نظریۀ «برچسب»، به واقعی جلوی دادن «اسلام هراسی سلبی» غرب ضد جهان اسلام کمک مؤثر کرده است.

ظهور و دگرگونی جریان های اسلام گرا

جریانات اسلام گرا، اعم از میانه رو و رادیکال ، در 15 سال اخیر دگرگونیهای مهمی را تجربه کرده اند، در این میان نظریات متفاوتی در رابطه با علل وزمینه‌های رشد ودگرگونیهای جریانات اسلامی مطرح شده است. مقاله حاضر مروری بر این نظریات و نوعی تقسیم بندی، با توجه به نگاه غالب بر این نظریات در بررسی پدیده اسلام گرایی، می‌باشد. بر این اساس، نظریات موجود زیر سه عنوان رویکرد اندیشه ای، رویکرد تاریخی و جامعه شناختی، و رویکرد منطقه ای-بین المللی قرار گرفته‌اند و نقش هر کدام بررسی شده است.

ظهور جریان های افراطی اسلامی در شرق آفریقا

منطقه وسیع شرق آفریقا، از اوایل دهه 1990 مورد استفاده برخی سازمان های تروریستی قرار گرفته است و این سازمان ها تلاش دارند با استفاده از موقعیت استراتژیکی این منطقه در قاره آفریقا، اهداف مورد نظر خود را محقق سازند.

سلفی‌گری در پاکستان

اگر چه در پاکستان مکتب غالب مکتب دیوبند است اما با نفوذ گروههای سلفی همچون اخوان المسلمین مصر و وهابیت عربستان، برخی از دیوبندیهای پاکستان نیز به سلفی گری تمایل پیدا کرده‌اند. با در نظر گرفتن مشترکات دیوبندی با سلفی مانند توجه خاص به امر جهاد برای بازسازی وجهه مسلمانان و همچنین حذف دروس مبتنی بر عقل، می توان گفت این تمایل به سلفیت در آینده روند بیشتری به خود خواهد گرفت. در این مقاله به این مطلب به صورت مفصل پرداخته شده است.

سلفیت جدید برخورد روش شناختی و نظری جریان‌های بنیادگرای اسلامی و غربگرا در جهان عرب

پرسش من در این رساله آن بود که چرا گروههای اسلامگرا و غربگرا در جهان عرب ، نتوانستند با ارایه راه‌کاری کارآمد و توسعه نظریات خود، در سیری تکاملی به آرمانهای خود جامه عمل بپوشانند؟ من عقیده دارم که پیش از بررسی مصادیق عینی و برخوردهای این دو گروه و نیز ناکارامدی برنامه کارهر دو برای جامه، نخست باید به برنامه فکری و از آن بالاتر، روش‌شناسی حاکم بر آنها پرداخت . بنابراین، فرضیه من مبتنی بر آن است که سلفیت جدید، محصول برخورد سلفیت قدیم و مقهوریت قدیم است . یعنی برخورد بین جریانهای اسلامگرا و غربگرا در جهان عرب ، به دلیل تعارض آشتی‌ناپذیر برنامه‌ها و راه‌کارهای فکری و روش‌شناختی (متولوژیک) آنها با یکدیگر به ناگزیر کشمکش خشونت‌بار و متصلبی را از لحاظ نظری و عملی میان آنها برانگیخته است . مفروض من آن بود که در راه‌کارهای فکری جریانهای غربگرا و اسلامگرا عنانر متضاد . متباینی وجود دارد که مانع از آمیزش آنها می‌شود. من برای این که فرضیه خود را ثابت کنم بحث خودرا در چهار قسمت کردم. در فصل نخست ، جریان غربگرا در جهان عرب به بررسی نهادم و دست آخر نتیجه گرفتم که این جریان بی‌برنامه بوده است و به علاوه درصدد تحولی انقلابی در زیربنای فرهنگی دیرپای این سامان بود. به همین جهت ، در دسیابی به راه‌کاری مناسب برای جهان عرب شکست خورد. در فصل دوم به جریان سلفی پرداختم که ریشه‌های عمیقی در بستر فرهنگی جوامع عربی دارد. من با بررسی فعالیت جنبشهایی چون وهابی و سنوسی به این نتیجه رسیدم که این چریان به دلیل گذشته‌گرایی و سلفی‌گرایی افراطی خود، نتوانست در شناخت مقتضیات و نیازهای عصر خود موفق عمل کند و به همین جهت ، برنامه کار آنها گر چه تجانس درونی نسبی داشت ، ولی در تطبیق با بیرون، با ناکامی روبه‌رو شد. در فصل سوم من سعی کردم نشان دهم تلاش چند نفر از اندیشه‌ورزان مسلمان برای آشتی دادن دو مشرب فکری غربگرا و اسلامگرا با برخورد به جریان سلفی پیوست . در فصل آخر، من می‌خواهم نتیجه بگیرم که جریانهای اسلامگرای فعلی در جهان عرب از نظر روش‌شناختی و نظری تفاوتی با اسلاف سلفی خود ندارند، فقط زبانی امروزی برای بیاناندیشه و اهداف خود برگزیده‌اند. در واقع سلفیت جدید تداوم راه سلفیت قدیم است و به همین دلیل وارث مشکلات و ناکامیهای آن است.

