فلسفه وجودی امام زمان ارواحنا فداه در «عصر غیبت»

فلسفه وجودی امام زمان(عج) در عصر غیبت چیست؟
وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان ارواحنا فداه

وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان(عج) چیست؟
برهان پذيري عقلي ضرورت وجود امام درانديشه آيت اله جوادي آملي

تحليل وجود امام در ميان پاراديم هاي فکري و معرفتي تشيع، نقشي اساسي درحوزه مطالعات ديني عهده دار است. تحليل جامع، خرد ورزانه و انديشه ورانه، ساحت هاي گوناگون مساله امامت، مي تواند روي آوردهاي هنجاري و معرفت شناختي متعددي را به ارمغان آورد.
دراين ميان، «ضرورت وجود امام از سوي خدا»، به عنوان ضرورتي عقلي در تفکر غالب مکتب اماميه، تحليلي نظام مند و منطقي را مي طلبد.
اين نوشتار، مقوله ضرورت وجود امام را با رويکرد عقلي و برهاني، با محوريت انديشه و آثار استاد جوادي آملي در قالب براهين و ادله مختلف تبيين و تحليل کرده است.
«برهان لطف»، «برهان علت غايي»، «حفظ نظام اجتماعي»، «قاعده امکان اشرف» و «قاعده الواحد»؛ از اهم براهين عقلي بر ضرورت وجود امام به حساب مي آيند که هر يک در صدد ارائه تصويري روشن از يکي از ساحت هاي مساله امامت است.
هر کدام از براهين پنج گانه مذکور، به صورت مورد پژوهانه به ضرورت وجود امام از سوي خداوند متعال پرداخته و در مواردي اشکالات احتمالي را پاسخ گفته است.
هزاره گرايي رويکردها وگونه ها

«هزاره گرايي» (Millenarian) به معني اعتقاد به پايان قريب الوقوع نظام کنوني دنيا و پديدار شدن حکومتي در غايت خوبي، هماهنگي و عدالت پيشگي در جهان، مورد مطالعه دانشمندان علوم مختلفي همچون دانشمندان عرصه الاهيات، جامعه شناسي، روان شناسي، انسان شناسي و علوم سياسي قرار گرفته است؛ چرا که مهم ترين شاخصه هاي هزاره گرايان، اول، نارضايتي از وضع موجود و سپس اعتقاد به وقوع دوره اي از جهان است که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگير مي شود.
گرچه ريشه اين اصطلاح به قبل از دوران باستان بر مي گردد؛ رشد و توسعه اين مفهوم در جهان مسيحيت شکل گرفته است و به حکومت هزار ساله ـ ملکوت ـ خداوند بر زمين اشاره دارد.
به طورکلي گونه شناسي ها نسبت به هزاره گرايي در دو رويکرد «سکولار» و «معنوي» قابل بررسي است که البته در برخي موارد، به رغم تفاوت در رويکرد، مشابه هستند. اين تشابه، گوياي اين واقعيت است که نوع موعود مورد اعتقاد، بر چگونگي جنبش هاي هزاره گرا تاثير به سزايي گذاشته است.
بررسي و نقد تبار شناسي امام مهدي (عج) در روايات اهل سنت

در روايات اسلامي، هويت و شخصيت مهدوي موعود (عج) که از باورهاي مسلم نزد عموم مذاهب اسلامي است؛ دقيق و روشن بيان شده است. او مردي است از عترت و اهل بيت پيامبر اکرم (ص)، همنام با آن حضرت، علوي، فاطمي و حسيني و نام پدر گرامي اش، «حسن» است.
با اين حال، در برخي از روايات، مهدي موعود (عج)، از خاندان عباس، عموي پيامبر اکرم (ص) و از نسل امام حسن مجتبي (ع) و نام پدرش، «عبداله» عنوان شده است. اين نوشتار، ضمن بررسي اين دسته روايات با روش توصيفي ـ تحليلي؛ به اين نکته راه يافته که اين روايات به دليل نا سازگاري با روايات معتبر و متواتر و نيز ضعف سند، قابل استناد نيستند. در عين حال، تاويلات و توجيهاتي براي آن ها بيان شده است که با فرض صحت اين توجيهات، اين دسته از روايات با روايات ديگر ناسازگار نخواهد بود.
بررسي و نقد نظرات «ضد مسيح اسلامي» و «اسلام، رداي ضد مسيح» در تطبيق ضد مسيح بر منجي اسلامي

