تحلیل جامعهشناختی توسعهنیافتگی ملل مسلمان و راههای برونرفت از آن از منظر علامه اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری (۱۳۱۷ ـ ۱۲۵۶) تحت تأثیر اوضاع نابهنجاری که گریبانگیر جهان اسلام شده بود و نیز با آگاهی و درک عمیقی که از مبانی فکری دنیای شرق و غرب داشت خود را متعهد به سرنوشت انسان مسلمان میدانست. مهمترین سؤالاتی که این مقاله بر آن است تا بدانها پاسخ دهد، عبارتند از: علامه اقبال چه عواملی را موجب توسعهنیافتگی مسلمانان میداند؟ راهکارهای وی برای برونرفت مسلمانان از این توسعهنیافتگی چیست؟ آیا میتوان واقعیتهای موجود در کشورهای مسلمان عصر حاضر را با اندیشههای اقبال تفسیر کرد و آیا میتوان جامعه ایدهآل اقبال را در شرق یافت؟ چارچوب نظری تحقیق ملهم از مکتب وابستگی بهخصوص نظریات پل باران است. روش پژوهش کتابخانهای است. در این مقاله عوامل توسعهنیافتگی مسلمانان در قالب دو بخش درونی و بیرونی و راهکارهای رهایی در دو سطح کلان و خرد تقسیمبندی شدهاند.
علل و عوامل دگرگونی تاریخی و اجتماعی از منظر قرآن

شناخت عوامل دگرگونیهای تاریخی – اجتماعی، همواره از دغدغههای اندیشمندان بزرگ تاریخ بوده است اما دانشمندان درباره مبانی و رویکردهای ممکن به این تحولات اختلاف دارند. پس از رنسانس دو دیدگاه اقتصاد سرمایهداری و دیدگاه جامعهنگری درغرب، مباحث دگرگونی تاریخی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دادند؛ اما براساس مبانی قرآنی، دگرگونی تاریخی مبدأ هستیشناسانه و وجود شناسانه ویژة خود را دارد. بنابراین نقش عوامل غیبی درتغییرات تاریخی و اجتماعی جایگاهی خاص مییابد. از منظر قرآن پارهای از دگرگونیهای تاریخی در پیوند با رفتارهای انسان است و این رفتارها به نوبة خود متأثر از نوع غایتنگری، عوامل اجتماعی ـ فرهنگی، جهان بینی و اراده انسانی است.