بهره عباسیان از خلافت

برگرفته از کتاب «الوافی بالوفیات» ج 2 ص 234 و 235
بررسی تطبیقی اهداف و اصول سازمان دعوت عباسیان و اسماعیلیان

عباسیان و اسماعیلیه، برای پیشبرد اهداف خویش، اقدام به تشکیل سازمان دعوت مخفیانه نمودند. مقایسه اهداف و اصول این دو سازمان و یافتن وجوه اشتراک و افتراق آنها، از جمله موضوعاتی است که میتواند به شناخت بیشتر این دو جریان بینجامد. این موضوع، با استفاده از روش وصفی و تطبیقی و بر پایه مطالعات اسنادی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان میدهد که وجه تمایز اصلی این دو سازمان، در این است که سازمان دعوت عباسی اهداف سیاسی را دنبال مینمود؛ ولی سازمان دعوت اسماعیلی، علاوه بر اهداف سیاسی، به ترویج عقاید اسماعیلی نیز مقید بود. هر دو سازمان دعوت، در اصولی همانند: پنهانکاری، نظم و ترتیب در امور، اطاعت محض از امام و جذب پیروان از راههای گوناگون، با هم اشتراک داشتند و رسیدن به قدرت و خلافت، از مهم ترین اهداف مشترک آنان بود. درباره وجوه امتیاز آنها هم باید افزود که اسماعیلیه، حتی پس از دستیابی به مقام خلافت، بر حفظ عقاید خویش پایبند بودند و موجودیت سازمان دعوت را حفظ نمودند و نیز تسامح بیشتری در امور از خود نشان میدادند؛ درصورتی که عباسیان این گونه عمل ننمودند. از طرفی، سازمان دعوت، بر پایه اصول سلسله مراتبی، نزد عباسیان، عمدتاً بر پایه نمود سیاسی، خود را نشان داد؛ ولی نزد اسماعیلیه، دارای جنبههای مذهبی و معنوی، بهویژه اعتقاد به ضرورت رهبری امام منصوص در رأس سلسله مراتب سازمان بود.
ائتلاف زیدیان و عباسیان در عصر اول عباسی؛ زمینهها، عوامل، پیامدها

گسترش آرای زیدبنعلی(م. 122) و حمایت زیدیان از رهبران حسنی، زیدیه را به فرقهای تأثیرگذار در عرصههای مختلف تبدیل کرد. از سویی دیگر نخستین خلفای عباسی، برای پایاندادن به قیامهای شیعی و دستیابی به اقتدار پایدار، از هر راهی استفاده میکردند. یکی از روشهای اصلی خلفای عباسی برای رسیدن به این هدف نفوذ در بین گروههای شیعی، بوده است. محور اصلی مقاله حاضر، پاسخ به این پرسش است که آیا در عصر اول عباسی بین عباسیان و زیدیان ائتلافی برقرار شده است؟ بررسی تعاملات این دو گروه، وجود جریانی موسوم به ضعفا را در بین زیدیه نشان میدهد که برخی باورهای آنها، همچون جواز امامت مفضول، مرز فکری آنان را با خلفای عباسی کمرنگ میکرد. مقاله با این جمعبندی به پایان رسیده است که ظاهراً خلفای عباسی با بهرهبرداری از زمینههای موجود موفق به ائتلاف با زیدیان و اثرگذاری بر آنها شدهاند.
فاطمیان از منظر مورخان شرق جهان اسلام با تأکید بر عراق از قرن چهارم تا هفتم هجری قمری

در تاریخ سدههای میانه، سرزمینهای خلافت عباسی با جنبشی دینی، اجتماعی، فلسفی و سیاسی روبهرو شدند که از نظر قدرت سیاسی رقیب دستگاه خلافت بغداد گردید. اسماعیلیان؛ یعنی معتقدان به امامت اسماعیل بن جعفرu، پس از مبارزهای طولانی در نقاط مختلف جهان اسلام، با تشکیل حکومت فاطمیان در شمال آفریقا به سلطه سیاسی دست یافتند و در سال 297 هجری به طور رسمی خلافت خود را آغاز کردند. این مقاله با تکیه بر درکی از مفهوم عینیت تاریخی و با نقد درونی و بیرونیِ گزارشهای مورخان ساکن سرزمینهای شرقی خلافت عباسی را که تحت سیطره سیاسی و عقیدتی عباسیان بودند نشان داده است گرایشهای سیاسی و عقیدتی، مکان رشد و نمو و هویت فردی و خانوادگی مورخان بر گزارشهای آنان از حکومت فاطمیان تأثیر گذاشته و باعث بدبینی عمومی نسبت به فاطمیان شده است.
اهمیت سیاسی اصفهان در دو قرن نخستین هجری

