اگر ادعا می کنیم که ائمه اطهار علیهم‌السلام، علم غیب دارند، آیا با وجود این علم، استقبالشان از مرگ موجه خواهد بود؟

برخی مي‏گويند: «امام حسن علیه‌السلام و امام رضا علیه‌السلام از زهر و سم كشنده‏اي كه با آن شهيد شدند اطلاع داشتند، پس چرا با علم به آن باز هم آب يا انگور مسموم را ميل فرمودند؟ يا حضرت علي علیه‌السلام از قصد ابن‏ملجم اطلاع كامل داشتند، ولي او را از خواب بيدار كردند تا مأموريت خود را به انجام برساند، آيا اين سه نمونه نوعي خودكشي يا رفتن عمدي به طرف مرگ نيست؟ و حال آنكه قرآن حفظ مال و جان را لازم دانسته، اگر بگوييم اطلاع هم نداشتند، با علم امامت جور در نمي‏آيد». این شبهه یکی از شبهات متداول مبحث امامت است که در متن پیش رو پاسخ داده خواهد شد.

آیا ابن ملجم مجبور به قتل امام علی علیه‌‌السلام بود؟

برخی مي گويند: روزي پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، ابن ملجم را قاتل حضرت علي علیه‌السلام خواند و ابن ملجم گريست و گفت مرا همين الان بكشيد؛ حضرت علي علیه‌السلام نيز بارها او را قاتل خود. اگر اين مطالب درست است، براي نجات امثال ابن ملجم، راهي باقي مي ماند؟ اگر نه، آیا اين با عدل الهي سازگاري دارد؟ در این وجیزه سعی شده است تا بدین شبهه پاسخ داده شود.

علم امام از نگاه اميرالمؤمنين علیه السلام با تأکيد بر نهج‌ البلاغه (نقد رويکرد تاريخی به علم امام)

مسئلۀ علم امام از دیرباز تاکنون به‌عنوان یکی از آموزه‌های اعتقادی و مقوّمات امامت شیعی مطرح بوده است. این ویژگی که لازمۀ مرجعیّت دینی امامان است، ابتدا توسط شخص پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله موردتوجه قرار گرفت و ازآن‌پس ائمه علیهم‌السلام و اصحابشان نیز امامت را بر اساس آن بر رسیده‌اند. در این میان برخی دربارۀ علم امام مطالبی را با رویکرد تاریخی مطرح کرده‌اند تا نشان دهند باور فعلی شیعیان دربارۀ علم امام، با گذشته، یعنی عصر حضور ائمه علیهم‌السلام، متفاوت است؛ ازاین‌رو در این جستار، علم امام و ویژگی‌های آن از نگاه امام علی علیه السلام با تأکید بر نهج‌البلاغه که یکی از کهن‌ترین میراث حدیثی و منابع معرفتی شیعه محسوب می‌شود، موردبررسی قرار می‌گیرد تا هم بر علم امام تأکید نماید و هم پاسخی مستند و تاریخی بر شبهاتی باشد که دراین‌باره مطرح می‌شود.

چالش بنی الحسن با انگارۀ علم ائمه علیهم‌السلام در نيمۀ اول قرن دوم

جریان بنی الحسن یکی از شاخه‌های مهم زیدیه در میانۀ قرن دوم هجری است که تأثیرات زیادی در جامعۀ شیعه داشته و عمدتاً جریان تقابل با نظام اموی و سپس عباسی را رهبری می‌کردند. از آنجاکه بنی الحسن هیچ‌گاه نتوانستند حمایت ائمه علیهم‌السلام را دربارۀ اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه علیهم‌السلام به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله به ایشان رسیده بود و دانش اختصاصی ایشان در امر دین که از طریق امیرالمؤمنین علیه‌السلام و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو می‌کرد؛ ازاین‌رو سیاست انکار آموزۀ علم الهی ائمه علیهم‌السلام به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قرن دوم تبدیل شد. این مقاله گزارشی از این جریان را در بازۀ زمانی پرالتهاب نیمۀ اول قرن دوم، عرضه می‌کند

