امام على عليه السلام پايه گذار علوم قرآنى

درباره علوم قرآنى, تعريفهاى گوناگونى ارائه شده است, زرقانى دراين باره مى نويسد:
(علوم قرآنى, دانشهاى مربوط به قرآن كريم است از جنبه نزول, ترتيب, كتابت, قراءت, تفسير, اعجاز, ناسخ و منسوخ و رفع شبهه ازاين كتاب الهى و علوم مانند آن. موضوع علوم قرآنى, قرآن كريم است.)1
دكتر صبحى صالح نيز در تعريفى نزديك به اين مضمون مى نويسد:
(علوم قرآنى عبارت از مجموعه مسائلى است كه درباره احوال قرآن كريم بحث مى كند. اين چگونگى ها از حيث نزول قرآن, تلفظ, كتابت, جمع و ترتيب آيات در مصاحف و تفسير و تبيين ويژگيها و اهداف كتاب الهى است.)2
بنابراين علوم قرآنى در مجموع, دانشهايى را شامل مى شود كه مباحث كلى شناخت قرآن را تبيين مى كنند و به گونه اى مى توانند پيش نياز تفسير و شناخت قرآن باشند.
زرقانى مى نويسد:
(اصطلاح علوم قرآنى به شكل امروزى در زمان پيامبر(ص) وجود نداشته است, گرچه رسول خدا(ص) و اصحاب او نسبت به معارف و دانشهاى قرآنى, آگاهى و احاطه داشته اند و آگاهى آنان به اين علوم, بيش از دانش علماى پس از خود بوده است. همه اين علوم در زمان پيامبر(ص) به شكل مدوّن جمع آورى نشده بود; زيرا اصحاب به تدوين و تأليف آنها نيازى نداشتند. رسول خدا(ص) معارف و دانشهاى قرآنى را براى اصحاب خود تبيين مى نمود و آنان با توجه به قدرت حافظه و فهم و درك فراوان خود, اين دانشها را بخوبى مى آموختند; ولى به شكل مدوّن آنها را جمع آورى نمى كردند.)3
اين سخن به اين معنى نيست كه احاديث و سخنان پيامبر(ص) و ديگر معصومان(ع) به هيچ روى تدوين نمى شده است; بلكه اقوال و افعال رسيده از اين بزرگواران در تأييد كتابت و تدوين حديث, مؤيد اين است كه حديث در زمان پيامبر(ص) و ديگر معصومان, نگاشته مى شده است. علاوه بر آن وجود صحيفه ها و كتابهاى حديثى گزارش شده از زمان رسول خدا(ص), تأييد ديگرى بر اين مدعاست.
از جمله اين صحيفه ها, مى توان به صحيفه على(ع) اشاره كرد كه رسول خدا(ص) آن را بر امام(ع) املا كرده بود. اين مجموعه حديثى به نامهاى (كتاب على(ع), (جَفر) و (جامعه) گزارش شده است. از ديگر نوشته ها و مجموعه هاى حديثى منتسب به على(ع), (كتاب السنن و القضايا و الاحكام) و (كتاب فى علوم القرآن) است4 كه در اين مجال بر آن هستيم تا كتاب اخير را مورد بررسى قرار دهيم.
مصحف امیرالمؤمنین علیه السلام یا نخستین کتاب در حوزه علوم قرآني

روایات بسیاری از شیعه و اهل سنت نشان میدهد که امام علی (ع) در آغازین روزهای درگذشت پیامبر گرامی اسلام (ص)، بنابر سفارش آن حضرت، قرآن را در مجموعهای گرد آورد، این مجموعه که به «مصحف علی (ع)» نام بردار است، دربردارنده تأویل و تفسیر آیات قرآن، محکم و متشابه و اسباب النزول بوده است و آیههای منسوخ پیش از آیات ناسخ قرار داشتهاند و به همانگونه، آیات مکی پیشتر از آیههای مدنی بوده است. برخی از محققان مسلمان بر این رأی هستند که مصحف بر اساس ترتیب نزول سورههای قرآن گردآوری شده است، این دیدگاه، تنها بر روایت «ابن سیرین» مبتنی بوده و در دیگر روایات خصوصاً روایات شیعه دیده نمیشود، بنابراین نمیتوان به دیده اطمینان به آن نگریست و به دلیل وجود مسائل مهم علوم قرآنی در مصحف علی (ع) و زمان گردآوری آن، میتوان نتیجه گرفت که مصحف آن حضرت نخستین کتاب در حوزه علوم قرآنی میباشد.
جایگاه امام علی علیه السلام در نشر علوم دین در مراکز علمی جامعه اسلامی قرن اول

