برای سر دادن

شهید علیرضا بازاری را به علّت کمی سنّ و سال از ورود به عملیّات محروم کرده بودند. ایشان به تکاپو افتاد، به هر زحمتی بود فرماندهی را متقاعد کرد که در عملیّات همراه گردان باشد. وقتی اجازهی حضور در منطقه را یافت، از خوشحالی فریاد میکشید: «بالاخره پیروز شدم، من پیروز شدم.» یکی از بچّههای […]