با شکل گيري موج جديدي از اسلام هراسي و اسلام ستيزي در چند دهه اخير در غرب؛ برخي نويسندگان و مبلغان مسيحي در زمينه شيطاني خواندن دين اسلام و انطباق آن با محور شرارت مذکور در کتاب مقدس تلاش کرده اند. اين افراد با طرح نظريه هاي گوناگون، تا بدان جا پيش رفته اند که از تطبيق منجي اسلامي (امام مهدي(عج)) بر ضد مسيح مذکور در کتاب مقدس (آنتي کرايست) سخن گفته اند. دراين زمينه، نظريه «ضد مسيح اسلامي»، با استناد به منابع اسلامي و مسيحي، در اثبات يکي بودن ويژگي هاي رفتاري و شخصيتي منجي اسلامي با ويژگي هاي ضد مسيح مذکور در عبارات کتاب مقدس، تلاش مي ورزد و در پي آن، ديدگاه «اسلام، رداي ضد مسيح» اين موضوع را برجسته و امام مهدي (عج)، به روايت شيعيان را مصداق ضد مسيح معرفي کرده است. از آن جا که اين نظريات به کمک تبليغات رسانه اي قوي در بستر مذهبي غرب معروفيت بالايي پيدا کرده و زمينه مسموميت فکري عمومي را فراهم کرده اند؛ بررسي و نقد اين ديدگاه ها ضروري به نظر مي رسد. در اين سو، ابتدا به توصيف مقدمات، استنادات و نتايج اين دو ديدگاه پرداخته و سپس مباني و شواهد آن ها بررسي و نقد شده است. نتيجه، اين که بسياري از برداشت هاي صاحبان نظريه از کتاب مقدس و نيز آموزه هاي اسلامي ناصحيح است. تطبيق نهايي صورت گرفته نيز اشکالات متعددي دارد که اصل آن را مخدوش مي کند.
تحليل انتقادي بر ضعف سندي احاديث مربوط به داوري امام مهدي (عجل الله فرجه الشریف) بر اساس باطن موضوع

يکي از مسائل مهم مرتبط با مهدويت، موضوع «عدالت جهاني و چگونگي اجراي آن» است که دلايل عقلي و نقلي فراوان بر ضرورت تحقق آن وجود دارد. شيوه هاي متداول قضايي که بر شاهد و بينه و امارات تکيه دارند، نتوانسته است عدالت واقعي را به ارمغان آورد. لذا وجود روايات دال بر تحکيم (داوري) امام مهدي (عج) به باطن در منابع شيعي، شيوه قضايي جديدي مبتني بر «علم و فراگير امام معصوم» را تاييد مي کند.
در اين تحقيق که با روش کتابخانه اي، در استناد و منبع به روش اسنادي و در تجزيه و تحليل به شيوه توصيفي – تحليلي انجام گرفته است؛ ضمن طرح يکي از مهم ترين اشکالات وارد بر اين گونه داوري، از سوي امام مهدي (عج) در برخي منابع شيعي (يعني عدم قطعيت و ضعف راويان اين احاديث)؛ به پاسخگويي و دفاع از آن ها پرداخته شود.
مجموع روايات، مربوط به تحکيم امام مهدي (عج) به باطن از نظر اعتبار، به دو دسته مي توان تقسيم کرد: الف) رواياتي که راويان زنجيره سند آن تماما ثقه و مسند و متصل به معصوم بوده و روايات مذکور به لحاظ سند و دلالت محتوايي قابل استنادند:. ب) روايات مرسل، مجهول يا ضعيف هستند؛ که البته به دليل تعاضد مضموني و عدم امکان داعيه دروغ گويي در اين موضوع، مي توان آن ها را مورد توجه قرار داد.
در نتيجه با توجه به اين که سند ده روايت، متصل وصحيح و موثق است و ديگر اخبار مربوط نيز مويد اين ديدگاه است؛ مي توان اذعان کرد که اخبار باب تحکيم امام مهدي (عج) و اسانيد روايات، مستفيض است و مستند روايي باب را تامين مي کند.
تاثيرات سياسي جهاني شدن، بر زمينه سازي انقلاب جهاني حضرت مهدي (عجل الله فرجه الشریف)