یکی از رویکردهایی که در مورد نقش امام علی (ع) در انتشار علم و سنت نبوی میتوان در نظر گرفت این است که اساساً رشد علمی در بلاد اسلامی در سده اول چگونه صورت گرفت و انتقال علم به این بلاد و امصار با چه فرایند و مکانیسمی تحققیافته است؟ چه کسانی در این انتقال علوم مؤثر بودهاند و ایشان در علم خود با علی (ع) چه ارتباطی داشتهاند؟ ادعا این است که سوق دادن مسلمانان به سمت توجه جدی به علم و دانش (نهفقط علم دین) و شکلگیری این روند در جامعه تازه تشکیل یافته اسلامی در این دوره در بلاد به علی (ع) منسوب است. برای اثبات این موضوع علاوه بر اقدامات مستقیم آن حضرت در کوفه و یمن، به نقش برخی شاگردان مستقیم ایشان مانند ابنعباس و ابنمسعود و حسن بصری در مناطقی مانند مکه و بصره و کوفه توجه و روشنشده که پایهگذاری دانش در این سرزمینها در سده اول بهواسطه فعالیت علمی ایشان بوده است.
امامت علی (ع) و توجیههای مخالفان

این نوشتار به این پرسش پاسخ میگوید که چرا اهل سنت باوجود نصوص فراوان بر امامت حضرت علی (ع)، آن حضرت را از مقام امامت و خلافت حذف کردهاند؟ نویسنده با استقراء در آثار اهل سنت و نیز در آثار برخی معاصران، به ده توجیه دست یازیده و در ذیل آنها به بررسی این توجیهها پرداخته است.
هویت قبیلهای بهمثابه واقعیت در نهجالبلاغه

هویت در منابع و متون اسلامی ازجمله نهجالبلاغه، موضوعی وسیع و عمیق است. در این کتاب ارزشمند، به هویت قبیلهای بهعنوان واقعیت و «سیاست آنگونه که هست»، در ابعاد گوناگونی توجه شده است. هویت و ملاحظات قبیلهای و رقیبان و مخالفان در تصمیمگیریها و موضعگیریهای امام (ع) از جایگاه مهمی برخوردار است؛ زیرا سیاست، ماهیتی کلی ملی دارد و دشمن در یکسوی آن، قرار میگیرد. در این مقاله با تحلیل محتوای گفتار و نوشتار امام (ع) در نهجالبلاغه به واکاوی هویت قبیلهای بهعنوان رقیب هویت دینی میپردازیم. با ورود اسلام و بعثت پیامبر (ص) هویت قبیلهای در ساختار شبهجزیره عربستان تحت تأثیر هویت دینی، به هویتی حاشیهای تبدیل شد و با مهار آن، یکی از موانع ساختار دولت سازی پیامبر (ص) از میان برداشته شد و دولت متمرکز پیامبر به وجود آمد؛ اما بعد از رحلت آن حضرت، هویت قبیلهای بار دیگر از حاشیه به متن جامعه وارد، بازتولید و تقویت شد. شکلگیری گرایشهای گریز از مرکز از سوی هویتهای متعدد قبایل گوناگون یکی از پیامدهای بازگشت هویت قبیلهای به جامعه بود. همین گرایشها موجب قتل عثمان شد و در واقعیت سازی حوادث دوران پنج سال خلافت امام علی (ع) و سه جنگ داخلی دوران ایشان نقشی مهم داشت. شدت یافتن این گرایشها اداره دولت را برای امام علی (ع) دشوار کرد و سرانجام منجر به تشکیل دولت امویان شد. در این مقاله واقعیت هویت قبیلهای توصیف، و واقعیت سازی قبیلهای، تجزیهوتحلیل شده است.
شکوههای امیرالمؤمنین علی (ع) در نهجالبلاغه

