ارثیه پدری

برگرفته شده از جلد 6 ص 196 کتاب شریف الغدیر ، چاپ دارالکتاب العربی بیروت

ماجرای اخراج یهودیان خیبر از جزیرة العرب

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پس از فتح خیبر، به درخواست یهودیان آنجا به آنان اجازه داد در اراضی خیبر به کار پرورش نخل که در آن مهارت داشتند، ادامه دهند و در عوض، نیمی از محصول خرما و زراعت خیبر را برای خود بردارند و با آنان معاهده ای بست و به ایشان درباره جان و مال و اراضی‌شان امان داد. در دوره خلیفه دوم، عمر با استناد به حدیثی که به پیامبر صلّی الله علیه و آله منسوب می‌کرد، مبنی بر اینکه «دو دین با هم در جزیرة العرب جمع نمی‎شوند»، یهودیان حجاز، از جمله اهالی خیبر را به شام تبعید کرد و اراضی و نخلستان‌های خیبر را بار دیگر تقسیم نمود.

در این نوشتار در ابتدا به نقل این ماجرا از کتب اهل سنّت و به نقد و تحلیل آن می پردازیم.

علی علیه السلام و خلفا در فتح دژهای خیبر 6

خيبر، منطقه اي است وسيع و حاصلخيز در ۳۲ فرسنگي شمال مدينه منوره و در عصر رسول خدا صلّی الله علیه و آله اين ناحيه در اختيار يهوديان قرار داشت. يهوديان خيبر با پناه دادن به يهوديان فتنه جوي مدينه و همكاري و همدستي با ساير دشمنان اسلام، خطري براي مسلمانان بودند. بدين جهت، پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله متوجه يهوديان ساكن خيبر گرديد. قابل ذكر است خيبر هفت قلعه داشت كه يهوديان براي حفاظت و كنترل خارج دژها، در كنار هر دژي، برج مراقبت ساخته و با گماشتن نگهباناني در آن، جريان خارج دژ را به داخل گزارش مي‌كردند. پيامبر صلّی الله علیه و آله براي نشان دادن مقام و موقعيت حضرت علي علیه السّلام نزد خداوند متعال و اثبات جانشيني حضرت بعد از خودش و رد غاصبان خلافت، ابوبكر و عمر را به قصد باز كردن قلعه‌ها فرستاد اما هر دوي آنها بدون فتح بازگشتند.

در این نوشتار به رشادت های علی علیه السلام در جنگ خیبر و تواتر حدیث فتح خیبر اشاره ای می کنیم.

علی علیه السلام و خلفا در فتح دژهای خیبر 1

خيبر، منطقه اي است وسيع و حاصلخيز در ۳۲ فرسنگي شمال مدينه منوره و در عصر رسول خدا صلّی الله علیه و آله اين ناحيه در اختيار يهوديان قرار داشت. يهوديان خيبر با پناه دادن به يهوديان فتنه جوي مدينه و همكاري و همدستي با ساير دشمنان اسلام، خطري براي مسلمانان بودند. بدين جهت، پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله متوجه يهوديان ساكن خيبر گرديد. قابل ذكر است خيبر هفت قلعه داشت كه يهوديان براي حفاظت و كنترل خارج دژها، در كنار هر دژي، برج مراقبت ساخته و با گماشتن نگهباناني در آن، جريان خارج دژ را به داخل گزارش مي‌كردند. پيامبر صلّی الله علیه و آله براي نشان دادن مقام و موقعيت حضرت علي علیه السّلام نزد خداوند متعال و اثبات جانشيني حضرت بعد از خودش و رد غاصبان خلافت، ابوبكر و عمر را به قصد باز كردن قلعه‌ها فرستاد اما هر دوي آنها بدون فتح بازگشتند.

در این نوشتار در ابتدا به روایات اهل سنّت در مورد به میدان رفتن ابوبکر و عمر اشاره می کنیم و سپس نکاتی در نقد این سخنان بیان می کنیم.