مجموعه مقالات علم امام

این نوشتار به معرفی کتاب مجموعه مقالات علم امام می پردازد. علم امام یکی از بارزترین صفات امامت است که از دیرباز در امام شناسی مورد توجه عالمان و متفکران اسلامی بوده است. از همین رو، دانشمندان شیعی در این باره رساله ها و کتاب هایی نگاشته اند. در این مجموعه 19 رساله و مقاله از دانشمندان شیعه با رویکردهای متفاوت در باب علم امام گرد آمده است.

فرايند آگاهی شيعيان از علم غیب امامان

این که محیط اجتماعی، حقایق معارف دینی را به تدریج درک می کند، امری روشن است؛ به تعبیر دیگر تلقی جامعه از دین، امری تاریخی است. این روند را در موضوعات مختلف می توان پی گیری کرد. نوشتة حاضر نشان می دهد که اطلاع از غیب در جامعة جاهلی، به ملائک یا جن منحصر بوده است؛ از این رو نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز دعوت با این پرسش مواجه می شدند که چرا مَلَک نیستند و یا متهم به جادوگری و کهانت می شدند؛ تا این که در اثر کثرت آیات و معجزات، نبوت ایشان پذیرفته شد و در نتیجه، آگاهی از غیب ـ در نظر جامعه ـ به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر شد. این زمینة تاریخی موجب شد امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اخبارات غیبی خود، به ویژه در ایام خلافتشان، با اتهام های دعوی نبوت، علم غیب و کهانت مواجه شوند. این مشکل، در طول دوران امامت برقرار بود؛ اما در میان شیعه، تحقق بسیاری از پیش بینی های امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه را آماده کرد تا شیعیان با مقولة امکان آگاهی از غیب ـ بدون کهانت و نبوت ـ آشنا شوند . ائمه علیهم السلام این موضوع را به تدریج به شیعیان آموزش دادند.[1]

مرورى بر پاره‌ اى از آراى علّامه نمازى

شيخ على نمازى شاهرودى چندين سال در محضر مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى دروس فقهى اصولى و معارفى را تلمّذ نموده است. ‏ديدگاه وى در برخى معارف دينى الگويى صحيح براى طالبان معارف دينى به شمار مى‌آيد.برخى از نظريات ايشان :‏
ـ بداء به معنى حدوث رأى و ظهور امر و مشيّت جديد خداوند است.‏
‏- علم خداوند دو قسم است: استقلالى كه مخصوص خداست، غير استقلالى و وهبى كه خداوند به هر كه بخواهد و به هر اندازه‌اى كه بخواهد، ‏مى‌دهد.‏
ـ خطبه غدير در كمال صحت و اعتبار است و براى اثبات علم غيب پيامبر 9 و اميرالمومنين 7 به اين خطبه استدلال شده است.‏
ـ كتب اربعه حديثى شيعه معتبر و احاديث و روايات آنها صحيح مى‌باشد.‏
ـ تمسّك به ثقلين (قرآن و عترت) فرض و واجب است.‏
ـ خداوند متعال به معرفت فطرى خودش را به مردم معرّفى كرده و اگر اين معرّفى نبود كسى خالق و رازق خود را نمى‌شناخت.‏
ـ علم نورى الهى است كه در قلب مقدّس پيامبر 9 قرار گرفته و از ايشان 9 به اميرالمومنين 7 منتقل گشته است. از آن به نور ولايت نيز تعبير ‏شده است.‏

علم غيب پيامبر صلی الله علیه وآله

با توجه به اينكه پيامبر (صلی الله علیه وآله)  علم لدنى و غيب داشتند؛ چرا عده اى مبلّغ را فرستادند كه به فاجعه «رجيع» و بعد «بئر معونه» منجر شد؟