«جهاني شدن» ضمن به وجود آوردن تحولاتي عميق و ايجاد مرحله اي نوين از زندگي براي بشر، آثار متعددي برجاي گذاشته است. با توجه به اين که يکي از مباحث مهم انديشه مهدويت، بررسي زمينه هاي انقلاب جهاني امام زمان (عج) مي باشد؛ در اين پژوهش تلاش شده است بيان شود که جهاني شدن چگونه به لحاظ سياسي، مي تواند زمينه ساز انقلاب جهاني امام زمان (عج) باشد. اين نوشتار، ضمن اشاره به برخي آثار سياسي جهاني شدن، با روشي توصيفي ـ تحليلي، به فرصت هايي اشاره مي کند که بسترهاي مثبت يا منفي شکل گيري قيام و انقلاب امام زمان (عج) را به وجود مي آورند.
واکاوي وصيت نازل شده از آسمان به حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و نقش آن در شناسايي مدعيان دروغين

با توجه به روايات ائمه (ع)، وصيت رسول خدا (ص) يکي از راه هاي اثبات امامت است. و اين وصيت در منابع شيعه به دوازده نفر که اولين آن ها حضرت علي (ع) و آخرين آن ها حضرت مهدي (عج) است، اشاره مي کند. همچنين وصيت مورد استفاده در اثبات امامت در دو قسم مکتوب و آشکار و هر يک داراي ويژگي هايي است. در اين نوشتار در مورد وصيت مکتوب گفت وگو و ويژگي هاي آن در منابع روايي شيعه واکاوي شده و در نهايت نتيجه اين که در زمان حيات حضرت محمد (ص)، خداي متعال مکتوبي را با دوازده خاتم توسط جبرئيل براي ايشان ارسال و نام ائمه دوازده گانه و دستورالعمل زندگي هر امامي را بيان کرده است. با اثبات اين مطلب، هرکسي ادعاي امامت کند، در حالي که نامش در وصيت نيست، به يقين دروغگو است نياز به بازنگري منابع روايي و سوء استفاده برخي مدعيان از معناي وصيت مکتوب و چگونگي بهره گيري از اين معيار، انگيزه اي ديگر در تدوين اين نوشتار بوده و روش نگاشته «تحليلي ـ توصيفي» است.
آسيب شناسي پژوهش نيل رابينسون پيرامون دجال

شناخت دقيق آراي مستشرقان درباره معارف اسلامي و نقد علمي ديدگاه هاي آنان، براي مسلمانان داراي ضرورتي انکارناپذير است. به همين منظور، در پژوهش حاضر تلاش شده است با روش توصيفي- تحليلي، به معرفي و آسيب شناسي مقاله دجال در «دايره المعارف قرآن ليدن» پرداخته شود. «نيل رابينسون» نويسنده مقاله، مطالب مربوط به دجال را با استناد به کتاب مقدس و روايات اسلامي بررسي کرده است. رويکرد تطبيقي بين کتاب مقدس و روايات اسلامي که در مقاله يادشده به چشم مي خورد، از محاسن آن محسوب مي شود. استفاده از برخي روايات اسلامي ضعيف در توضيح پاره اي از مطالب مربوط به دجال، از جمله وجوه ضعف پژوهش نويسنده به شمار مي آيد.
روش شناسي تطبيقي احاديث مهدويت در مکاتب حديثي قم، بغداد و اصفهان

باتوجه به متفاوت بودن روش ها در مکتب هاي حديثي، بررسي روش هرکدام از سه مکتب حديثي قم، بغداد و اصفهان مي تواند ما را به مجموعه انديشه هايي که در مباني اخذ و نقل حديثي، ديدگاهي همسو يا متفاوت دارند، آشنا سازد. در اين مقاله سعي بر اين است که روش شناسي احاديث مهدويت از ديدگاه اين سه مکتب بيان شود: از مکتب حديثي قم، کتاب کمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق، از مکتب حديثي بغداد، کتاب الارشاد شيخ مفيد و از مکتب حديثي اصفهان، کتاب بحارالانوار علامه مجلسي انتخاب شده است. از جمله اهداف، بازشناسي اصول و معيارهاي مولفان در گزينش، گزارش، تحليل و تبيين محتوايي و اعتبارسنجي روايات مهدويت است. از اين رو، به بررسي تطبيقي و بيان وجوه اشتراک و افتراق اين سه کتاب پرداخته مي شود.
موعودگرايي، مقاومت و اعتراض: نگاهي به تجربه انقلاب اسلامي ايران