امام حسین علیه السلام در مدینه و ملاقات های ایشان

یزید سه روز بعد از مرگ معاویه به دمشق رسید و در ضمن سخنرانی برا ی مردم ،حکومتش را اعلام نمود و مردم هم با او بیعت کردند سپس درخزانه بیت المال را گشود و اموال فراوانی را بین اهل شام تقسیم کرد و به حاکمان همه شهرها نوشت که برای او از مردم بیعت بگیرند از جمله مدینه و برای این کار از بزرگان قریش شروع کند و نخستین کس امام حسین (ع) باشد که اگر امتناع کرد سرش را برای او بفرستد امام حسین (ع) در مواضع و مجالس متعددی اعلام کرد که با مردی فاسق که آشکارا فسق و فجور می کند و شراب می خورد و با سگ ها و یوزپلنگ ها بازی می کند و بازماندگان پیامبر (ص) را دشمن می دارد هرگز بیعت نخواهد کرد و چون در مجلس والی مدینه هم موضوع اعلام بیعت خویش را به تعویق انداخت  به ناچار تصمیم گرفت دو روز مانده به ماه رجب  شبانه و از طریق جاده اصلی چون از بیراهه رفتن نوعی فرار تلقی می شد ازمدینه به سمت مکه حرکت کند اما پیش از ترک این شهر با تعدادی از مردان و زنان بنی هاشم و بزرگانی از اصحاب  پیامبر(ص) از جمله دو برادرخود یعنی عمر بن علی و محمد حنفیه و نیزامّ سلمه ملاقات کرد . زنان بنی عبد المطلب  هم هنگام خروج امام حسین (ع) از مدینه مشغول عزاداری و نوحه خوانی شدند وهمگی در این دیدار با نهایت حزن و اندوه ایشان را از رفتن به عراق برحذر داشتند .

قضیه ولیعهدی یزید (بخش دوم)

معاویه در سفر دوم خود به مدینه به والی آنجا دستور داد تا با خشونت و شدت عمل بیشتری از مردم برای یزید بیعت بستاند ،  دیدار وی با عایشه و گرفتن رضایت ضمنی از وی ، ترتیب دادن دیدار های خصوصی با بزرگان مدینه ، رفتن به مسجد و روی منبر از فضل و کمال و قرآن خواندن یزید بسیار گفتن حتی علیرغم اعتراض هاو افشاگری های امام حسین(ع)، و نیز اقدامات تبلیغی و فرهنگی از قبیل ترویج و بهره برداری از عقاید و باورهای باطل وا نحرافی نظیر جبرگرایی و امور را به قضا و قدر الهی مستند کردن ، استخدام شاعران با کیسه های  درهم و دینار،نمایش سیمای مذهبی و پذیرفتنی از یزید و وی را در مکه از سوی خود امیر الحاج قرار دادن تا چهره ای معنوی و مقدس و دوست داشتنی از یزید در ذهن مسلمانان نقش ببندد ، تکیه بر شایستگی جوانان هاشمی برای خلافت تا به وسیله این ستایش بتواند تصویر خلافت سالخوردگان را ازخاطره ها بزداید و به جامعه اسلامی چنین القا کند که جوانان هم می توانند خلیفه مسلمانان شوند گرچه سن کمی داشته باشند و به دلیل نداشتن تجارب ارزشمند برای اداره امور مسلمانان شایسته زمامداری نباشند، اینها همه دورنمایی از فعالیت ها و کوشش های معاویه برای طرح و تثبیت جانشینی یزید در سرتاسر قلمرو حکومت اسلامی بود که مآخذ تاریخی آن را ثبت کرده اند .

