شعر میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
چرا ای غرق خون! از خاک صحرا بر نمی خیزی؟

چرا ای غرق خون! از خاک صحرا بر نمی خیزی؟ حسین آمد به بالینت تو از جا بر نمی خیزی؟ نمـاز ظـهر را با هم ادا کردیم در مَقتل بُود وقت نماز عصر، آیا بر نمی خیزی؟ خیام کودکان خالی از آب است و پر از افغان چرا سقای من! از پیش دریا […]
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای

وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای خوش به حال لب اصغر! که تو سقّا شدهای آب از هیبت عبّاسی تو میلرزد بیعصا آمدهای، حضرت موسی شدهای به سجود آمدهای یا که عمودت زدهاند؟ یا خجالتزدهای؟ وه! که چه زیبا شدهای «یا اخا» گفتی و ناگه کمرم درد گرفت کمر خم شده را، غرق تماشا شدهای؟ […]
جان عمو! برای حرم، فکر آب کن

جان عمو! برای حرم، فکر آب کن رفع عطش، ز عترت «ختمیمآب» کن سقّای تشنگان حریم خدا تویی از بهر تشنگان حرم، فکر آب کن ای یادگار فاتح خیبر! عنایتی راه شریعه بسته بُوَد، فتح باب کن هرگز مباد از سر ما، سایهی تو کم! «یا رب! دعای خستهدلان مستجاب کن» در خیمهها ز تشنگی […]
میان ماه بنیهاشم و مه تابان

میان ماه بنیهاشم و مه تابان تفاوت است ز حدّ وجوب تا امکان مه سپهر شود گاه بدر و گاه هلال ولی نمیرسد این بدر را دمی نقصان مزیّن است از آن ماه، عرصهی غبرا منوّر است از این ماه، کشور ایمان حریم اوست، شفاخانهی خدا که ز خلق در این مقام شود درد بیدوا، […]
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم

قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم چشمم از عشق و خجالت زدگی پر شده بود شرم اینگونه خدا قست کافرنکند! دست من باشد و راهی نشود باز کنم سر و سریست میان من ومشک و سر و دست کاش می […]
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم

بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم هر دم از غصّهی جانسوز تو، آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشقِ شیرین تو آمیخته شد با شیرم بوتهی عشق تو کرده است، مرا چون زر ناب دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید آیت قهر بیان […]
ای نازنین برادرِ با جان برابرم!

ای نازنین برادرِ با جان برابرم! افتادهای به خون ز چه؟ ای میر لشگرم! برخیز بهر یاریام، ای آن که بودهای در هر بلیّه یارم و در هر ورطه یاورم! با آن شجاعتی که تو را بود، بینمت افتادهای به خاک، ولی نیست باورم قد راست کن که گر علمت آمده نگون بهرت ز آهِ […]
مَپْسند، ای امید من و میر لشگرم!

مَپْسند، ای امید من و میر لشگرم! دو نان کِشند بانگ شعف در برابرم پُشتم شکست و رشتهی امّید من گسست هرگز چنین شکست نمیبود باورم گر آبِ مشک ریخت، چه غم؟ آبرو به جاست بین اشک دیدگان من، ای آب آورم! سقّایی تو گشته محوّل به چشمِ من مشکی ز اشک دارم و در […]
افتاد دست راست، خدایا! ز پیکرم

افتاد دست راست، خدایا! ز پیکرم بر دامن حسین رسان، دست دیگرم چون دست من، لیاقت دامانِ او نداشت انداختم به راه که بردارد از کَرَم بیدست من؛ ز دست حسینم گسسته دست ای دست حق! بگیر تو دست برادرم ای دست راست! رو به سلامت که تا ابد این خاطره، ودیعه سپارم به خاطرم […]
ای که می پرسی ، کجا من لعل خندان داشتم

ای که می پرسی ، کجا من لعل خندان داشتم! بند مشک آب را وقتی به دندان داشتم چون به نخلستان رسیدم شد امیدم نا امید با وجود آنکه امّید فراوان داشتم دجله از سرچشمه ی آبش چه کم می شد؟ اگر من به دست آرزو، یک جرعه از آن داشتم در کنار علقمه […]
هزار بار گر افتد به خاک پای تو دستم

هزار بار گر افتد به خاک پای تو دستم هنوز از تو و از هدیۀ کمم، خجل استم چنان به عشق تو گشتم اسیر، یوسف زهرا! که مشتبه شده بر خلق من حسین پرستم به ساقی و می و جام و بهشت و حور چه حاجت؟ که من ز صبح ولادت به یاد […]
قحط آب است و صدف از روی گوهر شد، خجل

قحط آب است و صدف از روی گوهر شد، خجل هم ز مادر، طفل و هم از طفل، مادر شد، خجل کافری از بس که زآن مُسلم نمایان دید، دین سر به پیش افکنْد و در نزد پیمبر شد، خجل هاجری، ایجاد زمزم کرد و طفلش تشنه بود سعی، بیحاصل شد و زمزم ز هاجر […]
ز بهر تشنهلبان، روحپرور است، این مشک

ز بهر تشنهلبان، روحپرور است، این مشک علاج تشنگی آل حیدر است، این مشک به حفظ مشک سرم گر رَوَد، هراسم نیست مرا عزیزتر از جان و از سر است، این مشک شده است، اصغر عطشان ز تشنگی بیجان توان بگفت روانبخش اصغر است، این مشک مرا به پیکر بیدست میبَرد به خیام به جسم […]