بایسته‌های پژوهشی در حوزه عدل خدا

بر طبق نصوص دینی، خدای متعالی در عرصه‌های آفرینش، ربوبیت، تشریع و قانون‌گذاری و حسابرسی و جزای اعمال در روز قیامت، بر پایه عدل و حکمت کامل رفتار می‌کند. در برخی منابع حدیثی عدل در کنار توحید پایه دین شمرده شده است: ان اساس الدین التوحید و العدل. (التوحید، ص96)

عدل، نه تنها مستقلاً به عنوان یکی از اصول دین مطرح است، که اثبات دیگر اصول دین یعنی نبوت، امامت و معاد نیز به توحید و عدل وابسته است. چنان که علامه حلی بر این مطلب تصریح کرده است: «بدون عدل، چیزی از ادیان، تمام و قابل اثبات نیست.» (نهج الحق و کشف الصدق، ص 72)

شاید بر همین مبنا بوده که متکلمان امامیه در دوره‌های مختلف، مباحث عدل را در انگاره‌ای وسیع مطرح می‌کردند و مباحث افعال الهی را در آن مندرج می‌ساختند. برای نمونه در معروف‌ترین متن کلامی ‌امامیه یعنی تجرید الاعتقاد (و پیرو آن کشف المراد) مباحث خداشناسی در سه فصل اثبات وجود خدا، صفات خدا و افعال خدا مطرح شده که فصل افعال الهی شامل مباحثی چون حسن و قبح عقلی، هدفمندی آفرینش، فاعلیت انسان و نفی جبر، اراده خدا و قضا و قدر، لطف و تکلیف است. طبق این رویکرد، عدل از حالت صفت الهی بودن بیرون رفته و حوزه گسترده‌تری را پوشش داده است. به نظر می‌رسد در برخی آثار متأخر به دلایلی همانند اعتباری شمردن حسن و قبح، مباحث عدل لاغرتر و ضعیف‌تر مطرح شده است. این امر و چالشهای پیش روی مقوله عدل، ضرورت مطالعه و مداقّه در حوزة عدل الهی را دو چندان می‌کند…

نقش احادیث معصومان در تفسیر قرآن

احاديث معصومان عليهم السلام در تفسير قرآن، نقش و جايگاهى مهمّ دارند. كليات آن در برخى از آيات و احاديث بيان شده است. امّا مؤلف در اين مقاله، سه كاربرد ويژه حديث در تفسير قرآن را تبيين می كند :
اول – استخراج اصول و قواعدِ روش شناختىِ تفسير ( ويژگىهاى مهم قرآن مانند: هدايت ، جامعيت، هماهنگى درونى، ذو وجوه بودن، جارى بودن در طول زمان، عاّم و خاصّ، محكم و متشابه، نهى از تفسير به رأى و….) دوم – تعيين و تكوين مبانى تفسيرى، يعنى اينكه مفسّر، كليات نظام انديشه دينى خود را از قران و سنت بگيرد، سپس به تفسير قرآن بپردازد.سوم – حديث در نقش منبع تفسير (شأن نزول، بيان مصداق، رفع تعارض ظاهرى آيات، تقييد مطلق، تبيين مجمل، تخصيص عام، بيان تأويل، تفسير آيات متشابه، تفسير موضوعى، تفسير واژگانى و….)

رویکرد انحرافی در تفسیر قرآن

رويكرد انحرافى در تفسير قرآن، سابقه طولانى در ميان مفسّران دارد، تا آنجا كه حتّى به صدر اسلام مي‌رسد. اين گونه تفسير، نظام دلالتهاى واژگانى قرآن را به هم مي‌زند و ضلالت را به نام قرآن رواج مي‌دهد.از منظر روششناسى، عواملى براى اين رويكرد برشمرده‌اند، كه به خود قرآن، ويژگی هاى مفسّر يا روش تفسيرى او برمی گردد. مخالفان قرآن، و نيز فرقه هايى همچون غاليان، باطنيه و…، عرفا، روشنفكرنمايان و خاورشناسان، نمونه هايى از رويكرد انحرافى را در آثار خود عرضه كرده‌اند.