دلي کز آتش غم شعله ور بود

دلي کز آتش غم شعله ور بود محيط درد و کانون شرر بود براي التيام زخمهايش مگر جز زهر دارويي دگر بود؟ شاعر: عباس براتی پور
آنان که تو را ستم فراوان کردند

آنان که تو را ستم فراوان کردند خون در دل و جان اهل ايمان کردند از ديده کودکان تو خون مي ريخت تابوت تو را چو تير باران کردند شاعر: عباس براتی پور
اي جمال تو جلوه ي ازلي – (با تلخيص)

اي جمال تو جلوه ي ازلي آيت کردگار لم يزلي اي دمت معجز مسيحايي بر تنت جامه ي شکيبايي آشنا با تو رسم مهر نداشت چشم ديدار آن سپهر نداشت کس به درد دلت طبيب نبود در وطن چون تو کس غريب نبود غربت تو ز تربتت پيداست سينه ها در غم تو خون پالاست […]