پُلیتیکِ بنی هاشم به دستگاهِ خلافت

برگرفته از جلسات “سیر تکوّن عقاید شیعه”
چرا مسئله عدالت صحابه را اینقدر مهم و اساسی جلوه می دهند؟

برگرفته از جلسه هفتم «سیر تکوّن عقاید شیعه» ماه مبارک رمضان 1401 هجری شمسی
نقض «عدالت صحابه» در یک مثال تاریخیِ جعلی!

برگرفته از جلسه هفتم «سیر تکوّن عقاید شیعه» ماه مبارک رمضان 1401 هجری شمسی
مسئله عدالت صحابه بعداً ساخته شده است

برگرفته از جلسه ششم «سیر تکوّن عقاید شیعه»؛ ماه مبارک رمضان 1401 هجری شمسی
آیا خلیفه دوم مسئله عدالت صحابه را قبول دارد؟

برگرفته از جلسه ششم «سیر تکوّن عقاید شیعه»؛ ماه مبارک رمضان 1401 هجری شمسی
آیا فضایل علی علیهالسلام ، از سوی اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز شنیده شده است؟

برخی از مخالفین تشیع با رد تواتر فضائل علي علیهالسلام می گویند: «آن شيعياني كه از جمله اصحاب نبوده اند، آنها پيامبر صلياللهعليهوآله را نديده اند و سخن او را نشنيده اند. حال اگر آنها روايت خود را به صحابه نسبت ندهند، نقل آنها مرسل و منقطع است و صحيح نيست. آن تعدادي از اصحاب كه شيعه آنها را قبول دارند تعداد كمي هستند كه ده نفر و اندكي مي باشند. اگر اين تعداد خبري را نقل كنند نقل آنها را نمي توان تواتر گفت. چراکه توده بزرگ اصحاب كه فضائل علي را نقل كرده اند. شيعه آنها را عيب جويي مي نمايند و آنان را به كفر متهم مي كنند! بنابرین وقتي آنها تودة بزرگي را كه قرآن آنها را مي ستايد متهم به دروغ گويي و كتمان حقيقت مي كنند، اقدام افراد اندكي به دروغ گويي و كتمان بيشتر محتمل است!
آیا شیعیان می توانند به حدیث قلم و دوات مسلم و بخاری استناد نمود؟

در صحیحین و بعضی از کتاب های معتبر اهل سنت، نقل شده است که رسول خدا صلياللهعليهوآله در بستر بیماری امر کردند، قلم و دواتی را بیاورند، تا مطلبی را بنویسند که هیچ کس پس از او گمراه نشود. اما خلیفه دوم از اطرافیان رسول خدا صلياللهعليهوآله را از این کار بازمی دارد و می گوید: او مریض است و هذیان می گوید! حال برخی، به این استناد ایراد می گیرند و بدان خدشه وارد می کنند. آنها بیان می کنند که شیعه نمی تواند به این روایت تکیه کند و به وسیله آن، قدحی بر خلیفه دوم وارد کند؛ زیرا اهل سنت برای این روایت معارض دارند و شیعه هم اساسا نمی تواند چنین روایتی را برای خود بپذیرد. ما در این وجیزه پس از شرح اشکال مستشکل، به نقد این اشکال می پردازیم.
نظریه «عدالت صحابه» در ترازوی قرآن و سنّت و تاریخ

اينكه عده اي توانستند ازنزديك جمال دلرباي پيامبر اعظم (ص) را نظاره كنند، معجزات الهي اش را ببينند، آيات وحي و سخنان حكيمانه اش را بشنوند، خلق عظيم و رحمت وسيعش را احساس كنند او را در سفر و حظر همراهي نمايند؛ خود امتياز ويژه اي است كه به ايمان آورندگان و تربيت يافتگان آن دوره چهره اي شاخص ماندگار بخشيده است. اما زين العابدين عليه السلام در صحيفه سجاديه – كه چكيده اي است از معارف اسلام ناب در قالب نيايش – از درگاه خداوند براي اصحاب پيامبر (ص) اينگونه دعا مي كنند:
«اللهم و اصحاب محمد (ص) خاصّه الذين احسنوا الصحابه و الذين ابلوا البلاء الحسن في نصره و كالقوه و اسرعوا الي وفادته و سابقوا الي دعوته و استجابوا له حيث اسمعهم حجه رسالاته و فاوقوا الازواج و الولاد في اظهار كدمته و قاتلوا الاباء و الابناء في تثبيت نبوته و انتصروا به و من كانوا منطوين علي محبته يرجون تجاره لن تبور في مودّته و الذين هجرتهم العشائر اذ تعلّقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذ سكنوا في طلّ قرابته فلاتنس لهم اللهم ما تركوا لك و فيك و ارضهم من رضوانك … »
«بار خدايا و به خصوص اصحاب و ياران محمد (ص) آنانكه همراه بودن (با آن حضرت) را نيكو به پايان بردند و آنانكه براي ياري او در جنگ شجاعت و دلاوري برجسته اي آشكار ساختند و او را يادي كردند و به ايمان اوردن به او شتافتند و به دعوتش پيشي گرفتند و دعوت او را آ هنگام كه برهان رسالتهاي خود را به گوششان مي رساند، پذيرفتند و در راه آشكار ساختن دعوت او (به راه حق) از زنان و فرزندان دوري نمودند و در استوار كردن پيامبري او با پدارن و فرزندان (خودشان) جنگيدند و به واسطه وجود آن حضرت پيروز گرديدند و آنانكه محبت و دوستي آن بزرگوار را در دل داشتند و در دوستيش تجارت و بازرگاني (سعادت) را آرزو داشتند كه هرگز كسادي در آن راه نمي يابد و آنانكه چون خود را به ريسمان (ايمان به) آن حضرت متعلّق ساختند قبيله ها شان از آنها دوري گزيدند و چون در سايه خويش با او (ص) جاي گرفتند خويشان با آنان خود را بيگانه پنداشتند پس خدايا آنچه را كه براي تو در راه تو از دست داده اند براي ايشان فراموش مكن و ايشان را از خوشنودي (رحمت) خود خوشنود ساز … »[1]
اما پرسش مهم و در خور درنگ و انديشه اين استكه آيا تمام صحابه و پيامبر (ص) داراي ويژگيهاي مذكور بودند و به عبارتي بهتر و دقيق تر آيا تمامي آنها ب ايستثنا «مومن» ، «عادل» ، «صالح» ، «صادق» بودند و هيچ «گناه» و «خطايي» نداشتند و در نتيجه همه فوق «انتقاد» و در يك سطح از «احترام ويژه» هستند و «گفتار» و «كردار» شان حجت و اطمينان بخش است بدون آ»كه نيازي به «تفحص» از سيره رفتاري شان باشد؟ و يا آنكه خوب و بد در ميانشان وجود داشت خوبشان قابل احترام و تقدير و بدشان سزاوار زّم و توبيخند؟
نقدی بر عدالت صحابه

برگرفته از کتاب «زادالمسیر» ج 6 ص 18 و کتاب «الموسوعة الفقهیة المیسرة» ج 6 ص 65
عدالت «صحابه» زناکار

برگرفته از کتاب «شرح العقیدة الواسطیة» ج 2 ص 292
عدالت صحابه

دیدگاه مسلمانان درباره عدالت صحابه چیست؟
منشا و خواستگاه عدالت صحابه

بحث عدالت صحابه از کجا شروع شده و مبدا و خواستگاه آن از چه زمانی بوده است؟