قضیه ولیعهدی یزید (بخش اول)

یکی از اقدامات معاویه برای تثبیت و تحکیم پایه های زمامداری موروثی سلسله اموی و نیز استمرار اهداف دین ستیزانه خویش ،طرح ولیعهدی یزید بود وی از همان آغازبه جانشینی یزید می اندیشید ولی مشکلات و موانع فراوانی در این راه وجود داشت یکی شخصیت منفی و تبهکار یزید بود و دیگری بنا بر پیمان صلح میان امام حسن (ع) و معاویه خلافت بعد از معاویه از آنِ حسن بن علی (ع) و بعد حسین بن علی (ع) بود و معاویه حق نداشت کسی را به عنوان جانشین بعد از خود انتخاب کند. جریان بیعت ستاندن برای جانشینی یزید در نیمه دوم دهه پنجم هجری آغاز شدو معاویه با رایزنی هایی که باحُکّام خود انجام داد کم کم مسئله ولیعهدی یزید را مطرح کرد و خود برای گرفتن بیعت سفرهای متعددی به مدینه نمود ،سراغ بزرگان مدینه رفت ، حمایت نمایشی از ولیعهدی یزید در دمشق به راه انداخت و نمایندگان سایرمناطق اسلامی را به شام فراخواند تا از آنها موافقت علنی  بگیرد ومخالفان را مرعوب و درنهایت تسلیم سازد او حتی مخالفانی چون امام حسن (ع) و سعد ابن ابی وقاص را با نیرنگ سم خورانید و آن  دو در اثر آن در مدت یک هفته از دنیا رفتند .با شهادت امام حسن (ع)،تحرکات مجدد معاویه آغاز شد گام بعدی وی بیعت خواهی از مردم مدینه بود با ارسال نامه های پیاپی به شخصیت های برجسته مدینه و نیز به امام حسین(ع) و دعوت از آنان برای بیعت با یزید هر چند که در این میان با مخالفت برخی از جمله مخالفت شدید آن حضرت روبروشد  ،اما عاقبت توانست مسئله جانشینی یزید را در بین مردم ترویج و تثبیت کند.

نقش دعوت و بیعت کوفیان در قیام عاشورا[1]

دعوت و بیعت مردم کوفه با امام حسین (ع) هرگز یکی از علل و عوامل مهم برپایی نهضت عاشورا نبود و هیچ نقش تعیین کننده نداشت، بلکه بیشترین اثری که داشت این بود که آن حضرت احساس وظیفه و تکلیف کرد که در ادامه نهضت خود به سوی آنان حرکت کند و از یاریشان برای تحقق اهداف الهی اش بهره مند شود، بنابراین دعوت کوفیان یکی از علل قیام نبوده و انتخاب کوفه فقط به عنوان مرکز قیام بوده است ،به چند دلیل،اول :سید الشهدا (ع) به صراحت اعلام کرده بود که خلافت یزید بر ای امت اسلامی مصیبتی بزرگ است که در صورت استمرار آن اصل اسلام از بین خواهد رفت ،دوم :نامه کوفیان زمانی رسید که حضرت قیام خویش را با رفتن به سوی مکه آغاز کرده بود،سوم :باید حضرت تا زمانی که صد در صد و عملا یقین به همراهی آنان پیدا نکرده بود دعوتشان راپاسخ نمی داد، چهارم :زمانی که حضرت از نقض بیعت کوفیان و شهادت سفیر خود آگاه شد از ادامه قیام منصرف نشدوبا یزید هم از باب اضطرار و حفظ جان خود بیعت نکرد. پس دعوت کوفیان در اصل شکل گیری نهضت حسینی نقشی نداشته چنانکه پیمان شکنی آنها هم در جلوگیری از ادامه نهضت حضرت هیچ تاثیری نداشت .

مهم ترین و مشهورترین دیدگاه ها در باره فلسفه قیام کربلا(بخش اول)

تحلیلگر تاریخ عاشورا  در مورد انگیزه قیام کربلا اگر بخواهد به تحلیلی نسبتا جامع و صحیحی دست یابد و منصفانه داوری کرده و از آسیب های فکری به نتایج درستی برسد لازم است اولاً شناخت لازم در باره آن حضرت پیداکرده و سنخیّتی بین خود و رهبر نهضت ایجاد کند تاروح و رفتار امام حسین (ع) را با جان و دل لمس کند وثانیادر بررسی ابعاد و زوایای قیام کربلا ،شخصیت امام حسین (ع) را به مثابه امام معصوم و کسی که اطاعتش واجب است دانسته و به آن عنایت داشته باشد .