با اینکه کتاب شریف نهجالبلاغه گلچینی از سخنانی است که به امیرالمؤمنین (ع) مناسبتهای مختلف بیان کرده است، دریایی بیکران از معارف الهی است و بعد از قرآن کریم بهترین راهنما برای هدایت بشر و ساختن انسان کامل است. هر انسان خواستار حقیقت میتواند از این دریا به فراخور حال خویش کفی برگرفته و جان تشنهاش را سیراب کند. سخنان امیرالمؤمنین (ع) دارای موضوعاتی است که مهمترین آنها عبارت است از: فخر، توبیخ و تأدیب، حماسه، تخویف، و تهدید، ذم و هجاء، رثاء، وصف، مدح، دعا و ابتهال، حکمت و شکوه. در این نوشتار، ابتدا موضوعات نثر در نهجالبلاغه با مثال ذکرشده، سپس یکی از آن موضوعات یعنی «شکوه» موردبحث قرارگرفته است. شکوه به معنی شکایت، اظهار نگرانی و گلهمندی است و از مصدرهای ساختگی است که در زبان عربی بهجای آن شکایت و شکوی بکار میرود. مشتقات کلمهی شکوی دو بار در قرآن و سیزده بار در نهجالبلاغه بکار رفته است. پس از معنای لغوی شکوه، کاربرد آن در نهجالبلاغه بیانشده و به عوامل و انگیزههای آن اشارهشده؛ سپس از میان شکوههای موجود در نهجالبلاغه بیانشده و به عوامل و انگیزههای آن اشارهشده؛ سپس به موقعیت سخن و جنبهی شکوه آمیز بودن آن اشاره و انگیزهی شکوه بیان گشته است و در پایان از همهی مطالب نتیجهگیری شده است.
سیمای امیرالمؤمنین (ع) از منظر نهجالبلاغه

شناسایی و شناساندن شخصیت امیرمؤمنان علی (ع) بهعنوان انسان کامل و الگویی برای کارگزاران و عامه مردم، جزء ضرورتهای عصر حاضر است. آنچه در این مقاله دنبال شده تصویری از شخصیت آن حضرت است که از زبان ایشان در نهجالبلاغه ارائه گردیده. محورهای موردتوجه در مقاله عبارتاند از: مقام علمی؛ مقام بصیرت و یقین؛ مقامهای اخلاقی در عرصههایی همچون پرهیزگاری، زهد و دنیا گریزی، عدالتخواهی، شجاعت و ملازمت با پیامبر اکرم (ص). این در حالی است که امام از گفتوگو درباره خود و ستایش از خویشتن ابراز ناخشنودی کرده و آنچه بر زبان ایشان جاریشده از سر نیاز و اقتضای حال بوده است.
اعتبارسنجی انگاره ستایش امام علی علیه السلام از خلیفه دوم بر پایه خطبه 228 نهجالبلاغه

در خطبه 228 نهجالبلاغه تعبیرهای ستایش گرانه و اوصاف مبالغهآمیزی بهکاررفته که به گمان بعضی درباره خلیفه دوم بوده است. این احتمال موجب گردیده که شماری از بزرگان شیعه و سنی بهنقد و بررسی این خطبه جنجالبرانگیز بپردازند و درستی یا نادرستی این نظریه را موردنقد قرار دهند. آنچه در این مقاله سامانیافته، بررسی خطبه یادشده از سه منظر هویت شخصیت توصیفشده، صحت انتساب خطبه به امام علی (ع) و نیز اعتبار سنجی تأیید امام (ع) نسبت به ستایش صورت گرفته است که با رویکردی تاریخی و متن شناسانه به بحث گذاشتهشده است. با بررسی دیدگاه صاحبنظران فریقین و ارزیابی مصادر خطبه 228 این نتیجه به دست آمد که متن یادشده درباره خلیفه دوم واردشده است، اما این تعابیر انشای علی (ع) نبوده است، بلکه امام (ع) آن را از زبان ندبه گر خلیفه (ابن ابی حثمه) نقل نموده و برخلاف گمان برخی که این بازخوانی را نشانه تأیید امام (ع)دانستهاند، جملات مذکور به معنای تأیید و یا تصدیق خلیفه از سوی امام (ع) نبوده است.
نسبت اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی علیه السلام

