من جگر پاره زهرايم و پاره جگرم

من جگر پاره زهرايم و پاره جگرم همه را يارم و خود از همه مظلوم‌ترم خانـه‌ام قتلگـه و يـار ستمگر قاتل سوخته از شرر زهر، ز پا تا به سرم عمر من بود محرّم، همه روز و همه شب قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم لب فرو بستم و ديدم که اهانت مي‌کرد […]

تو شمعي و بزمت دل انجمن

تو شمعي و بزمت دل انجمن تو سروي و مُلك وجودت چمن حجاز از بويِ عطر گيسوي تو خُتن در خُـتن در خُتن در ختن جبين و رخ و خال و خط هر چهار حسن در حسن در حسن در حسن به وصف تو زلف عروسانِ طبع شِكن در شِكن‌ در شِكن در شِكن به […]