مشهورترین دیدگاه ها ی اندیشمندان مسلمان پیرامون فلسفه قیام امام حسین (ع) عبارتند از:1-دیدگاه و برداشت دنیاگرانه :یعنی قیام برای طلب قدرت و بدست آوردن حکومت و ریاست دنیوی که از سه جهت قابل خدشه است ،اولا وجود عصمت درحضرت مانع از هرنوع پلیدی (پلیدی دنیا پرستی و ریاست طلبی ) است ،ثانیا حضرت باید برای مغلوب کردن دشمن از هر وسیله و هر گونه دروغ و حیله و تزویر استفاده می کرد و هرگز از پیروزی ظاهری دشمن سخن نمی گفت تا لشگر را از اطراف خود پراکنده نسازد حال آنکه حضرت از آغاز تا پایان قیام سخن از شهادت می زند و پایان کار خود را شهادت و اسارت اهل بیت اعلام می دارد ،ثالثا با توجه به بصیرت نافذ امام(ع)  از تحریف حوادث کربلا و اهداف آن ، ایشان همواره انگیزه قیام خویش را طلب اصلاح در امت جدشان و امر به معروف و نهی  از منکر اعلام می کردند .2- نگرش عارفانه وصوفیانه :که عاشورا را میدانی برای سلوک سالکان و امام حسین (ع) را قطب عارفان و مرشد سالکان و اصحاب او را مریدان و رهپویان وصال دانسته است. اشکال این نظریه دریک سو نگربودن آن است یعنی تولّی ،اما از تبرّی و محکوم کردن یزیدیان خبری نیست و قابل نقد و خدشه است . 3-بینش مسیحیانه یا کلیسایی : همان آموزه نجات ،یعنی امام حسین (ع) قیام کرد تا خود را فدای امت جدّش کند و دوستان اهل بیت (ع)را که مرتکب گناهانی شده اند در قیامت شفاعت نماید . اشکال این نظریه ناشی از ارائه تصویر وارونه ازمسئله شفاعت است حال آنکه برخورداری از شفاعت ائمه و انبیا و اولیا شروطی دارد لذا چنین باوری منجر به مسخ کلی اهداف این نهضت می شود یعنی ترویج  نوعی اباحه گری که با اقامه ماتم بر سید الشّهدا (ع) راه برای ارتکاب هر گناه و خلافی باز است حال آنکه هدف ،نگاه داشتن اساس اسلام است تا مردم با تاسّی به آن امام بیشتر پایبند به برپایی فرائص و حدود الهی باشند.

ریشه‌های اجتماعی قیام امام حسین علیه السلام

یکی دیگر از حوزه هایی که می توان ریشه های تاریخی عاشورا را در آن جست و جو کرد حوزه اجتماعی است ، نخست باید به لغزش خواص امت پیامبر(ص) در صدر اسلام اشاره کردکه به دلیل امتیازاتی چون سبقت در پذیرش اسلام ،هجرت قبل از فتح مکه ،شرکت در جنگ های صدر اسلام ،قرابت با پیامبر خدا(ص) ،کتابت وحی، درک محضر آن حضرت و یا اشتهار به زهد و عبادت در جامعه اسلامی نفوذ یافته بودند ،اما پس از رحلت پیامبر (ص) سلوک دینی خود را فراموش کرده وبه تسامح دینی و رخوت و سستی دروفاداری به آرمان های اسلام مبتلا شده و دچار دنیا گرایی  گشتند که از جلوه های مختلف آن می توان به  ریاست طلبی ، جاه طلبی و ریاست خواهی به عنوان عوامل مهم اعراض از حق اشاره کرد که یکی از انگیزه های مخالفان برای رویارویی با امیر مومنان (ع) در زمان خلافتش بود ، مال پرستی هم دو عامل اصلی داشت و زمینه ساز شکل گیری نوعی اشرافی گیری در میان خواص شد ، خودپرستی و تکبر هم یکی دیگر از عوامل لغزش وجلوه دیگری از دنیا گرایی خواص بود  یعنی خود و متعلقات خود را حق دیدن و بر محور حُبّ و بغض عمل کردن که روحیه برتری طلبی جاهلانه ثمره بسیار تلخی داشت که شجره خبیثه اشرافیت وثروت های باد آورده به بار آورده بود و درد اصلی امت پیامبر دلدادگی به دنیا بود وبه موازات رشد دنیا گرایی غیرت و حساسیت دینی خواص نیز از بین رفت و عنصر امر به معروف و نهی از منکر به فراموشی سپرده شدو همین روحیه نیزبه توده مردم منتقل شد و این بی مبالاتی نسبت به هتک اسلام و نابودی ارزش ها، غم بار ترین پیامد انحراف خواص بود.