یکی از پرسشهای دیرینه و پایدار در حوزه اندیشه سیاسی، پرسش نسبت اخلاق و سیاست میباشد. نتیجه تأمل درباره چنین نسبتی منجر به شکلگیری نگرشهای متفاوتی شده است. عدهای معتقدند که کاربرد مؤثر قدرت سیاسی با رعایت اصول و موازین اخلاقی سازگاری ندارد و درنتیجه هیچ آرمانی بدون اعمال قدرت حتی عدالت تحقق نخواهد داشت. در مقابل گروهی معتقدند که اصول اخلاقی بهخودیخود آنقدر ارجمند است که باید بهصورت دائم تمایلات گسیخته قدرت سیاسی را مهار کند وگرنه سیاست هیچ ارزشی ندارد. مقاله حاضر سعی خواهد کرد که پرسش این نسبت را در اندیشه و عمل حکومتی امام علی (ع) موردبررسی و تجزیهوتحلیل قرار داده و پاسخی درخور عرضه دارد.
مقایسه و پیشینه قوانین موضوعه حقوق جنگ معاصر در سیره و گفتار امام علی (ع)

در این پژوهش ضمن بررسی اصول و موازین حقوق جنگ یا حقوق بشردوستانه معاصر، پیشینه آن در جنگهای عصر امام علی (ع) تشریح و با این قوانین مقایسه شده است. این بررسی نشان میدهد آن حضرت قرنها قبل از تصویب معاهدات بینالمللی و کنوانسیونهای مختلف حقوق بشردوستانه، به رعایت موازین انسانی در جنگ اهتمام ورزیده و اصولی را پایهگذاری کردند که نهتنها براین قوانین و معاهدات مقدمتر است، بلکه در برخی امور مثل تقدم صلح بر جنگ، دعوت به صلح و اقناع دشمن قبل از درگیری، امان دادن و پرهیز از امان شکنی و غدر، تصرف نکردن غنائم غیرجنگی و بازگرداندن به مقتولین، عدم مقابلهبهمثل، منع تخریب سرزمین و خانههای غیرنظامیان نیز در مقایسه با قوانین موضوعه بهمراتب انسانیتر، اخلاقیتر و دارای مزیتهای بیشتر و حتی منحصربهفرد است. این رفتار میتواند ازیکطرف بهعنوان الگویی برجسته در عصر حاضر موردتوجه قرار گیرد و از طرف دیگر، تبلیغات سوء معاندان اسلام که همواره مسلمانان را به جنگطلبی و خشونت متهم میکنند خنثی سازد؛ زیرا این موازین بر مبانی آموزههای قرآنی و سیرۀ نبوی استوارشده است و میتواند مغایرت رفتارهای خشونت بارو کشتارهای بیرحمانهای را که عدهای به نام اسلام در برابر غیرنظامیان و شهروندان مسلمان در قالب عملیاتهای انتحاری در کشورهایی مثل عراق، پاکستان، سوریه و… انجام میدهند، با آموزهها و رفتارهای بزرگان این دین روشن سازد.
دنیا در مکتب موعظهای امام علی علیه السلام

دنیا از موضوعاتی است که در متون اسلامی، بهویژه در نهجالبلاغه، فراوان به آن توجه شده و با تعابیری دقیـق و تأثیرگذار و تمثیـلات و استعـاراتی بلـیغ از آن سخن رفته است. این موضوع ازآنجهت حـائز اهمیت است که با شناختی صحیح و اصولی از دنیا و حسن و قبح رویکرد به آن میتوان سبک زندگی را اصلاح کرد و در بهبود وضع جامعه نیز مفید و مؤثر بود. اصولاً امام علی (ع) از دو بعد کاملاً متفاوت به دنیا مینگرد که هر یک را اوصافی درخور تأمل است و به نوع نگرش انسان به جهـان طبیعت بستگی دارد. دراینارتباط است که تابع گرایی و متبوع گرایی معنی پیدا میکند و سپس مدح و قـدح دنیا شکل میگیرد. البته نکته اصلی در تفسیـر امام از دنیـا جز این نیست که جهـان برای انسان است نه انسان برای جهـان، بدون آنکه ذرهای از ارزش جهـان کاهش گیرد. هـدف، ارج نهادن به ارزشهای انسان است نه بیاعتبار کردن ارزشهای جهان. در این مقاله سعی شده است دنیا در فرهنگ حیاتبخش علوی موردبحث و بررسی قرار گیرد و در این راستا، از مسائلی چون رابطه انسان و جهـان، مـدح و ذم دنیا، مفهوم علاقه به دنیا و تضاد دنیا و آخرت سخن به میان آید.
اصول و روشهای تربیتی مواجهه با مخالفان در اخلاق ارتباطی امام علی علیه السلام