سلفیان تکفیری یا الجهادیون خاستگاه و اندیشه‌ها

سلفیان تکفیری، گروه‌هایی از مسلمانان‌اند که به علت پاره‌ای از اندیشه‌ها، از جانب مخالفانشان به این نام مشهور شده‌اند. خاستگاه نخستین این گروه‌ها مصر است و سپس اندیشه‌های آنان به دیگر کشورهای مسلمان سرایت کرد. پس از الغای خلافت عثمانی و فروپاشی آن در 1924 و وقوع برخی تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در مصر، به تدریج اندیشه تشکیل حکومت اسلامی به عنوان بدیلی برای نهاد خلافت در میان گروه‌های مسلمانی که هویت خود را در معرض نابودی می‌دیدند، مطرح شد. این گروه‌ها که به طور عمده منشعب از نهضت اخوان المسلمین، و ملهم از رویکردهای آن بودند، در دهه شصت، هفتاد و هشتاد میلادی عرصه سیاسی ـ اجتماعی مصر را زیر تأثیر خود قرار دادند. از مهم‌ترین گروه‌های سلفی جدید می‌توان به تنظیم الفنیة العسکریة، جماعة المسلمین یا جماعة التکفیر و الهجرة، و جماعة الجهاد اشاره کرد. این مقاله می‌کوشد با بیان خاستگاه و اندیشه‌های سلفیان جدید معرفی مهم‌ترین گروه‌ها و رهبران آنها، علت شهره شدن این گروه‌ها به «تکفیری» یا «الجهادیون» را بررسی کند.

سلفی ها و سیاست؛ تحولات عرصه سلفی گری پس از انقلاب مصر

دیدگاه جریان سلفی مصر نسبت به مشارکت سیاسی تا قبل از انقلاب 25 ژانویه مصر مبتنی بر مخالفت کامل و قاطع با انواع فعالیت­های سیاسی و پرهیز از درگیری­ها و کشاکش­های سیاسی از درون دانشگاه­ها و اتحادیه­های دانشجویی گرفته تا اتحادیه­های کارگری و سندیکاها و وکلا و پزشکان تا شوراهای محلی و در نهایت انتخابات پارلمانی بود.پنج مؤلفه باعث رویگردانی جریان سلفیه از مشارکت سیاسی شده است: 1.مخالف با دموکراسی و تکفیر آن؛ 2.چشم-پوشی از اصول و ثوابت اسلامی؛ 3.جدایی بین اهداف شرعی و اهداف سیاسی؛ 4.دعوت به تشکیل حکومت دینی؛ 5.هزینه¬های سنگین و نتایج ناچیز.- نویسنده بعد ار بررسی این پنج عامل، در ادامه به مواضع سلفیه در اسکندریه اشاره می‌کند.

سلفی ها و دموکراسی؛ جنگ هویت یا درگیری بین شرق وغرب

جریان سلفی مصری یکی از مهم­ترین جریان­های اسلام­گراست که با اصطلاحات جدید واردشده از غرب موسوم به «مدرنیسم» درگیر شده است. رهبران این جریان­ها از هر فرقه و دسته­ای که باشند معتقدند این مدرنیسم وارداتی ابزار تحمیل سکولاریسم بر جامعه مصر است و مأموریت آن نابودی دین اسلام است که قدرت خود را از خط و راه قرآن و سنت گرفته است.تصور جریان سلفی از دموکراسی به چند نکته و عنصر اصلی منحصر شده است. همین عناصر بعدها عامل مخالفت با این نظریه و عدم پذیرش فلسفه غربی به طور کامل شدند. عناصر مذکور عبارت¬اند از: 1.طبیعت و ماهیت حکومت اسلامی به طور کامل با ماهیت یک حکومت دموکراتیک فرق دارد. 2.دموکراسی به معنای کنار گذاشتن شریعت خداوند (عز و جل) و جایگزین کردن یک نظام کفر¬آمیز به جای آن؛ 3.دموکراسی برابر است با سکولاریسم غربی کافر. 4.دموکراسی به معنای تثبیت طرح جدایی دین از حکومت است. – بعد از بررسی این عوامل در ادامه مقاله به ماهیت اصلی مشکل سلفیه با دموکراسی پرداخته می‌شود و آینده تقابل جریان سلفی با دموکراسی بحث می‌شود.

سلفی گری در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران

شکل گیری سلفی گری،یکی از مهم ترین رویدادهای ایدئولوژیکی و فکری تاریخ مسلمانان به شمار می آید. در این میان،عراق با موقعیت حساس و وابستگی های عمیق ژئوپلتیکی متقابل با جمهوری اسلامی ایران،یکی از معدود کشورهایی است که همواره از بدو شکل گیری ایدهء سلفی گری درگیر آن بوده است؛به طوری که پس از اشغال عراق،این کشور به کانون اصلی فعالیت گروه های سلفی تبدیل شد و این جریان در تلافی و همپوشانی با مدارهای قدرتمند سلفی،در جایگاه مهمترین بازیگر غیردولتی در صحنه تحولات عراق قرار گرفت.اینگونه نقش آفرینی در حلقهء اول جغرافیای سیاسی ایران،واجد پیامدهای مهم برای جمهوری اسلامی ایران است.متن حاضر،این تأثیرات را مورد توجه قرار داده است.