غدیر در قرآن 3

با توجه به اهمیت موضوع رخ داده در غدیرخم و اهمیت داشتن این مسأله در جهان اسلام، ابتدا باید به دستورات خداوند و استشهاد پیامبر صلّی الله علیه و آله و نزول آیات قرآن دراین زمینه توجه داشت. به نمونه‌‌هایی از این آیات و روایات توجه می‌کنیم و معتقدیم که خداوند و پیامبر صلّی الله علیه و آله بیان خویش را برای امامت و رهبری جامعه به خوبی بیان نموده و ما شیعیان به تبعیت از این آیات بر اعتقادمان استوار می مانیم. اکنون به تبیین واقعه غدیر با زبان آیات قرآن که به صورت شأن نزول و یا تأویل و استشهاد بوده و از مهمترین اسناد و مدارک شیعه برای این اعتقاد است، می‌پردازیم.

در نوشتار قبلی و این نوشتار به بررسی آیه: « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ …» و آیه: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا … الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» و بیان چند نکته مهم، سوال و شبهه پیرامون این دو آیه اشاراتی می کنیم.

 

پرسشی که خود را در مقابل ما تحمیل می‌کند، این است: روایات، تصریح دارد که آیه‌ی « «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»؛[2] پس از آن نازل شد که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ، علی علیه السّلام را در غدیر خم به امامت و ولایت امّت نصب کرد. همین روایات به صراحت بیان می‌کند که آیه‌ی: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»؛[3] پیش از غدیر فرود آمده است.

در حالی‌که آیه اکمال دین و اتمام نعمت، در ابتدای سوره‌ی مائده قرار دارد و آیه‌ی ابلاغ امامت علی علیه السّلام ، در وسط همین سوره آمده است. فرض آن است که موضوع برعکس می‌بود، خصوصاً که قرآن به تدریج و پاره‌پاره نازل شده است. این مطلب را چگونه تفسیر می‌کنید؟! موضوع را به ترتیب زیر بررسی و به پرسش مطرح پاسخ می‌دهیم.

آيا ابن عباس و ابن عمر در راه مكّه با امام حسین علیه السلام ديدار كردند؟

شاید یکی از نکاتی که در بررسی پژوهش های تاریخی در رابطه با ملاقات های امام حسین علیه السلام در را ه مدینه تا مکه باید به آن توجه کرد همین مساله ی دیدار حضرت با ابن عباس و ابن عمر می باشد. ابن اثير گفته است كه پسر عمر همراه پسر عباس در مكّه […]

نحوه ی انتشارخبر مرگ معاویه در مدينه

كيفيت رسيدن خبر مرگ معاويه به مدينه با ديگر شهرهاى اسلامى تفاوت داشت.اين خبر با نقشه خاصى كه يزيد در شام طراحى كرده بود به آن شهر رسيد.چه استراتژی پشت این نحوه ی عملکرد یزید پنهان بود؟؟؟  طبق آنچه در بيش تر تاريخ ها آمده است [1] یزید از والى خود در مدينه، يعنى وليد […]

مرگ معاويه و اتفاقات مرتبط با آن

معاويه بيش از هفتاد سال در دنيا زيست و حدود 42 سال بر مردم فرمانروایی کرد. حكومت وى از هنگامى آغاز گشت كه در سال هجدهم هجرى از سوى عمر به جاى برادرش يزيد بن ابى سفيان، ، به عنوان والى دمشق تعيين گشت؛ و سرانجام در سال شصت هجرى مرد. مدت هفده سال را […]