اصفهان در قبل و بعد از اسلام همواره نظاره گر تحولات مهم سیاسی، نظامی و اجتماعی بوده است. با حمله اعراب به ایران، شهرهای این سرزمین از جمله اصفهان از ابعاد ساختار شهری، ترکیب و بافت جمعیتی و نظام مالیاتی دچار تغییر چشمگیری شد. اصفهان در ابتدای عصر اسلامی، مانند بسیاری از سایر شهرهای ایران با اهمیّتی کمتر نسبت به دوره قبل به حیات شهری خود ادامه داد. گذشت زمان و آشنایی حاکمان جدید اسلامی با شهرهای ایران سبب شد که اصفهان مورد توجه و عنایت دوباره قرار گیرد و حتی جایگاه مطلوبتری نسبت به عصر ساسانیان پیدا کند. در این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی، فراز و فرودهای این شهر از اواخر دوره ساسانی تا پایان قرن دوم هجری ارزیابی میگردد.
زندگى و زمانه احمد بن حنبل

احمد بن حنبل رئیس و پیشواى مذهب حنابله و اصحاب حدیث است که در دوران اوج اقتدار عباسیان و علماى معتزله، با دفاع از اندیشه قدمت قرآن و پایدارى در واقعه محنت مطرح گشت. اهمیت زندگى احمد بن حنبل از آنجاست که او علىرغم همه پایدارىاش در برابر عباسیان به دفاع از حاکمان جائر معروف است.
در مقاله حاضر ضمن مرورى بر زندگى احمد بن حنبل، اوضاع سیاسى، مذهبى روزگار وى مورد اشاره قرار گرفته و کارنامه سیاسى، فکرى احمد بن حنبل در مواجهه با اوضاع زمانه بررسى شده است.
جریان شناسی کلامی – سیاسی عصر امامت امام رضا علیه السلام(183-203 ق)

در پژوهشی با عنوان «جریانشناسی کلامی- سیاسی» باید جریانهایی شناسایی شوند که هم، پشتوانه کلامی و هم، کنش سیاسی داشته و چشم به قدرت دوخته باشند. هر دورهای را که برای تاریخ اسلام فرض بگیریم، میتوان جریانهای کلامی- سیاسی را در آن دوره رصد نمود. شناخت این جریانها از آن رو که فضایی از شرایط سیاسی آن دوره را ترسیم میکنند، بسیار موجه است. تمرکز این نوشتار، بر مقطعی از تاریخ اسلام است که در آن به مدت بیست سال، امام رضا هدایت معنوی و سیاسی جریان موسوم به شیعیان اثناعشری را بر عهده داشتند. در حقیقت، بررسی کنشهای سیاسی این جریان در کنار سایر جریانهای آن روزگار که مهمترین آنها عبارتاند از: «جریان عباسی»، «جریانهای علوی»، «جریانهای نژادپرستانه» و «جریان خوارج»، فضای بازتری را در شناخت خاستگاه، بسترها، رویکردها و کنشهای سیاسی هر یک از جریانهای موجود میگشاید. این نوشتار خاستگاه، مبانی کلامی و عملکرد سیاسی جریانهای کلامی- سیاسی دوران امامت امام رضا (183-203ق) را بررسی و تحلیل مینماید.
حیات ابن ابی الحدید

