با سر شکسته

هر چه به حاج علی موحد می‌گویم: «سر شکسته را نمی‌شود پانسمان کرد و به امان خدا رهایش کرد. باید این شکستگی بخیه شود؟» می‌گوید: «من باید برای سرکشی محورها سریع به خط بروم!» می‌گویم: «حاج علی موحد! شما چند دقیقه پیش با موتور به زمین خورده‌اید! سرتان شکاف برداشته! خونش بند نمی‌آید!» می‌گوید: «پانسمان […]