ارتباطات میان انسانی معصومين (اعم از پيامبر اکرم و ائمه طاهرين علیهمالسلام) با مخالفان خود، دربردارنده درسهايي گرانبها در حوزه تربيت اخلاقي براي مربيان تربيت است؛ برخوردهايي که حتي در مواردي منجر به هدايت شخص مخالف و پيوستن او به جمع مؤمنان گشته است. اين نوشتار، با بررسي رفتار عملي امام علي (ع) در مواجهه با مخالفان از یکسو و تحليل سخنان و گفتار ايشان درباره چگونگي رفتار با مخالف از سوي ديگر، به استخراج مهمترين اصول و روشهاي تربيتي در مواجهه با مخالف ميپردازد.
نقش قبیله قریش در دور کردن حضرت علی علیه السلام از خلافت اسلامی

قبیله قریش در آستانه ظهور اسلام مهمترین قبیله عرب بود و درمیان سایر قبایل نفوذ داشت. این نفوذ بعد از ظهور اسلام هم از بین نرفت و تأثیراتی بر جامعه اسلامی گذاشت. بااینکه رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) خود از بنیهاشم قریش بودند، از دست قریش متنفذ اذیت و آزار بسیاری دیدند. افراد متنفذ طوایف مختلف قریش به جهت غرور و جایگاه مهمی که در بین اعراب داشتند و به علت انتظارات بالا و اینکه امام علی (ع) در دوران رسولالله (ص) قهرمانانشان را کشته بود و هم به این دلیل که امام (ع) آنان را با دیگران برابر میدید و برای آنان اعتباری بالاتر از دیگران قائل نبود، مدام علیه حضرت علی (ع) کارشکنی میکردند تا آنجا که ابتدا از خلیفه شدن ایشان ممانعت کردند و پس از رسیدن آن بزرگوار به خلافت، به فکر تضعیف قدرتش بودند و بیشترین نقش را در این زمینه داشتند. در این مقاله، با روش تحلیلی ـ توصیفی، به این پرسش پاسخدادهشده است که قریشیان چه نقشی در دور کردن امام علی (ع) از خلافت اسلامی داشتند.
مردمسالاری دینی در سیره سیاسی و حکومت امام علی (ع)

ازنظر امام علی (ع) عرصه سیاسی حکومت حق محور، عرصهای شایستهسالار است که در آنهمه افراد جامعه باید موقعیت مشارکت در حکومت را داشته باشند؛ و حکومت بر اراده و حضور آنان متکی است. نگاه ایشان به حکومت بهمثابه وسیلهای برای خدمت به مردم است. پرهیز از خودکامگی، تأکید بر مشاوره با مردم وجه بارز حکومت آن امام (ع) است. در این حکومت از عامه مردم بهمثابه ستون دین و سپر محکم در برابر دشمنان یاد میشود. آن حضرت ارزش فوقالعادهای برای ضرورت جلب حسن ظن مردم قائل است و ازآنجاییکه منبع قدرت سیاسی رأی و حمایت مردم است، بنابراین حکومت در برابر عامه مردم پاسخگو، مسئول و همچنین از شفافیت سیاسی در برابر عامه مردم برخوردار است. همه در جریان اقدامات حکومت قرار میگیرند. هرگونه تبعیض و نابرابری در تمامی عرصهها اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مطرود است و درنتیجه، محیط مناسب و امن جهت شکوفایی و بالندگی هر چه بیشتر جامعه فراهم آید. تمامی این اصطلاحات اعم از حق اظهارنظر و مشارکت سیاسی، مدارا کردن با مردم، خدمت به عامه و تالش در جهت تأمین منافع عامه، پاسخ گوئی، شفافیت، برابری و عدالت و… اصطلاحاتی هستند که امروزه از شرایط یک حکومت مردمی است؛ و این نکته حائز اهمیت است که اجرای چنین اصطلاحاتی در دوران حکومت دینی و حق محور امام علی (ع) نمود پیداکردهاند.