عبدالحمید هبة الله مشهور به ابن ابی الحدید در خانواده ای اهل دانش در شهر مداین زاده شد . پس از تحصیلات مقدماتی در بغداد به معتزله گرایش یافت واندیشه ایشان راچنان آموخت که خود در آن باره اهل نظر شد و از بزرگان معتزله گردید . او در بغداد مورد توجه دولت مردان عباسی قرار گرفت و عهده دار مشاغل حکومتی گردید . با این حال هرگز از دانش اندوزی و خرد ورزی باز نایستاد، آن چنانکه در شناخت و بررسی تاریخ صدر اسلام صاحب نظر شد. این مقاله به شرح و بررسی زندگی ابن ابی الحدید پرداخته است.
جریان شناسی سیاسی بنی هاشم پس از قیام عاشورا

در مقالۀ حاضر، با بهرهگیری از دو مفهوم «پارادایم» و «استراتژی سیاسی»، در بعد نظری به کاوش در اندیشه و رفتار جریانهای هاشمی پس از قیام عاشورا پرداختهایم. هم چنین با نگاهی به تاثیرات عاشورا بر هاشمیان، پارادایم اعتقادی ـ سیاسی که متعلق به امامیه است و نیز پارادایم سیاسی که مربوط به سایر رهیافتهاست بررسی شده است.
ذیل دو پارادایم اصلی، رهیافتهای «علوی ـ فاطمی» با گرایشهای امامیان، حسنیان و زیدیان؛ «علوی ـ غیرفاطمی» (حنفیان)؛ و رهیافت «عباسی» مورد کاوش قرار گرفته است. در ادامه این سه رهیافت با شاخصهایی، چون: اندیشه سیاسی؛ مبارزه با رژیم/ مبارزه بر رژیم؛ مبارزه باز/ پوشیده؛ اصلاح / انقلاب؛ و نحوۀ ارتباط با سایر رهیافتها، سنجیده شدهاند.
دانشگاه جندى شاپور

دانشگاه فراموش شده جندى شاپور، نقش بسیار مهم و ارزندهاى در ایران پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، ایفا کرده است. مدارک فراوانى درخشش بزرگ آن مرکز پیشرفته عصر ساسانى در زمینه هاى علمى، فلسفى، نجوم و طب را گواهى مى دهد. آنگاه که مسلمانان به ایران آمدند براى دورهاى نسبتاً طولانى، فعالیت آن مرکز علمى دچار رکود شد. پس از به قدرت رسیدن عباسیان، رونق گرفتن دوباره تیسفون (مداین) و انتخاب بغداد به پایتختى اسلام، جندى شاپور در سایه توجه وزیران ایرانى عصر اول عباسى، اهمیت پیدا کرد. از آن دوران تا نیمه قرن سوم هجرى، خاندانهاى بزرگ در کنار دانشمندان ایرانى، آن مرکز علمى را اداره نمودند و علم طب به ویژه، پس از توجه مسلمانان به آن، در دانشگاه جندى شاپور رونقى جدید یافت. از این رو، در دورههاى طولانى آن مرکز، به عنوان یکى از مراکز مهم علمى به یاد مانده از عصر ساسانى، به شمار مى آمد و جز مرکز علمى اسکندریه، رقیبى براى خود نمى شناخت.
عباسیان و فاطمیان

به قدرت رسیدن فاطمیان، با نفوذ و گسترش قلمرو آنها در مناطق تحت نفوذ عباسیان و گرایش توده مردم به آنان همراه شد. خلافت عباسی این روند را تهدیدی جدی برای خلافت خود قلمداد کرد و در صدد مقابله با آن برآمد. از آنجایی که در این ایام آل بویه بر مرکز خلافت عباسی سیطره پیدا کرده بودند، عملاً دست خلفای عباسی در امور کوتاه شد. به این دلیل در زمان خلافت المطیع والطایع که اوج قدرت و حاکمیت آل بویه بود، آنان نتوانستند به اقدام جدی بر ضد فاطمیان دست زنند، اما در زمان القادر بالله،غزنویان در صحنه سیاسی حضور فعالی یافتند و با توجه به تعصب مذهبی ایشان، راه برای اقدامات القادر و خلفای بعد از او بر ضد فاطمیان هموار گردید.
در این مقاله، تبلیغات گستردة عباسیان بر ضد فاطمیان مصر، خصوصاً از سال 381 تا 512هـ به طور اجمال بررسی میشود.
مناسبات سیاسی خوارزمشاهیان و عباسیان