«موعودگرايي» (مهدويت)، به عنوان ميراث گران بار مذهب شيعه از زواياي مختلفي بررسي شده است. با اين حال، توجه به کارکرد آن در پيدايش بزرگ ترين انقلاب قرن مي تواند زواياي پنهان آن را نمايان سازد. از طرف ديگر، انقلاب اسلامي ايران از زواياي مختلفي براي پژوهشگران موضوع جذابي بوده است. به همين دليل، شماري از جامعه شناسان به نام کوشيده اند از يک سو عوامل و از ديگر سو آثار آن را تحليل کنند و از پيچيدگي اش بکاهند. براي تبيين کارکرد مهدويت در پيدايش انقلاب اسلامي، مي توان از سه مدل جامعه شناختي بهره برد: «مدل روانشناختي- ذهني»، «مدل ساختي- سازماني» و «مدل گفتماني». گرچه رجوع به سخنان رهبران انقلاب نشان مي دهد که مهدويت در دو مدل ذهني و ساختي، به کار گرفته شده است، نبايد اين آموزه مترقي را صرفا در اين دو مولفه به انحصار کشيد. مهدويت با ايجاد گفتماني برنامه دار در برابر گفتمان قدرت، توانست مشروعيت حاکميت موجود را به چالش کشيده، براي تاسيس يک حکومت جديد با ارزش هاي جايگزين برنامه اي ارائه کند. اين را مي توان کارکردي بزرگ براي مهدويت در جامعه ايران دانست.
تحليل رويکرد شناختي و کارکرد شناختي انتظار از منظر اهل سنت

نوشتار پيش رو، به بيان يکي از آموزه هاي مهم مهدويت به نام «انتظار از منظر اهل سنت» مي پردازد.انتظار به عنوان باوري اساسي در ميان اهل سنت، داراي شاخصه ها و مباحث مختلفي است که با باز خواني هر کدام از آن ها، نسبت به ابعاد انتظار شفافيت و باز شناسي بيش تري پيدا مي شود. مثلا يک بار مباحث «رويکردشناختي انتظار» که به رويکرد «حديث محوري» و «باورمحوري» قابل تقسيم است، مطرح مي گردد و از اين طريق به گستره وجودي انتظار در منابع حديثي و کتاب هاي علماي اهل سنت پي برده مي شود، بار ديگر به دنبال طرح مباحث ديگري نظير «ماهيت شناختي وکارکردشناختي انتظار» رفته و با واکاوي انتظار از اين دو منظر، به تقسيمي نظير انتظار عام و خاص و نيز انتظار مثبت و منفي رهنمون مي شويم. در بحث کارکرد شناسانه انتظار که حاوي تنوعاتي نظير انتظار مثبت و منفي است، انديشمندان اهل سنت در بيانات و مکتوبات خويش به صورت فراگير به اين موضوع پرداخته و با ضوابطي دقيق، به بيان تمايزات آن دو مبادرت کرده اند. همچنين با تشريح نقش غير سازنده انتظار منفي و با تبيين نقش تاثير گذار انتظار مثبت، زمينه ساز ترويج انتظار مثبت در ميان اهل سنت شده اند.
بررسي و نقد مناسبات ولايت و منتظران از ديدگاه تصوف گنابادي

يکي از شاخه هاي تصوف در دوره اخير، «گنابادي» ها هستند. اين گروه که شاخه اي از «نعمت اللهيه» اند، در موضوعات اعتقادي داراي عقايدي ويژه هستند. از جمله اين که در موضوع انتظار و چگونگي تحقق ولايت در دوران غيبت و نيز وظايف منتظران براي بهره مندي از اين ولايت، ديدگاه هاي خاصي دارند، مانند طرح ادعاي نوعي نيابت خاصه در امور معنوي و ولايي براي بزرگان خود به منظور هدايت مردم توسط ايشان در دوران غيبت، لزوم بيعت پيروان با قطب فرقه در جهت استکمال ايماني و پذيرش اعمال مومنان، بهره برداري خاص از القاب و عناوين، مانند قطب، شيخ، اوتاد و ابدال که اين کار به تدريج، اهميت و جايگاه خود امام معصوم و نقش وساطت فيض و هدايتگري ايشان را تضعيف مي کند، همچنين طرح مساله اجازه در دوران غيبت و رساندن امتداد اين اجازات به امام زمان (عج) و نيز سرسلسله ولايي آن ها به اميرالمومنين (ع).
نتيجه تبيين اين مناسبات آن است که از ديدگاه گنابادي ها، تحقق انتظار صحيح و هدايت در عصر غيبت، بر وجوب شناخت و معرفت اقطابي مبتني است که از سلسله ائمه اجازه خاص دارند و داراي الهامات غيبي و قدرت خاص هدايت معنوي از سوي ائمه (ع) هستند.