حکومت خوارزمشاهیان از جمله دولتهای ترک تبار بود که در دوران ضعف و تجزیه حکومت سلجوقیان در خوارزم پا گرفت. از آن جا که هر حکومتی در سدههای میانه برای مشروعیت اداره قلمرو خویش به حمایت معنوی خلیفه بغداد نیاز داشت، خوارزمشاهیان، به ویژه اتسز و علاء الدین تکش، در برابر دستگاه خلافت، سیاست قابل انعطافی در پیش گرفتند. آنها پس از یک پارچه کردن سیاسی بخش شرقی عالم اسلام کوشیدند نهاد خلافت را تحت نفوذ و سلطه خود درآورند. در این نوشتار، مناسبات سیاسی خوارزمشاهیان با خلفای عباسی از آغاز تا واپسین روزهای امپراتوری مطالعه و مرور شده است.
آل بویه، عباسیان و تشیع

سالها قبل از ورود آل بویه به بغداد، خلفای عباسی، عملا”قدرت دنیوی خود را به امیرالامراها منتقل کرده بودند. برادران بویه که گرایشهای شیعی داشتند، پس از فتوح خویش در ایران، متوجه بغداد شدند. معزالدوله پس از ورود به بغداد، در صدد برآمد تا خلافت را از عباسیان به خاندان علی(ع) منتقل نماید، ولی باصلاحدید وزیرش، از این کار منصرف شد و به تغییر خلیفه عباسی اکتفا کرد. انتخاب فردی مطیع به مقام خلافت و خلع آنان در موقع لازم، امتیازی بود که آل بویه در این خصوص به دست آوردند؛ بدین ترتیب، نه تنها اقتدار دنیوی، بلکه اقتدار معنوی خلفای عباسی به تدریج رو به کاستی گذاشت.
اما در دراز مدت، غیبت امیران بویی از بغداد و اختلاف میان آنها در شاخههای عراق و فارس، زمینة بازیابی قدرت خلفا را فراهم آورد. آنان به تدریج قدرت معنوی خود را افزایش دادند و سپس برای دستیابی به قدرت دنیوی، از قدرت نظامی نو پای طغرل سلجوقی، برای شکستن دیلمیان سود جستند. لیکن خلفای عباسی دیگر هیچگاه به جایگاه قدرتمند اوّلیه خود بازنگشتند.
منازعات مذهبى در بغداد (656 – 232 هـ)

منازعات فرقهاى، مهمترین عامل حادثه ساز در تاریخ بغداد بود که در شرایط خاص سیاسى، اقتصادى و مذهبى این شهر رخ داد.
با استقرار خلفاى عباسى در بغداد، دارالخلافه عباسیان به زودى مرکز اقوام، ادیان و مذاهب گوناگون شد. از همان آغاز، بافت ناهمگون جمعیتى و تضاد منافع سیاسى و اقتصادى، زمینهساز بسیارى از آشوبها و درگیرىهاى شهرى میان عرب، ترک و ایرانى بود. با شکلگیرى رسمى مذاهب شیعه و سنى، تلاش علما و پیروان مذاهب براى نفوذ در ساختار قدرت آغاز شد. رقابت براى کسب قدرت به اختلافات دامن زد و منازعات و آشوبها رنگ مذهبى به خود گرفت. از سوى دیگر، گرایش مذهبى خلفا و کارگزارانشان و رویکرد آنان به فرقهاى خاص، منازعات را تشدید کرد. در سراسر قرنهاى چهارم و پنجم هجرى، دو فرقه شیعه و سنى به لحاظ قدرت و قوا در حالت توازن به سر مىبردند و هر یک مىکوشید با جلب حمایت خلفا، دیوانسالاران، گروههاى مختلف شهرى و یا امرا، به برترى، نفوذ و اقتدار بیشترى دست یابد. این مسئله به منازعات فرقهاى شدت و شتاب بیشترى داد.
در این نوشتار، نقش خلفا، کارگزاران، امرا، علما و توده مردم در پیدایش و تشدید منازعات مذهبى بررسى شده است.